چند روز قبل تعدادی از چهرههای بدنام و فراری افغانستان به مناسبت دومین سالروز کشتهشدن مخالفین حکومت سرپرست، در شهر ویانا، پایتخت کشور اتریش گردهم آمده و با برگزاری محفلی نمایشی، تلاش کردند تا باردیگر خود را همچون مدافعان مردم و قهرمانان مبارزه با استبداد معرفی کنند؛ در حالیکه کارنامه سیاه آنها در رژیم جمهوریت، لبریز از خیانت، فساد، بیکفایتی و وابستگی به بیگانگان است.
دو سال قبل، در تاریخ ۲۲ حمل، افراد کلیدی مخالف حکومت سرپرست، که عملاً سلاح برداشته و علیه آن میجنگیدند، از جمله قربانعلی بامیانی، برهانالدین اندرابی، حسین سمنگانی، صبور فاریابی، فهیم سالنگی، اکمل امیر و بصیر اندرابی، در یک نبرد مسلحانه در ولسوالی بلخاب ولایت سرپل از پا درآمدند؛ افرادیکه در هماهنگی با قدرتهای بیگانه دست به شورش زده و تلاش داشتند تا با ایجاد ناامنی و فساد، مانع ثبات و پیشرفت افغانستان شوند.
حقیقت این است که فراریان بدنام جمهوریت نهتنها خون این افراد سادهلوح را در راه تأمین منافعشان به هدر دادند، بلکه اکنون از مرگشان نیز برای مطرحساختن خود در فضای مجازی و زنده نگهداشتن نامهای سوخته و بیاعتبارشان استفاده میکنند و میکوشند با شعارهای تکراری، گذشته سیاهشان را پنهان کنند.
در لابلای گفتگوها اما، محمدباقر محسنی، یکی از اشتراککنندگان این نشست، مبارزه اکمل امیر، قوماندان کشتهشده جبهه آزادی و همراهانش را به حرکت و مبارزه چهگوارا و فیدل کاسترو در کوبا تشبیه نمود؛ تشبیهی که بیشتر رنگ و بوی تبلیغات رسانهای دارد تا واقعیت تاریخی و تلاشی آشکار برای اسطورهسازی از چهرههایی است که نه تنها حمایت مردمی نداشتند، بلکه در میدان جنگ نیز اهداف مشخص سیاسی و وابستگی به بیگانگان را دنبال میکردند.
بدون شک، تشبیه کردن مبارزه اکمل امیر به فعالیتهای چهگوارا، چیزی جز تحریف تاریخ نیست؛ کاری که چهرههای رژیم سقوطکرده جمهوریت مهارت خاصی در آن داشتند. برای پی بردن به این موضوع کافی است نگاهی هرچند کوتاه به مبارزه چهگوارا انداخته تا آنطور که لازم است بر تفاوت میان مبارزه اکمل امیر و چهگوارا آگاه شویم.
چهگوارا، با نام کامل ارنستو چهگوارا، انقلابی معروف آرژانتینی بود که نقش مهمی در انقلاب کوبا داشت. او در سال ۱۹۲۸ در آرژانتین متولد شد و اگرچه در جوانی رشته طبابت خواند، اما خیلی زود به مبارزه سیاسی کشیده شد.
وی در دهه ۱۹۵۰ با فیدل کاسترو آشنا شد و به جنبش چریکی او پیوست؛ چهگوارا یکی از قوماندانان اصلی انقلابی بود که رژیم دیکتاتوری باتیستا، که از حمایت همهجانبه سیاسی، نظامی و اقتصادی غرب بهخصوص آمریکا برخوردار بود، را در کوبا سرنگون کرد.
بعد از سرنگونی رژیم دیکتاتوری باتیستا، چهگوارا برای رهبری انقلاب در کشورهای دیگر، کوبا را ترک کرد و به کنگو و بعد به بولیوی رفت تا در آنجا هم مبارزه چریکی راه بیندازد. اما در بولیوی دستگیر شد و در سال ۱۹۶۷ توسط اردوی آن کشور با حمایت سازمانهای خارجی اعدام گردید.
آنچه با خواندن اولین سطور از زندگینامه چهگوارا دانسته میشود، تفاوت آشکاریست که میان مبارزه چهگوارا و اکمل امیر وجود دارد؛ بهگونهای که چهگوارا چهرهای مبارز علیه غرب بهخصوص آمریکا و مداخلات آنها در امور داخلی کوبا بود، در حالیکه اکمل امیر در سایه اشغالگران آمریکایی علیه ملت خود سلاح برداشته بود.
چهگوارا انقلاب مردم علیه رژیم دستنشانده و مورد حمایت غرب را رهبری کرد، اما اکمل امیر و همرزمانش در حمایت غرب و به خاطر دفاع از رژیم دستنشاندهشان سلاح بر دوش گرفته و برخلاف خواست مردم، از رژیم جمهوریت دفاع میکردند.
مقایسه اکمل امیر و همرزمانش با چهگوارا، نه تنها دور از واقعیت، بلکه نوعی فریب افکار عمومی است؛ زیرا چهگوارا علیه نظامی فاسد و مورد حمایت غرب به مبارزه برخاست، در حالیکه اکمل امیر در کنار رژیمی ایستاده بود که سالها با حمایت مستقیم آمریکا و ناتو بر مردم حکومت کرد. چهگوارا برای رهایی ملتها از سلطه بیگانه جنگید، اما اکمل امیر سلاح خود را نه برای آزادی، بلکه برای بازگرداندن همان رژیمی برداشت که با فساد، تبعیض و وابستگی افغانستان را به بحران کشاند؛ تفاوت بنیادینی که هرگونه تشبیه میان این دو را پوچ و تحریفشده میسازد.
مطلبی از صدای هندوکش