ماه می ۲۰۲۵ نقطه عطفی در روابط منطقه ای میان افغانستان، پاکستان و چین رقم زد، جایی که در سایه تنش های مرزی میان پاکستان و هند، نشستی در پکن برگزار شد که به ازسرگیری روابط دیپلماتیک سطح بالا میان کابل و اسلام آباد انجامید. هم زمان، طالبان به طور رسمی برای پیوستن به دهلیز اقتصادی چین و پاکستان دعوت شد، پروژه ای استراتژیک که نه تنها بُعد اقتصادی، بلکه بُعد ژئوپلیتیکی قابل توجهی دارد. این تحولات نه تنها به معنای گشایش سیاسی میان دو کشور همسایه است، بلکه نوید دهنده آغاز فصل تازه ای در نفوذ چین در معادلات جنوب آسیا و آسیای مرکزی است.
منابع آگاه در کابل و اسلام آباد به روشنی بر نقش میانجی گرانه و تعیین کننده چین در شکل گیری این توافق تأکید کرده اند. تلاش های دیپلماتیک پکن سال ها ادامه داشته، اما شدت گرفتن درگیری با هند، که ارتش پاکستان را درگیر و آسیب پذیر کرده بود، به نظر می رسد عامل تسریع کننده ای در پذیرش توافق از سوی طرفین بوده است. مقامات پاکستانی این رویداد را نشانه ای از درک مشترک ضرورت همکاری منطقه ای توصیف کرده اند. از سوی دیگر، نیاز مبرم طالبان به سرمایه گذاری خارجی، در کنار فشارهای ناشی از تحریم ها و کاهش کمک های بشردوستانه، آنها را به گزینه چینی متمایل ساخته است.
از منظر چین، این توافق علاوه بر گسترش پروژه های زیرساختی در منطقه، فرصتی برای تثبیت تصویر جدیدی از خود به عنوان میانجی معتبر بین المللی است، تصویری که در مقابل خروج آمریکا از نقش های جهانی و انفعال نسبی غرب، به ویژه پس از تحولات افغانستان، اهمیت بیشتری یافته است. چین از مدت ها پیش پروژه سی پیک را ستون فقرات سیاست اقتصادی خارجی خود در منطقه می داند و همواره بر توسعه آن تا مرزهای افغانستان و آسیای مرکزی تأکید داشته است. با آنکه در سال های گذشته نگرانی های امنیتی، به ویژه حملات مرگبار به مهندسان و پروژه های چینی در پاکستان، مانعی جدی بوده، اکنون پکن امید دارد با تضمین های جدید طالبان، مسیر تازه ای برای سرمایه گذاری هموار شود.
تعهد طالبان مبنی بر عدم استفاده از خاک افغانستان علیه پاکستان، محور اصلی توافق جدید است. این در حالی است که اسلام آباد همواره طالبان را متهم به حمایت از تحریک طالبان پاکستان کرده، گروهی که به صورت مستقل فعالیت می کند اما با طالبان افغانستانی اعلام بیعت کرده است. با اینکه کابل چنین اتهاماتی را رد کرده، مقامات پاکستانی می گویند نشانه هایی از مهار فعالیت های تی تی پی به چشم می خورد. حتی در پیام های رسمی برخی فرماندهان طالبان، مانند سخنرانی اخیر در مدرسه پولیس، از نیروهای جوان خواسته شده که از پیوستن به گروه های خارجی و جنگ بدون اجازه رهبری طالبان خودداری کنند. این موضع گیری ها را می توان نشانه ای از تغییر در سیاست های امنیتی طالبان در قبال همسایگان دانست.
در همین حال، چین نگاهی فراتر از مرزهای افغانستان دارد. پکن نگران فعالیت های گروه های افراطی اسلامی در ایالت مسلمان نشین سین کیانگ است و از طالبان انتظار دارد که با این تهدیدات مقابله کند. مقام های چینی صراحتا اعلام کرده اند که به دلیل محدودیت های داخلی و بین المللی، نمی توانند نیروهای نظامی به افغانستان اعزام کنند و تنها راه، همکاری با طالبان برای حفظ امنیت در منطقه است. این همکاری البته با چالش هایی روبه رو است، چرا که بخشی از رهبری طالبان، به ویژه شاخه مستقر در قندهار، دیدگاه هایی محافظه کارانه و ضددخالت خارجی دارند و ممکن است در برابر نفوذ فزاینده چین مقاومت نشان دهند.
با وجود این ملاحظات، مقامات طالبان فرصت پیوستن به سی پیک را گامی استراتژیک برای توسعه اقتصادی افغانستان می دانند. آنان امیدوارند پروژه های چینی در زمینه ساخت جاده، خط آهن، بنادر و پارک های صنعتی، هزاران شغل جدید ایجاد کرده و کشور را از بن بست اقتصادی خارج کند. در این زمینه، افغانستان در تلاش است تا خود را به عنوان حلقه اتصال میان چین، پاکستان، آسیای مرکزی و در گام بعدی اروپا مطرح کند.
در سطح کلان تر، اما بدبینی تاریخی طالبان نسبت به اهداف استراتژیک پاکستان همچنان باقی است. سابقه پیچیده روابط میان طالبان و سازمان استخبارات نظامی پاکستان، از حمایت گرفته تا مداخلات پنهان، موجب شده بسیاری از مقامات افغان اسلامآباد را شریکی نابرابر بدانند. این بدبینی ممکن است در آینده مسیر همکاری سه جانبه را با موانع و چالش های سیاسی همراه سازد. با این حال، به نظر می رسد اکنون چین بهعنوان بازیگر اصلی، کنترل میز مذاکرات را در دست گرفته و موفق شده در میان تنش های بی پایان منطقه، روزنه ای تازه برای ثبات، دست کم در ظاهر، ایجاد کند.
در نهایت، آنچه در پکن میان سه قدرت شکل گرفته، تنها یک توافق امنیتی یا اقتصادی نیست، بلکه بخشی از یک رقابت ژئوپلیتیکی بزرگ تر است. در جهانی که نقش ایالات متحده در حال عقب نشینی است، چین در تلاش است تا جای خالی رهبری را، به ویژه در محیط های بحرانی و در حال گذار مانند افغانستان، پر کند. این که این رویکرد به ثبات پایدار منجر شود یا در نهایت با مقاومت های داخلی و رقابت های منطقه ای مواجه گردد، سؤالی است که پاسخ آن در ماه ها و سال های آینده روشن خواهد شد.
مطلبی از واشنگتن پست