در این اواخر رقابت میان قدرتهای اقتصادی بزرگ در دنیا جنبه جدید به خود گرفته است. در این رقابت، جای سلاحهای گرم را صادرات، تکنالوژی و سرمایهگذاری گرفته است. موارد یاد شده در آن به ابزارهای مؤثر تبدیل شدهاند.
رقابت میان امریکا، چین و اروپا از یک سو نشان دهنده تغییرات در ساختار نظم جهان است و از سوی دیگر تأثیرات عمیقی بر سرنوشت کشورهای ضعیف برجا خواهد گذاشت. این رقابت برای کشورهای که هنوز در مراحل ابتدایی توسعه قرار دارند هم یک فرصت است و هم یک چالش.
امریکا تلاش دارد که بر نظام مالی جهان سلطه خود را حفظ کند. دالر به عنوان ارزشهای حاکم در رأس قرار داشته باشد و بازارهای جهانی را تحت تسلط واحد پولی خود نگهدارد. اما چین از طریق استراتژی “یک راه یک کمربند” میخواهد روابطی با کشورهای آسیایی، آفریقایی و اروپایی برقرار کند تا بتواند تسلط خود را بالای بازار جهانی بیشتر کند. از سوی دیگر اروپا نیز سعی دارد که هویت خود را میان این دو قدرت حفظ کند، اما هنوز هم به نظر میرسد که تحت تاثیر امریکا قرار دارد.
رقابت میان این سه بلوک اقتصادی بر بازارهای جهانی متمرکز است، که حالا به سرمایهگذاری، زیرساختها، تکنالوژی و حتی به نفوذ سیاسی نیز گسترش یافته است. این جنگ اقتصادی در جهان تنها محدود به منابع، سرمایهگذاریها و قدرتهای صنعتی نیست، بلکه رقابتهای طولانیمدتی در پشت آن وجود دارد که شامل نفوذ سیاسی، تسلط فرهنگی و زبانی میشود.
به نظر میرسد که این جنگ سرد کوتاه نخواهد بود. در این جنگ رقابتی طولانیمدت، پیروز کسی است که بتواند اعتماد ملتها را به دست آورد، ثبات را تأمین نماید و بیشتر از سخن گفتن، عمل کند. چین میخواهد از طریق راه جدید ابریشم کنترول اعصاب اقتصادی جهان را در دست گیرد، در حالی که اروپا دوباره خوابهای برای بازسازی قدرت پراکندهاش را میبیند.
در چنین شرایطی، با این که افغانستان یک اقتصاد کوچک دارد، اما به دلیل موقعیت جیوپولیتیک خود، جایگاه یک پل را پیدا خواهد کرد. این پل، اگر هوشمندانه مدیریت شود، میتواند از میان این رقابتها فرصتهای جدید برای کشور به ارمغان آورد. اما اگر افغانستان نتواند بین قدرتهای بزرگ تعادل برقرار کند، ممکن است تحت فشارهای اقتصادی قرار گیرد، زیرا افغانستان کشوری است در قلب آسیا و کشورهای منطقه و جهان تلاش میکنند که به افغانستان به عنوان یک نقطه استراتژیک نگاه کنند.
به همین دلیل، هر قدرتی سعی دارد بخشی از آجندای خود را به افغانستان گسترش دهد. اما در این میان، یک موضوع مهم دیگر حاکمیت امارت اسلامی است.
امارت اسلامی برای رسیدن به ثبات داخلی، رشد اقتصادی و سیاست مستقل، راهبردی را در پیش گرفته که از یک سو، تلاش دارد به جهان نشان دهد افغانستان میتواند یک مقصد مطمئن برای سرمایهگذاری باشد و از سوی دیگر، میخواهد در چارچوب اصول اسلامی، بنیاد یک اقتصاد مستقل را تهداب گذاری کند.
برای این منظور، امارت اسلامی روابط خود را با کشورهای چین، روسیه، ایران، ترکیه و سایر کشورها گسترش داده و تلاش میکند از طریق سیاست متوازن، یک راهبرد واقعی میان فشارهای جهانی و رقابتهای اقتصادی انتخاب کند.
در حالی که امریکا تلاش میکند از بازارهای اقتصادی افغانستان دور نماند، چین از طریق منابع معدنی، مسیرهای ترانزیتی و سرمایهگذاریها میخواهد وارد افغانستان شود. اروپا نیز میخواهد از طریق کمکهای بشری و پروژهها سیاست امارت را تحت تأثیر قرار دهد، اما امارت اسلامی سیاستی معتدل، تدریجی و گستردهای را در پیش گرفته که نه تحت سلطه غرب قرار میگیرد و نه هم تحت فرمان شرق. مقامات افغان تلاش دارند با همه تعامل داشته باشند، اما در چارچوب ارزشهای اسلامی و منافع ملی.
تلاشهای امارت اسلامی در گسترش زیرساختهای اقتصادی، باز کردن مسیرهای ترانزیتی، جذب سرمایهگذاران و آموزش افراد مسلکی نشان میدهد که این نظام میخواهد افغانستان را به جای یک کشور نیازمند، به یک کریدور اقتصادی در منطقه تبدیل کند. این تلاشها از یکسو تغییرات مستقیمی در زندگی مردم افغانستان به وجود میآورد و از سوی دیگر به جهان این پیام را میدهد که افغانستان کنونی یک تعریف جدید دارد. در این تعریف جدید، افغانستان یک کشور مستقل، اسلامی و خواهان همکاری است.
در این رقابت جهانی، آن کشورها موفق خواهند بود که از ثبات داخلی، راهبردهای واضح و حمایت مردمی برخوردار باشند. امارت اسلامی که این سه شرط را داراست، میتواند این رقابت را به یک فرصت خوب برای کشور تبدیل کند. این فرصت استقلال اقتصادی افغانستان را بیشتر تضمین خواهد کرد و برای رفاه، امنیت و پیشرفت مردم نویدهای جدیدی به همراه خواهد داشت.
مطلبی از نشریه حریت