افغانستان مصداق بارز بیت «آب در کوزه و ما تشنهلبان میگردیم» است؛ سرزمین سرشار از منابع طبیعی، سنگهای زیرزمینی، گنجهای پنهان در اعماق کوهستانهای پوشیده از برف و هزاران معدن طبیعی گرانبها که وجود آنها هیچ تغییری در زندهگی واقعی باشندههای کمبضاعت و فقیرش نیاورده است. آمارهای جهانی نشان میدهد که دو میلیارد تن آهن ـ این پرمصرفترین فلز جهان ـ در دل این خاک جا خوش کرده است. علاوه بر این، یک میلیارد و ۳۰۰ میلیون تن سنگ مرمر و هزاران معدن طلا، مس، نفت و منابع سرشار زغالسنگ و سوخت را در خود دارد. وزارت معادن افغانستان در سال ۲۰۱۹ ارزش کلی منابع طبیعی افغانستان را هزار میلیارد دالر تخمین زده است که با توجه به ارزش، میتواند افغانستان را به یک کشور توسعهیافته تبدیل کند.
مساله اساسی اما این است که منابع سرشار طبیعی نهتنها در فراینده توسعه و رسیدن به حداقلهای زندهگی دست مردم را نگرفته، بلکه زمینههای فقر بیشتر را نیز مساعد کرده است. نهتنها نعمت نشده و سفرههای باشندههای گرسنه این سرزمین را پر نکرده، بلکه سبب نقمت و فلاکت و بروز دشمنیهای بیشمار نیز شده است. پرواضح است که در بیست سال گذشته یکی از علتهای رشد سرسامآور طالبان و بروز خشونتهای محلی، منابع طبیعی بوده که در خدمت جنگ و خشونت قرار داشته است.
رویکرد دیگری که در تبیین مساله نفرین منابع مهم است، براساس مدل حمایت و باندبازیهای قومی و حزبی است. سوءاستفاده از رانتها و فرصتها و توزیع آن مطابق اهداف سمتی و حزبی، از جمله مسایلی است که این گروه بر آن تاکید دارد. مزید بر این، ضعف سرمایه انسانی و منابع انسانی در مقایسه به سرمایه فزیکی و اثرات آن بر نیروی کار در کشورهای دارای منابع طبیعی، از علتهای نفرین منابع گفته میشود که این دو مورد آخر در افغانستان قابل صدق است.
استخراج غیرقانونی منابع طبیعی و استفاده از آن برای چرخه خشونتها و درگیریها در افغانستان، زمینه این را مساعد کرده است که جنگ همچنان از این امکانات تغذیه کرده و ادامه یابد. در گذشته و امروز هزاران معدن طبیعی که حق تمام مردم است، بهصورت غیرقانونی توسط گروههای تروریستی، زورمندان محلی و نخبهگان سیاسی استخراج شده و مورد حیفومیل قرار گرفته و میگیرد. مفاد این منابع، توسط گروههای شورشی برای خرید جنگافزار و گلوله به مصرف رسیده و میرسد. بهعنوان مثال، زدوبندهای سیاسی در ولایت طلاخیز بدخشان و رشد چشمگیر طالبان، رابطه معناداری با مناطق سرشار طلا در ولسوالیهای راغستان این ولایت دارد.
تضعیف ساختار اقتصادی و فساد گستردهای است که پدیده نفرین منابع با خود دارد. این مورد آسیبزا با تضعیف ساختارهای سیاسی و اقتصادی زورمندگرایی، ملیشهپروری، خشونت، شورش و اقتصاد جنگی را فراهم کرده است و خشونت و جنگ را به شغل تبدیل میکند. این بسیار خطرناک و بحرانبیار است که در یک کشور خشونتورزی به شغل و منبع درامد تبدیل شده و عدهای ستون معیشت را بر میله تفنگ و خشونت بگذارند. نفرین منابع، دقیقاً چنین وضع را در بیست سال گذشته و اکنون خلق کرده و یکی از بزرگترین منابع اقتصاد جنگی و اقتصاد غارت را تشکیل داده است.
در دهههای ۸۰ و ۹۰، منابع طبیعی افغانستان در خدمت زورمندان محلی و مخالفان رژیم کمونیستی بود. آنها سالانه میلیونها دالر را از این راه به دست آورده و صرف خرید جنگافزار و اسلحه میکردند. بعد از سقوط کمونیستها، همچنان این منابع در میان زورمندان محلی توزیع شد و بعد کمکم که با ظهور طالبان تروریسم در افغانستان رشد کرد، بهگونه اکثر در خدمت تروریسم و زورمندان محلی بوده است که آنها هم بهگونهای با تروریسم رابطه داشتهاند.
در واقع اگر به وضعیت افغانستان نگاه کنیم، منابع طبیعی این کشور همواره در مسیر نقمت و خشونت صرف شده و هیچ زمانی مفاد این منابع در خدمت جمع و تودهها نبوده است. حالا که طالبان در کابل حکومت میکنند، هیچ سیستمی برای نظارت و استفاده از این منابع وجود ندارد و معادن و منابع زیرزمینی افغانستان در خدمت هزاران فرمانده محلی و ۲۰ گروه تروریستی مانده است که از آن برای قدرتمند شدن خودشان استفاده میکنند.
افغانستان منابع سرشار طبیعی دارد. این کشور با وجود داشتن ذخایر بزرگ منابع طبیعی، سنگهای قیمتی و نفت، نهتنها اقتصاد پویا و پایدار ندارد و سفره باشندههای آن خالی است، بلکه همواره این منابع سبب بروز جنگها، خشونتها و حامیپروری و باندبازی شده است.