واضح است که غنی هیچ دلیل موجهای برای خروج ناگهانیاش از کشور نداشت و سخناناش نیز ارزش ندارد، و همچنین غنی نیازی به صحبت نداشت. جالب این است که آقای غنی در برخی موارد خود را به عنوان رئیس جمهور بسیار ضعیف، بی قدرت، بی خبر و محکوم به مردمش و جهان معرفی کرده است. سوالاتی که در ذهن مردم وجود داشت نه تنها بی پاسخ ماند، بلکه مجموعه ای از ابهامات و رگبار پرسش ها نیز به وجود آمد.
چرا اشرف غنی به عنوان فرمانده کل نیروهای امنیتی از کاستی های لجستیکی، توان روانی و عملیاتی نیروهای خود اطلاعی نداشت؟ بدون شک این یک واقعیت بود که در نبود پشتیبانی هوایی آمریکا، نیروهای امنیتی کشور نتوانستند در میدان نبرد پیروز شوند، پس چگونه می توان عدم محاسبات دقیق رئیس جمهور را توجیه کرد؟
او در بیانیه ای گفت که برای جلوگیری از خونریزی بیشتر، کابل را ترک کرده است. اما در ادامه اعتراف می کند که نیروی امنیتی او، PPS سقوط کرده و نمی تواند از او محافظت کنند. در جای دیگر هم همین اشتباه را تکرار می کند و می گوید بعد از سوار شدن به هلیکوپتر فهمید که باید کشور را ترک کند. در این صورت، آقای رئیس جمهور، مانند یک گروگان، بعداً متوجه شد که او را ربوده اند. آیا این تناقضات آشکار در اظهارات او نیست؟
در کمال تعجب او با وجود داشتن مدرک دکترا در غرب و سابقه کار در موسسات بین المللی، او اکنون از سیاست های دوگانه آمریکا آگاه شد و اعتماد به آمریکا را بزرگترین اشتباه خود می داند. ظاهرا سیاست های دوگانه آمریکا از طرف خلیلزاد از ابتدای مذاکرات دوحه با طالبان مشهود بود. چرا غنی در آن زمان قادر به درک این واقعیت نبود؟
غنی اعتراف میکند که توسط مشاور امنیت ملی که ترسیده بود از افغانستان فرار کرد، پس چرا بهعنوان رئیسجمهور یک کشور به زبان مقام مرعوب خود کابل را ترک کرد؟ چرا محمد اشرف غنی تا این حد درمانده و ناتوان بود که مشاور امنیت ملیاش چنین تصمیم بزرگ و چالش برانگیزی برای خروج از کشور گرفت و حتی به خود زحمت مشورت با او را نداد؟
آیا اغراق آمیز است اگر بگوییم؟ مغز متفکر و شخصیت محوری درام ۱۵ آگوست محب بود، اما غنی بار تقصیر را به گردن گرفت.
ماهیت سیاست دو رویی آمریکا و دو رویی خلیل زاد از آفتاب روز روشنتر بود، از این رو رئیس جمهور غنی با چه منطقی، علیرغم کنار گذاشته شدن از روند مذاکرات قطر، قدرت تعیین سرنوشت ملت را به خلیلزاد سپرد؟ با خلیل زاد، او همیشه مذاکرات دوحه را رضایت بخش می دانست و چرا علناً درخواست پرکردن شکاف ها و درست کردن کاستی ها را ظرف یک سال و نیم پس از امضای توافق دوحه با مردم خود در میان نمی گذاشت؟
آقای غنی اعتراف می کند که قومندان امنیه قندهار بر او تحمیل شده بود و کنترل کامل بر اوضاع امنیتی نداشته است. سوال اینجاست که قندهار اولین ولایت تسلیم شده بود یا آخرین؟ علاوه بر این، نه تنها قندهار، بلکه تمام ولایات یکی پس از دیگری تسلیم شدند و به گفته غنی، نیروهای امنیتی قصر منحل شدند. واقعیت تلخ این است که ضعف مدیریت به دلیل استخدام افراد ناکارآمد، فساد اداری، عدم هماهنگی بین نهادها و کوتاهی در آموزش نیروها برای مقابله با چنین بحرانی از دلایل اصلی فروپاشی بود، اما رئیس جمهور به آنها اعتراف نمی کند.
رئیس جمهور سابق کشورمان بعد از پرواز متوجه شد که در سفر فرار به خارج از کشور است. این از خوش شانسی کشور ماست که با وجود چنین مدیرانی همچنان این کشور زنده است. غنی که آنقدر در فکر نجات جان مردم بود که حتی مجبور به فرار از کشور شد، نمی توانست قبل از سقوط به قیمت فدای قدرت برای صلح جلوی خونریزی را بگیرد و عزت و حیثیت خود و پایه های حکومت را حفظ کند. سیستم؟
غنی باید چنین میگفت، پسرهای ارگ به من میگفتند: «همه چیز خوب است، شاه سلامت باد.» و من در خواب بودم تا هلیکوپتر به سمت ازبکستان پرواز کرد، وقتی بیدار شدم که مردمم در تنور بودند، رفتم، سیستم و دستاوردها را در رودخانه رها کردم، من عقب نشینی کردم، اما راه را برای مشروعیت دادن به طالبان بستم.
نن تکی آسیا
۲۰۲۲/۰۲/۰۱