آمریکا در سال ۲۰۰۱ با انگیزه برچیدن حکومت طالبان و بازگرداندن دموکراسی به افغانستان لشکر کشید.
غربیها در آغاز از برنامههایی جاهطلبانه در زمینههای مختلف از جمله دولتسازی، دموکراتیک سازی، امنیت و حقوق مدنی و شهروندی (بهویژه حقوق زنان) … در این کشور رونمایی کردند.
اما برخلاف پیروزیهای برقآسای نظامی، پیشرفت در این مسیر آهنگ کندی داشت و با چالشهای بزرگی روبهرو بود.
در تکوین نظام سیاسی جدید اگرچه سعی شد از قوانین و مضامین مترقیانهای استفاده شود و حقوق شهروندی و دموکراتیک مردم افغانستان در این قوانین منعکس شود، اما نهاد ضمانت اجرای قوانین به شدت دچار ضعف بود و نظام سیاسی جدید را به شدت دچار ضعفهای امنیتی، قانونی، فساد و در نتیجه ناکارآمدی سیاسی، اقتصادی و اجتماعی گسترده ساخت.
از منظر کیفیت دموکراسی نیز از منظر شاخص دوسالانه دموکراسی، پس از سالهای ۲۰۰۶ تا ۲۰۰۸، هیچگاه افغانستان نتوانسته از ۱۰ امتیاز حتی به ۳ امتیاز دست یابد.
همچنین طالبان نیز پس از سال ۲۰۰۴ به عرصه رقابت برسر قدرت بازگشت و رفته رفته بر بخشهایی از افغانستان مسلط شد.
در واقع پس از چند سال معلوم شد آمریکا تنها یک نبرد مقطعی را برده و پیروز نهایی ساحت نظامی هم نیست.
جالبتر آنکه در میان محورهای اصلی مذاکرات طالبان و واشنگتن اشارهای به کشت خشخاش و تولید مواد مخدر نشده است. این امر در حالیست که امروزه افغانستان تولید کننده ۹۰ درصد تریاک و ۸۰ درصد هروئین جهان به حساب میآید.
هرچه جنگ بیشتر ادامه پیدا کند توازن قدرت بیش از پیش به نفع طالبان برهم خواهد خورد. بدین ترتیب شراکت مستقیم آمریکا در مذاکرات بدون نقش آفرینی کابل فی نفسه یک شکست مفتضحانه برای این کشور است.
(افغان پالس)
۲۰۱۹/۲۰/۸