افغانستان همچنان یکی از پیچیده ترین و جنجالی ترین نقاط در نقشه اوراسیاست. پس از بازگشت طالبان در سال ۲۰۲۱، کشورهای آسیای مرکزی با انتخابی دشوار مواجه شدند: فاصله گرفتن از رژیم جدید یا تعامل محتاطانه با آن. اما آن ها مسیر سومی را برگزیده اند: همکاری عمل گرایانه، بدون اهداف سیاسی.
کشورهای آسیای مرکزی اکنون به افغانستان نه به عنوان منطقه ای بی ثبات بلکه بهعنوان بخشی بالقوه از معماری نوین منطقه ای می نگرند. با این حال، آنان عجله ای برای ایجاد روابط سیاسی نزدیک با کابل ندارند و از ادغام رسمی افغانستان در آسیای مرکزی سخنی نمی گویند. همکاری ها بیشتر بر حوزه هایی چون ترانزیت، تجارت، انرژی، امنیت غذایی و کمک های بشردوستانه متمرکز است.
افغانستان پس از جنگ، گرچه به نوعی نظم نسبی رسیده، اما همچنان به کمک خارجی ها وابسته است. اکنون بازیگران جدیدی چون چین، هند، ترکیه و کشورهای عربی، در کنار روسیه و غرب، وارد میدان شده اند. افغانستان فرصتی دارد تا از گذشته پرآشوب خود عبور کرده و در جامعه جهانی ادغام شود. کشورهای آسیای مرکزی نیز روابط دوجانبه با کابل را صرفاً در قالب پروژه های زیرساختی، کمک های بشردوستانه و انرژی پی می گیرند، بدون آن که حکومت طالبان را به رسمیت بشناسند.
در بُعد ژئواقتصادی، افغانستان به تدریج به نقطه ای راهبردی برای اتصال آسیای مرکزی، جنوبی و غربی بدل می شود. چهار مسیر از شش دالان برنامه همکاری اقتصادی منطقه ای آسیای مرکزی (CAREC) از افغانستان می گذرد. پروژه هایی چون راه آهن ترانس – افغان، خط لوله گاز تاپی و پروژه انتقال برق CASA-1000 از جمله طرح هایی هستند که در حال پیشرفت اند.
ترکمنستان نقش کلیدی در پروژه تاپی و خطوط ارتباطی دیگر دارد. این پروژه، به گفته رئیس جمهور این کشور، می تواند ۱۲ هزار شغل در افغانستان ایجاد کند. هم زمان، کشورهای دیگری چون هند و روسیه نیز علاقه مند به استفاده از مسیرهای ترانزیتی افغانستان هستند. برای هند، بندر چابهار در ایران، گزینه ای راهبردی برای دسترسی به بازارهای افغانستان و آسیای مرکزی بدون نیاز به پاکستان است. روسیه نیز بر پیوند افغانستان با کریدور بینالمللی شمال – جنوب حساب باز کرده است.
منابع طبیعی افغانستان، از جمله مس عینک، آهن حاجی گک و لیتیوم در ولایت های غربی و شمال شرقی، ظرفیت های زیادی دارند. اما ضعف زیرساختها، نبود مقررات شفاف و تسلط فرماندهان محلی بر معادن مانع بهره برداری کامل شده است.
با وجود این، پروژه های کوچک تر و عملی تری مانند نیروگاه های کوچک آبی، انبارهای مواد غذایی و مشارکت شرکت های افغان در برنامه های کشاورزی در حال پیشرفت اند. این گونه همکاری ها سطحی است که راه حل های عملی می تواند در آن شکل گیرد.
در کنار این فرصتها، نگرانی هایی امنیتی نیز وجود دارد. حضور گروه های افراطی در افغانستان، و رشد مدارس دینی با گرایش های جهادی، کشورهای آسیای مرکزی را نگران کرده است. هرچند طالبان مدعی کنترل اوضاع است، اما تحلیلگران منطقه ای درباره خطرات بلندمدت هشدار می دهند. با این حال، رویکرد منطقه ای از نوعی واقع گرایی حکایت دارد؛ نه بزرگ نمایی تهدیدات، نه بی تفاوتی.
در نشست سمرقند میان آسیای مرکزی و اتحادیه اروپا، افغانستان جایگاه محوری نداشت، اما بر لزوم ثبات و درگیر شدن این کشور در روندهای منطقه ای تأکید شد. بیانیه پایانی خواستار افغانستانی امن، باثبات و فراگیر شد که حقوق همه شهروندانش از جمله زنان و اقلیت ها را رعایت کند. این بخش بیشتر با فشار اتحادیه اروپا گنجانده شد، زیرا کشورهای آسیای مرکزی تمرکز خود را بر امنیت، اقتصاد و مهاجرت گذاشته اند.
در نهایت، کشورهای آسیای مرکزی از سیاستی هماهنگ و عمل گرایانه پیروی می کنند. ازبکستان، قزاقستان و حتی تاجیکستان که پیش تر مواضعی سختگیرانه تر داشتند، اکنون انعطاف بیشتری از خود نشان می دهند. تمرکز منطقه ای به تدریج از ترس و انزوا به سمت همکاری اقتصادی و آینده ای مشترک در حال تغییر است.
افغانستان امروز نه یک تهدید، بلکه یک فرصت برای پیوند منطقه ای است؛ به شرطی که این مسیر با درایت مدیریت شود. آسیای مرکزی اکنون در یک چهارراه قرار دارد – و چهارراه ها قانون خود را دارند.
مطلبی از نشریه تایمزکا