در اگست ۲۰۲۱، زمانی که افغانستان در هرجومرج فرو رفت، دولت سقوط کرد و رهبران آن فرار کردند، حامد کرزی، رئیس جمهور پیشین، تصمیمی بی سابقه و غیرمنتظره گرفت: او ماند.
در آن لحظات پراضطراب، زمانی که هزاران باشنده کابل با شنیدن خبر خروج کامل نیروهای آمریکایی به سمت میدان هوایی هجوم آوردند، کرزی در پیامی ویدیویی با آرامش و در عین حال عاجزانه از طالبان خواست «از مردم محافظت کنند.»
در آن لحظه شکننده هر سرنوشتی میتوانست در انتظار خانواده کرزی باشد. کابل هنوز تصویر وحشت زای نجیبالله، آخرین رئیسجمهور کمونیست، را که پس از تسلط طالبان در سال ۱۹۹۶ از تیر چراغ برق آویزان شده بود، فراموش نکرده است.
در آن ویدیو، دختران کرزی – ملالی، درخانی و نازو – با موهای طلایی و چهره های رنگ پریده و بازیگوش در کنار او ظاهر شدند؛ تصویری که به طور عجیب یادآور شاهدختهای گمشده تزار روسیه بود.
اما برخلاف رومانوفها که سلطنتشان با تبعید و اعدام پایان یافت، کرزی رهبری نبود که عقب نشینی کرده باشد، بلکه در مرحله تازه ای از زندگی سیاسیاش دوباره ظاهر شد.
کرزی که روزگاری به عنوان مرد قدرتمند مورد حمایت واشنگتن شناخته می شد، به نماد مداخله خارجی ها بدل شده بود؛ موضوعی که اعتبار او را نزد افغانهای مخالف دخالت آمریکا تضعیف کرد. اما تصمیمش در سال ۲۰۲۱ برای ماندن در کابل، مشروعیتی تازه برایش به ارمغان آورد؛ چیزی که دوران ریاست جمهوری اش، با پشتیبانی آمریکا، برایش به همراه نیاورده بود.
از زمان سقوط دولت، کرزی همچنان در تعامل با مردم افغانستان، دیپلمات های خارجی و رهبران طالبان باقی مانده و با وجود گزارش هایی از محدودیت رفت و آمد و سخنرانی عمومی، از رسانههای اجتماعی استفاده میکند. این امر تا حدی برای مردم و متحدان سابق آمریکا نوعی احساس ثبات فراهم کرده است.
خروج عجولانه و پرآشوب نیروهای آمریکایی تحت رهبری بایدن، بسته شدن سفارت آمریکا – که زمانی بزرگترین سفارت در منطقه بود – و قطع روابط دیپلماتیک، خلائی راهبردی ایجاد کرد که قدرت های منطقه مشتاقانه در تلاشند از آن بهره ببرند.
با این حال، تغییر رویکرد اخیر واشنگتن تحت دولت جدید، امیدهایی را برای ثبات بیشتر در منطقه زنده کرده است، به ویژه با توجه به تهدیدهای دوباره از سوی گروه هایی چون القاعده و داعش خراسان.
هفته گذشته، زلمی خلیلزاد، مذاکره کننده ارشد پروسه صلح ترامپ، برای نخستین بار پس از بازگشت طالبان به قدرت، به کابل بازگشت؛ نشانه ای از تغییر آرام در سیاست دولت دوم ترامپ. این دولت همچنین بگونه بی سروصدا جایزه ۱۰ میلیون دالری برای دستگیری سراجالدین حقانی – وزیر داخله طالبان و رهبر شبکه حقانی – را لغو کرده است.
نشانه هایی از تغییر مثبت در کابل هم دیده می شود. طالبان، به عنوان نشانه حسن نیت، یک شهروند آمریکایی را آزاد کرده و شعارهای ضدآمریکایی و موانع امنیتی اطراف سفارت رهاشده آمریکا را برداشته اند.
هنوز مشخص نیست این اقدامات نشانه ای از گشایش واقعی است یا نه، اما واشنگتن نمی تواند آن را نادیده بگیرد. برخی جمهوری خواهان تندرو، مانند مشاور امنیت ملی مایکل والتز، خواهان حضور محدود نظامی برای مقابله با تروریزم و مهار نفوذ چین هستند، در حالی که دیگران رویکرد محتاطانه تر و مبتنی بر تعامل اقتصادی را ترجیح می دهند.
یک چیز روشن است: عقبنشینی کامل دیگر گزینه ای عملی نیست.
