در حالی که جامعه جهانی درگیر تنش های ژئوپولیتیکی، منازعات منطقه ای و رقابت های استراتژیک است، فاجعه ای انسانی در مرز تورخم در حال رقم خوردن است. طبق گزارش اخیر سوفی جامبازیشویلی – یوسر، مدیر بخش حفاظت کمیشنری عالی سازمان ملل در امور پناهجویان، روزانه به طور میانگین ۳ هزار مهاجر افغان از پاکستان اخراج میشوند، عددی که در برخی روزها به ۹ هزار نفر نیز می رسد. این موج گسترده اخراج، نه تنها ابعاد انسانی گسترده ای دارد، بلکه تصویری نگران کننده از شکنندگی نظم مهاجرتی، نبود حمایت منطقه ای و بی برنامگی نهادهای بین المللی را نیز نمایان می سازد.
- چهره انسانی بحران: خستگی، بی پناهی، و گسست از ریشه ها
این مهاجران، که بسیاری از آن ها سال ها یا حتی دهه ها در پاکستان زندگی کرده اند، در شرایطی به افغانستان بازگردانده می شوند که اغلب هیچ پیوندی با سرزمین مادری ندارند. بسیاری از آن ها در پاکستان متولد شده اند و افغانستان را فقط از روایت ها می شناسند. اکنون ناگهان خود را در جغرافیایی بی ثبات، بدون سرپناه، خدمات اساسی یا منابع معیشتی می یابند. خانم جامبازیشویلی – یوسر با تأکید بر پریشانی و خستگی این افراد، از نیاز فوری آنان به حمایت سخن گفته است، اما هم زمان اعتراف می کند که ظرفیت های پاسخ دهی محدود و ناکافی است.
- سیاست بی رحمانه، پیامدهای بی برنامه
اخراج مهاجران افغان بخشی از سیاست سخت گیرانه جدید دولت پاکستان علیه اتباع خارجی بدون اسناد قانونی است، سیاستی که به ویژه پس از تیرگی روابط کابل – اسلام آباد و افزایش ناامنی ها در مرزها شدت یافته است. دولت پاکستان در قالب برنامه ای به ظاهر «قانونی»، موجی از فشارهای امنیتی، اجتماعی و تبلیغاتی را بر افغانها وارد کرده که منجر به بازداشت های گسترده، تخلیه اجباری خانه ها، مصادره دارایی ها و اخراج های شتاب زده شده است.
در عمل، این روند نه تنها با موازین حقوق بشر، بلکه حتی با اصول پذیرفته شده بین المللی در قبال پناهندگان نیز در تضاد است. بازگرداندن افراد بدون ارزیابی خطرات احتمالی یا تضمین شرایط زندگی، نقض اصل بازنگرداندن (Non-refoulement) محسوب میشود.
- افغانستانِ پذیرنده: بدون آمادگی، بدون منابع
افغانستان که خود با بحران های متعدد اقتصادی، بیکاری گسترده، خشک سالی، و نظام سیاسی منزوی مواجه است، توانایی جذب این حجم عظیم از بازگشت کنندگان را ندارد. بسیاری از بازگشت کنندگان در مناطق مرزی بدون سرپناه سرگردان اند، برخی به کمپ های موقت پناه برده اند، و شماری نیز به خانواده هایی که خود با مشکلات معیشتی دست و پنجه نرم می کنند، پیوسته اند. این وضعیت، نه تنها بار سنگینی بر دوش جامعه محلی گذاشته، بلکه بذر نارضایتی اجتماعی و افزایش آسیب پذیری را نیز می کارد.
- نقش کم رنگ جامعه جهانی و بحران مسئولیت پذیری
با وجود هشدارهای نهادهای بین المللی، حمایت جامعه جهانی از این بحران ناچیز بوده است. سازمان های کمک رسان با کمبود بودجه، نیروی انسانی، و تجهیزات روبه رو هستند. در غیاب حمایت گسترده بین المللی، بار اصلی مدیریت این بحران بر دوش طالبان و چند نهاد بشردوستانه افتاده است، وضعیتی که نه پایدار است و نه کارآمد.
- در جستجوی راهکار پایدار
آنچه در تورخم می گذرد، فقط یک بحران مهاجرتی نیست، بلکه آینه ای است از بی عدالتی ساختاری، سیاست زدگی روابط منطقه ای، و بی توجهی نظام جهانی به رنج پناهجویان. بازگشت اجباری هزاران افغان بدون تضمین آینده ای باثبات، نه تنها تهدیدی برای امنیت انسانی، بلکه زمینه ساز بحران های اجتماعی و سیاسی آینده است.
آیا وقت آن نرسیده که سازمان های بین المللی و کشورهای منطقه به جای بیانیه های همدردی، به مسئولیت های حقوقی و اخلاقی خود عمل کنند؟ آیا نباید افغانستان، با تمام زخم هایش، به عنوان کشوری بحران زده در اولویت کمک های بشردوستانه قرار گیرد؟ این پرسش ها اگر بی پاسخ بمانند، فاجعه ای که در مرز تورخم در حال رخ دادن است، تنها آغاز یک موج بی ثبات کننده دیگر خواهد بود.