از مشروعیت بخشی به اشغال تا محدودسازی استقلال: پیامدهای نهان اجلاس شرم الشیخ

اجلاس شرم‌ الشیخ که با محوریت طرح موسوم به «صلح ابراهیم» برگزار می ‌شود، از جمله رخدادهای مهم در صحنه سیاست خاورمیانه به شمار می ‌رود. این اجلاس در ظاهر با شعارهایی چون صلح، همکاری منطقه ‌ای، و همگرایی میان کشورهای عربی و رژیم صهیونیستی مطرح می ‌شود؛ اما در لایه‌ های پنهان خود واجد اهدافی است که به ‌روشنی با منافع ملت‌ های منطقه در تضاد قرار دارد. به ‌ویژه آنکه مسئله فلسطین، به‌ عنوان یکی از عمیق ‌ترین بحران‌ های سیاسی و انسانی قرن اخیر، عملاً به حاشیه رانده می‌ شود و جای خود را به رویکردی می‌ دهد که مبتنی بر عادی‌ سازی روابط با رژیم اشغالگر است.

یکی از مهم‌ ترین ابعاد این اجلاس، مشروعیت ‌بخشی غیرمستقیم به رژیم صهیونیستی است. این رژیم طی دهه‌ ها با سیاست ‌های توسعه ‌طلبانه، اشغال سرزمین‌ های فلسطینی و نقض مستمر حقوق بشر، همواره مورد اعتراض جامعه جهانی بوده است. با این حال، عادی‌ سازی روابط برخی دولت ‌های عربی در قالب «صلح ابراهیم» عملاً به منزله چشم ‌پوشی از این واقعیت‌ ها و اعطای جایگاه برابر به رژیمی است که هنوز هم به تعهدات بین ‌المللی و حقوقی پایبند نیست. این روند نه تنها دستاوردی برای ملت فلسطین ندارد، بلکه آنان را بیش از پیش در انزوا و فشار قرار می ‌دهد. حضور در چنین اجلاسی، به معنای پذیرش این نگاه و تأیید ضمنی سیاست ‌هایی است که همواره با مقاومت ملت‌ های منطقه در تضاد بوده است.

بعد دیگر این اجلاس، نقش ‌آفرینی مستقیم ایالات متحده است. واشنگتن در شرایطی که با چالش‌ های متعددی در سطح بین ‌الملل روبه ‌رو است ـ از رقابت با چین و روسیه گرفته تا بحران‌ های داخلی ـ تلاش دارد جایگاه خود را در خاورمیانه بازتعریف کند. آمریکا با حمایت از «صلح ابراهیم» می ‌کوشد یک چارچوب جدید امنیتی – سیاسی ایجاد کند که محوریت آن نه نیازها و اولویت‌ های کشورهای منطقه، بلکه منافع ژئوپلیتیکی خود و متحد اصلی ‌اش یعنی رژیم صهیونیستی است. چنین چارچوبی اگرچه ممکن است به ظاهر نوعی همگرایی دیپلماتیک را نمایش دهد، اما در عمل به معنای محدود شدن استقلال کشورهای منطقه و وابستگی بیشتر آنها به سیاست‌ های واشنگتن خواهد بود.

نکته قابل توجه این است که چنین طرح‌ هایی معمولاً بر اساس یک منطق بیرونی و تحمیلی شکل می ‌گیرند. تجربه تاریخی خاورمیانه نشان داده است که توافقات و طرح‌ هایی که بر اساس فشار قدرت ‌های خارجی و بدون در نظر گرفتن حقوق واقعی ملت‌ ها تدوین می ‌شوند، سرنوشتی جز شکست و بی ‌اعتباری ندارند. نمونه روشن آن «توافقات کمپ دیوید» یا حتی برخی معاهدات سازش میان رژیم صهیونیستی و برخی کشورهای عربی است که هیچ‌ گاه نتوانستند به حل واقعی بحران منجر شوند، بلکه خود منشأ تنش ‌های جدید شدند. اجلاس شرم ‌الشیخ نیز در همین مسیر قرار دارد: به جای پرداختن به ریشه بحران فلسطین و تلاش برای تحقق عدالت، به دنبال عبور از مسئله اصلی و جایگزین کردن آن با طرحی است که تنها منافع محدود برخی بازیگران خارجی را تأمین می ‌کند.

از زاویه اجتماعی و فرهنگی نیز، این اجلاس می ‌تواند پیامدهای جدی به دنبال داشته باشد. ملت‌ های عربی و اسلامی طی دهه ‌ها با مسئله فلسطین پیوندی عمیق و عاطفی داشته ‌اند. تلاش برای عادی ‌سازی روابط با رژیم صهیونیستی در سطح رسمی، به معنای نادیده گرفتن این پیوند اجتماعی و بی ‌اعتنایی به خواست عمومی ملت ‌هاست. این شکاف میان دولت‌ ها و ملت‌ ها می‌ تواند به افزایش نارضایتی‌ های داخلی و بی ‌ثباتی سیاسی در آینده منجر شود. زیرا افکار عمومی، برخلاف سیاستمداران، حاضر به پذیرش رژیمی که همچنان در حال اشغال و سرکوب مردم فلسطین است، نخواهند بود.

از سوی دیگر، باید به بُعد امنیتی این اجلاس نیز توجه کرد. طرح ‌هایی مانند «صلح ابراهیم» ممکن است به ظاهر برای ایجاد امنیت جمعی طراحی شده باشند، اما در واقع بر مبنای ائتلاف های امنیتی علیه برخی بازیگران منطقه‌ ای شکل می ‌گیرند. این وضعیت به جای کاهش تنش ‌ها، به افزایش رقابت‌ های نظامی و امنیتی خواهد انجامید. خاورمیانه‌ ای که همواره درگیر بحران‌ های متعدد بوده است، با چنین روندهایی بیش از پیش در معرض درگیری‌ های جدید قرار خواهد گرفت.

در مجموع، می ‌توان گفت که اجلاس شرم ‌الشیخ و طرح‌ هایی از این دست، نه تنها به حل مشکلات تاریخی منطقه کمکی نمی‌ کنند، بلکه خود عاملی برای تعمیق بحران‌ ها و افزایش بی ‌اعتمادی میان ملت‌ ها و دولت‌ ها خواهند بود. حضور در این اجلاس، به منزله پذیرش مسیری است که در آن حقوق ملت فلسطین نادیده گرفته می‌شود، استقلال کشورهای منطقه در معرض تهدید قرار می ‌گیرد، و نفوذ قدرت ‌های فرامنطقه ‌ای بیش از گذشته تثبیت می ‌شود.

از این رو، تحلیل درست و واقع‌بینانه ایجاب می ‌کند که کشورهای منطقه به جای پذیرش چارچوب‌های تحمیلی، بر همکاری ‌های بومی و منطقه ‌ای تمرکز کنند. راه ‌حل پایدار در خاورمیانه نه از طریق توافقاتی که در خارج از خواست ملت ‌ها طراحی می ‌شوند، بلکه از مسیر گفتگو، احترام به حاکمیت کشورها و حمایت واقعی از حقوق ملت فلسطین می ‌گذرد. هر طرحی که این اصول بنیادین را نادیده بگیرد، سرنوشتی جز شکست نخواهد داشت و تنها بر پیچیدگی بحران‌ ها خواهد افزود.

 

 

 

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x