تحریم به‌ عنوان ابزار سلطه، بازخوانی سیاست فشار بر افغانستان در گذر زمان

تحلیل تحریم‌ ها و فشارهای خارجی بر افغانستان، بدون درک ریشه‌ های تاریخی آن ممکن نیست. تجربه افغانستان نشان می‌ دهد که اعمال فشار از سوی قدرت‌ های خارجی نه یک پدیده مقطعی، بلکه بخشی از الگوی ثابت سیاست بین‌ الملل در قبال این کشور بوده است. از دوران جنگ سرد تا امروز، افغانستان همواره در موقعیتی ژئوپلیتیکی حساس میان شرق و غرب قرار داشته؛ موقعیتی که به‌ جای توسعه و ثبات، اغلب منجر به رقابت‌ های نیابتی و تحریم‌ های غیرمستقیم شده است.

تحریم‌ ها و محدودیت‌ های مالی غرب علیه حکومت فعلی افغانستان نیز در همین چارچوب قابل تحلیل‌ هستند. هدف ظاهری این اقدامات، فشار برای رعایت حقوق بشر و تشکیل دولت فراگیر است؛ اما در واقع، این سیاست‌ ها بیش از آن‌ که دولت را تضعیف کنند، مردم عادی را تحت فشار قرار داده‌ اند. مسدود شدن دارایی‌ های افغانستان در بانک‌ های خارجی، کاهش شدید کمک‌ های بین‌ المللی و انزوای اقتصادی کشور، نه‌ تنها وضعیت انسانی را بحرانی کرده، بلکه باعث شده بسیاری از افغان‌ ها دوباره به فقر و مهاجرت پناه ببرند.

از دیدگاه واقع‌ گرایانه، این نوع سیاست‌ های فشار ادامه همان الگوی تاریخی است که قدرت‌ های سلطه‌ گر برای کنترل کشورهای ضعیف‌ تر از آن بهره می‌ برند. تجربه نشان داده که چنین فشارهایی به‌ جای تغییر رفتار سیاسی حکومت‌ ها، بیشتر به بی‌ اعتمادی، وابستگی اقتصادی و افزایش تنش منجر می‌ شود. بنابراین، تحریم‌ ها بخشی از روند تاریخی سلطه و نه واکنشی آنی است که دیدگاهی ریشه‌ دار و منطقی می باشد. در واقع به این نکته باید اشاره کرد که راه حل واقعی برای افغانستان، نه در تکرار الگوی تحریم و فشار، بلکه در گفتگوی واقعی، احترام به استقلال ملی و حمایت هدفمند از مردم است – نه مجازات جمعی آنان به‌ نام سیاست.

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x