افغانستان، تهدیدی رو به گسترش و ضرورت یک راهبرد واقع‌گرایانه برای آمریکا

رئیس‌جمهور آمریکا دونلد ترامپ وعده داده که آمریکا رویکردی جدید و جسورانه ای در قبال جهان اتخاذ خواهد کرد. هیچ جایی به این تغییر رویکرد بیشتر از افغانستان نیاز ندارد. حکومت طالبان نه تنها هرگونه مخالفت را سرکوب کرده و حقوق زنان و دختران را از بین برده است، بلکه شهروندان آمریکایی را نیز گروگان گرفته و افغانستان را به مرکزی برای شبکه‌های جهادی خشونت‌آمیز مانند القاعده تبدیل کرده است. همه ما می‌دانیم که در ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱، آخرین باری که چنین وضعیتی وجود داشت، چه اتفاقی رخ داد.

دولت ترامپ با انتخابی سخت روبه‌رو است: یا اجازه دهد که افغانستان بیش از پیش به سمت افراط‌گرایی سوق پیدا کند، یا به‌طور واقع‌بینانه با طالبان تعامل کند. البته، تعامل با طالبان کار آسانی نیست، به‌ویژه با توجه به ماهیت سرکوبگرانه این گروه و تاریخچه دردناک آمریکا در افغانستان. اما ارتباط مستقیم با طالبان ممکن است تنها راهی باشد که بتوان از طریق آن تهدیدهای بالقوه علیه امنیت و منافع ملی ایالات متحده را به حداقل رساند.

رویکرد دولت بایدن—نه براندازی رژیم طالبان و نه عادی‌سازی روابط با آن—به طالبان اجازه داده که قدرت خود را تحکیم کند، بدون آنکه آمریکا بتواند نفوذ مثبتی بر آن داشته باشد.

افغانستان نیازمند واقع‌گرایی سیاسی است—یعنی اولویت دادن به نتایج به‌جای آرمان‌ها. دیپلماسی معامله‌گرایانه که یکی از اصول سیاست «اول آمریکا»ی ترامپ است، می‌تواند چارچوبی مناسب برای این شرایط باشد.

دولت ترامپ باید حداقل یک حضور دیپلماتیک محدود در افغانستان برقرار و یا حتی سفارت آمریکا در کابل را مجدداً بازگشایی کند تا از این طریق تماس‌های منظم با رهبران طالبان را تسهیل کند و در نهایت، تیم‌های استخباراتی ویژه‌ای را برای رصد و مقابله با تهدیدهای امنیتی در افغانستان مستقر سازد.

سیاست دولت ترامپ در قبال طالبان هنوز مشخص نیست، اما شواهد نشان می‌دهند که او ممکن است یک رویکرد جدید را پیش بگیرد. ترامپ در گذشته سیاست‌های آمریکا در افغانستان را به‌دلیل افراط و اهداف غیرواقع‌بینانه مورد انتقاد قرار داده است. در سال ۲۰۲۰، دولت نخست او توافق دوحه را انجام داد که بعداً توسط جو بایدن اجرا شد و به طولانی‌ترین جنگ آمریکا پایان داد.

اخیراً، ترامپ به‌صراحت درباره بازگرداندن تجهیزات نظامی باقی‌مانده در افغانستان به ارزش ۷ میلیارد دالر ابراز علاقه کرده است. او همچنین گفته که پایگاه هوایی بگرام باید تحت کنترل آمریکا باقی بماند تا به‌عنوان ابزاری برای مهار قدرت چین در منطقه مورد استفاده قرار گیرد. تحقق این اهداف بدون ارتباط مستقیم با طالبان امکان‌پذیر نیست.

ترامپ به‌درستی نگران نفوذ چین در افغانستان است. پس از خروج آمریکا در سال ۲۰۲۱، این کشور سفارت خود را در کابل باز نگه داشت و روابط خود را با طالبان گسترش داد. پکن سفیر طالبان را پذیرفت، با نیروهای امنیتی طالبان ارتباط برقرار کرد و شرکت‌های چینی قراردادهای تجاری در بخش‌هایی مانند نفت و استخراج معادن در افغانستان امضا کرده اند. چین افغانستان را بخشی از برنامه خود برای افزایش نفوذ اقتصادی در منطقه می‌بیند. بااین‌حال، طالبان همچنان ایالات متحده را به‌عنوان یک شریک ترجیحی می‌بیند، و یک سیاست فعالانه آمریکا می‌تواند به محدود کردن نفوذ چین کمک کند.

افغانستان از منظر تهدیدات تروریستی نیز نیازمند توجه آمریکا است. این کشور محل فعالیت گروه‌های تندرو بوده و هست که با قدرت گرفتن طالبان، آزادی بیشتری برای فعالیت پیدا کرده‌اند. طالبان هزاران مدرسه دینی جدید افتتاح کرده است که در آن‌ها جوانان در معرض ایدئولوژی جهادی قرار دارند و این مکان‌ها ممکن است به پایگاه‌های پرورش نسل‌های آینده افراط‌گرایان تبدیل شوند.

تعامل با طالبان دشوار خواهد بود، اما افغانستان قطعه‌ای مهم در پازل جهادگرایی جهانی است. انتظار برای فروپاشی طالبان غیرواقع‌بینانه و پرخطر است. اما تعامل مستقیم ممکن است مسیرهایی برای ردیابی و خنثی‌سازی توطئه‌های تروریستی باز کند و در درازمدت، حتی به ایالات متحده نفوذی برای بهبود وضعیت کلی افغانستان، ازجمله در حوزه حقوق بشر، بدهد.

تعامل با طالبان برای آمریکا اقدامی تلخ خواهد بود، اما همان‌طور که وزیر امور خارجه، مارکو روبیو، اخیراً اشاره کرد، سیاست خارجی آمریکا اغلب بر پایه انتخاب “کم‌ضررترین گزینه” است.
مطلبی از نشریه نیویورک تایمز

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x