حملات وسیع طالبان بر شهرها و به دنبال آن فرار محمداشرف غنی، فرصت تشکیل یک حکومت همهشمول و مورد توافق همه طرفها را از مردم افغانستان گرفت. گفتوگوهای قطر با وجود کاستیها و مشکلات بسیاری که داشت، باز هم یکی از بزرگترین فرصتها برای حل مسأله توزیع قدرت در کشور بود.
در نابودی این فرصت، دو طرف گفتوگوکننده و میانجیها همه مقصرند. طالبان در جریان گفتوگو به جای نشان دادن حسن نیت به مردم افغانستان و جامعه جهانی، بر شدت حملاتشان افزودند. دولت به رهبری غنی از یک طرف وقتکشی کرد و از طرف دیگر در گزینش مذاکرهکنندهگان حساسیتهای اجتماعی را در نظر نگرفت. این برخوردها، شک و تردیدها در مورد اراده غنی به صلح را با پرسش مواجه کرد.
میانجیها هم در تعیین محل مذاکره و هم در جریان مذاکره با مردم افغانستان صادق نبودند و به نفع همه کار نکردند. دولت جمهوری اسلامی افغانستان را دور زدند و مردم افغانستان را اغفال کردند. این برخوردها یکی از بزرگترین فرصتها برای حل معضل قدرت در افغانستان را نابود کرد.
با این حال، قطر تنها فرصت برای کشور نبود. فرصتها همیشه ساخته میشود و اگر درست استفاده شود، فرصتهای کنونی هم میتواند معضل تقسیم قدرت را حل کند. اگر بخواهیم سرراست سخن بگوییم، مشکل قدرت در افغانستان، قومی شدن آن است. دلایل تزلزل و در نهایت سقوط جمهوریت بسیار است؛ اما یکی از مهمترین این دلایل، قومی شدن قدرت است.
کرزی و سپس غنی پیوسته تلاش کردند تا چهرههای سیاسی اقوام دیگر را به حاشیه ببرند و چند چهره نمایشی از آن اقوام را در کنار خود بگیرند تا به همه نشان بدهند که حکومت آنها متشکل از همه اقوام است. این وضع در اواخر حکومت غنی تشدید شد و شکافهای اجتماعی را بیشتر کرد. در نهایت، این نسخه به درد هیچ جناحی نخورد. طالبان نیز اکنون همان مسیر اشتباه را میروند.
پس از تسلط نظامی طالبان، باری آنها در ایران با چند چهره معدود سیاسی مذاکره کردند که ظاهراً نتیجهای در پی نداشت. نشست دوم در اسلو با ابتکار ناروی برگزار شد که در آن باز هم از چند نفر معدود دعوت شد. اکنون که قرار است، سومین نشست در مسکو برگزار شود، یا هر نشستی در هرجایی برای حل معضل تقسیم قدرت در کشور تنظیم شود، باید نمایندهگان همه اقوام در آن دعوت شوند.
نادیده گرفتن و حذف گروههای قومی در کشور ممکن نیست. حل معضل تقسیم قدرت در جامعه قومی ما، یک مسیر دارد و آن توافق میان اقوام است. اکنون که کشور در بحران شدید اقتصادی گرفتار است و چشمانداز روشنی هم دیده نمیشود، تمام جناحها باید تلاش کنند که در یکی از کشورهای محل توافق طرفین، به گفتوگوی صادقانه و سازنده ادامه دهند.
چهار دهه جنگ در کشور مشکل توزیع قدرت را حل نکرده است و جنگهای بیشتر نیز نمیتواند بر این مشکل فایق آید. تنها راه حل، گفتوگوی سازنده با حسن نیت و انعطافپذیری است. این گفتوگوها هم در صورتی میتواند برای این مشکل قدیمی نسخهای شفابخش باشد که طرفها سعه صدر داشته باشند و نمایندهگان همه اقوام برای شرکت در نشستها دعوت شوند.
در چهار دهه گذشته، بارها طرفهای درگیر به دور میزهای مذاکره جمع شدهاند؛ اما به دلیل تمامیتخواهی، انحصارطلبی، جاهطلبی و عدم صداقت، گفتوگوها نتوانسته رضایت خاطر طرفها را فراهم آورد. گاه نسخههایی از دل این نشستها تجویز شده که فقط توانسته نقش مُسکِن را بازی کند؛ اما برای درد اصلی که همان تبعیض و تمامیتخواهی است، دوایی نداشته است.
اکنون نیز اگر در مذاکرات احتمالی آینده فقط چند چهره معدود دعوت شوند و طرفها صادقانه برای یافتن مرهم این درد کهنه از خود حسن نیت و انعطاف نشان ندهند، طی کردن مکرر همان مسیرهای اشتباه گذشته است.
(۸صبح)
۲۰۲۲/۲۵/۰۱