میلیاردها دالر تجهیزات نظامی آمریکا که در افغانستان باقی مانده اند، همراه با اهمیت راهبردی پایگاه بگرام، دلیل خوبی برای ازسرگیری تعامل دیپلماتیک با افغانستان فراهم کرده اند. آمریکا می تواند کانال های دیپلماتیک را دوباره بگشاید؛ حتی اگر فقط از طریق یک مأموریت غیررسمی در کابل باشد.
تعامل به معنای به رسمیت شناختن طالبان نیست، بلکه ایجاد چارچوبی برای گفتگو است – مشابه بخش منافع ایالات متحده در کوبا پیش از عادی سازی روابط. مشوق های اقتصادی هدفمند، مانند آزادسازی بخشی از دارایی های بلاک شده افغانستان در ازای پیشرفت های قابل راستیآزمایی در زمینه حقوق بشر، میتواند اهرم فشار مناسبی ایجاد کند.
در نبود تعامل مستقیم، واشنگتن خطر آن را دارد که به ناظر منفعل در منطقه ای بدل شود که زمانی آن را شکل می داد. گرچه قطر و امارات به عنوان میانجی عمل کرده اند، اما آمریکا همچنان می تواند از طریق کرزی، که برای نخستین بار سیاست آمریکا را به مردم افغانستان معرفی کرد، نقش ایفا کند. برای میلیون ها افغان، او هنوز نماد عصری آزادتر است که در آن زنان می توانستند آموزش ببینند و کار کنند.
منتقدان بر این باور هستند که دوران کرزی، با فساد و مدیریت نادرست همراه بود و این امر اعتبار او را خدشه دار کرده است. برخی نیز می پرسند که آیا او واقعاً در نظام طالبان نفوذ دارد یا تنها نمادی سیاسی است. اما روابط گسترده او در میان قبایل و نیروهای سیاسی افغانستان، به او قدرتی می دهد که هیچ رهبر افغان یا میانجی خارجی دیگری ندارد. به عنوان یک رهبر پشتون، نفوذ او حتی به طالبان که بیشترشان پشتون اند نیز کشیده شده و او را به چهرهای کلیدی در هر روند صلح آینده بدل کرده است.
یکی دیگر از انتقادهای عمده علیه کرزی، مخالفت آشکار او با سیاست های آمریکا و روابط پرتنشش با روسای جمهور پیشین چون بایدن و اوباما بوده است. کرزی زمانی با اشاره به رنج زنان افغان، علیه حملات شبانه، بمباران ها و تلفات غیرنظامیان اعتراض کرد. با وجود این تنش ها، تعامل با آمریکا برای افغانستان حیاتی است، چراکه این کشور شدیداً نیازمند متحدان قدرتمند و ثبات بلندمدت است.
کرزی همچنین بهخاطر خطاب کردن طالبان به عنوان «برادر» مورد انتقاد قرار گرفته است. اگرچه این موضع بحث برانگیز بود، اما در آن زمان اجتناب ناپذیر به نظر می رسید. جنگ جان های بی شماری را می گرفت و با آگاهی از اینکه آمریکا برای همیشه نخواهد ماند، یافتن زمینه مشترک ضروری بود. حذف کرزی از روند مذاکرات صلح با طالبان، ممکن است فرصت مهمی برای توافق میان دولت پیشین و طالبان را از بین برده باشد. اما آن دیگر به گذشته تعلق دارد.
مسیر پیش رو نیازمند دیپلماسی چند مسیره است. کرزی این را درک می کند و نفوذش فقط تاریخی نیست؛ بلکه در توانایی اش برای پیمایش در کشمکش های قدرت کنونی افغانستان نهفته است.
طالبان اگرچه کشور را اداره می کنند، اما در درون خود شکاف هایی عمیق دارند. زیر ظاهر اتحاد، تنش هایی میان جناح حقانی که در میدان جنگ افغانستان ریشه دارد و رهبری مستقر در قندهار به رهبری هیبت الله آخندزاده وجود دارد؛ فردی که به تازگی قدرت را در دست گرفته است. در حالی که واشنگتن در حال ارزیابی سیاست خود است، کرزی در حال حاضر این شکاف ها را مدیریت می کند. اتحاد او با حقانی ها که از دوران مبارزه مشترک علیه شوروی شکل گرفته، پایه ای از اعتماد را فراهم کرده و او همچنان در قندهار ریشه دارد.
مطلبی از نشریه دیپلمات