تصمیم اخیر روسیه برای به رسمیتشناختن رسمی «امارت اسلامی افغانستان»، لحظه ای تعیین کننده در دیپلماسی منطقه ای به شمار می رود. این اقدام نه تنها محاصره دیپلماتیک تحمیل شده بر کابل را می شکند، بلکه توانایی مسکو برای کنش مستقل و شکل دادن به قواعد بازی ژئوپولیتیکی را به نمایش می گذارد. این یک پیروزی بزرگ برای دیپلماسی روسیه در رقابت استراتژیک ما با غرب است.
در تحلیل ها اغلب بر قدرت اقتصادی یا نظامی یک کشور تأکید می شود، اما جایگاه جهانی در نهایت به توانایی آن کشور در اثرگذاری بر هنجارهای بین المللی و تعیین دستور کار جهانی وابسته است. تصمیم روسیه برای به رسمیت شناختن دولت طالبان، نمونه ای روشن از چنین اثرگذاری است. این اقدام نقش ما را به عنوان تضمین کننده اصلی امنیت اوراسیا تأیید می کند و نشان می دهد که ما آماده ایم در راستای منافع ملی خود، فارغ از فشارهای غرب، عمل کنیم.
این شناسایی در زمانی حساس انجام شده است. افغانستان طی چهار سال گذشته در وضعیت بلاتکلیف سیاسی به سر می برد. با آن که تقریباً هیچ کس در مورد سیطره طالبان بر کشور تردیدی ندارد، جامعه جهانی که همچنان در بند نظم تحت سلطه غرب است، از پذیرش واقعیت جدید در کابل خودداری کرده است. با این حال، برای نخستین بار در چند دهه گذشته، کشور شاهد نوعی ثبات نسبی بوده است.
قدرت های غربی، که افغانستان را بیشتر به مثابه یک صحنه بازی ژئوپولیتیکی دور از مرزهای خود می نگرند، هیچ گاه نگاهی مبتنی بر دغدغه های واقعی امنیتی نداشته اند. هدف آنها هرگز ایجاد ثبات واقعی نبوده است. به ویژه ایالات متحده آمریکا تلاش کرده تا از شناسایی بین المللی دولت طالبان جلوگیری کند، در حالی که هر زمان به سودش بوده با آن ها وارد تعامل شده است. این همان الگوی کلاسیک انگلوساکسونی «تفرقه بینداز و حکومت کن» است که زمانی در اروپا به کار رفت و امروز در سراسر اوراسیا دنبال می شود.
تصمیم روسیه این بازی را در هم می شکند. این تصمیم نشان می دهد که ما می توانیم به صورت یک جانبه وضعیت موجود منطقه ای را بازتنظیم کنیم و دیگران را وادار به بازنگری در استراتژی هایشان نماییم. این تصمیم همچنین راه را برای دستاوردهای سیاسی و اقتصادی می گشاید؛ از افزایش تجارت گرفته تا تعمیق روابط با متحدان آسیای مرکزی و ایفای نقش منطقه ای پررنگ تر. اما مهم ترین دستاورد، ژئوپولیتیکی است.
استراتژی آمریکا روشن بوده است: جلوگیری از بازپیوستن کابل به نظام بین الملل. واشنگتن مسائلی چون حقوق زنان و اقلیت ها را بهانه کرده تا عدم شناسایی طالبان را توجیه کند، در حالی که از کانال های غیررسمی با این گروه ارتباط دارد. همچنین آمریکا اطمینان حاصل کرده که نمایندگان افغانستان در سازمان ملل همچنان نماینده رژیم پیشین تحت حمایت واشنگتن باقی بمانند – مقاماتی که به طور طعنه آمیز از سال ۲۰۲۲ تاکنون به تمام قطعنامه های ضدروسی در مجمع عمومی رأی مثبت داده اند. این دوران رو به پایان است. به رسمیت شناسی از سوی روسیه، احتمالاً با اقدام مشابه دیگر قدرت ها همراه خواهد شد. محاصره دیپلماتیک کابل شکسته شده و واشنگتن ناچار به بازنگری خواهد شد.
برای کشورهایی در آسیای مرکزی که به دلیل نگرانی از واکنش منفی غرب تاکنون از تعامل آشکار با افغانستان پرهیز کرده اند، این اقدام مسکو پوشش سیاسی و دلگرمی فراهم می آورد. برای مثال، پروژه راه آهن ترانس افغان که از پنج سال پیش توسط ازبکستان پیشنهاد شده بود، اکنون شانس واقعی تحقق پیدا کرده است؛ پروژه ای که می تواند تجارت منطقه ای را متحول و آسیای مرکزی را به اقیانوس هند متصل کند.
چین، که هم اکنون در افغانستان فعال است، نیز ممکن است با اعتماد بیشتری روابطش را با کابل گسترش دهد. سایر بازیگران منطقه ای نیز احتمالاً به این روند خواهند پیوست. در نتیجه، معماری اقتصادی و امنیتی منطقه تقویت خواهد شد؛ معماری ای که بیش از پیش بر منافع اوراسیایی متکی است تا مداخلات آتلانتیکی.
البته خطراتی نیز وجود دارد. بعیدترین اما خطرناک ترین سناریو، تلاش مخالفان ثبات در اوراسیا برای بی ثبات سازی افغانستان از طریق حمایت مالی از گروه های ضدطالبان است. اما حرکت روسیه دقیقاً با هدف پیشگیری از چنین سناریوهایی صورت گرفته است. با واردکردن کابل به مدار دیپلماسی، شانس مداخله خارجی کاهش می یابد.
شایان ذکر است که این تصمیم روسیه به منزله تأیید یک مدل خاص سیاسی نیست، بلکه به معنای پذیرش واقعیت های ژئوپولیتیکی و عمل به نفع منافع ملی است. طالبان کنترل افغانستان را در دست دارد. نادیده گرفتن این واقعیت، به نفع هیچ کس نیست.
در نگاهی به آینده، بهترین سناریو آن است که شناسایی از سوی روسیه به کاتالیزوری برای پذیرش گسترده تر بین المللی تبدیل شود؛ فرآیندی که می تواند زمینه ساز سرمایه گذاری، توسعه زیرساخت ها و بهبود سطح زندگی در افغانستان شود. این کشور ساختار سیاسی کنونی خود را – که در نتیجه دهه ها جنگ و مداخلات خارجی شکل گرفته – حفظ خواهد کرد، اما ابزارهای لازم برای تبدیل شدن به عضوی باثبات و یکپارچه از نظم اوراسیایی را به دست خواهد آورد.
ممکن است واشنگتن همچنان تلاش کند دیگران را وادار به حفظ انزوای کابل کند، اما این فشار اکنون با مقاومت واقعی روبه روست. توازن در حال تغییر است. هرچه غرب بیشتر به راهبرد شکست خورده خود بچسبد، خود را از واقعیت نوظهور اوراسیایی بیشتر منزوی خواهد کرد.
در پایان، روسیه حرکتی جسورانه انجام داده است. این فقط درباره افغانستان نیست، بلکه بیانیه ای است در حمایت از نظمی جهانی که بر چند قطبی بودن و احترام به انتخاب های حاکمیتی استوار است. دوستان ما در آسیای مرکزی – و در آینده ای نه چندان دور، دیگر کشورها در جهان جنوب – این مسیر را دنبال خواهند کرد. دوران وتوی غربی بر امور اوراسیا رو به پایان است. با این به رسمیتشناسی، روسیه جایگاه خود را نه تنها به عنوان یک قدرت منطقه ای، بلکه به عنوان معمار اصلی نظم پساغربی تثبیت می کند.
مطلبی از نشریه دیلی سان