مسجد در تاریخ اسلام و در تمام جوامع مسلماننشین اهمیت و قداست داشته است. در قرآن مجید، مسجد در کنار صومعه و عبادتگاههای ادیان دیگر یکسان محترم دانسته شده است. در روایتهای بهجامانده از صدر اسلام نیز تاکید صورت گرفته که در جنگها باید حرمت معابد دینی و عبادتکنندهگان حفظ شود و از هرگونه آسیب مصون بمانند. در کنوانسیونهای بینالمللی معاصر نیز اجرای مناسک دینی از حقوق اساسی انسانها به شمار رفته که نباید کسی متعرض آنها شود.
این حرمت برای معابد که در طول هزاران سال پدید آمده و به آنها جایگاهی ویژه بخشیده است، ریشه در نیازی وجودی برای انسانها دارد که خود را در جستوجوی معنای زندگی، یافتن خاستگاه وجود، مواجهه با امر قدسی، و یکی شدن با هستی بزرگ، نشان داده است. معابد برای این برپا شدهاند تا غوطهور شدن در تجربهای معنوی را برای انسانها امکانپذیر گردانند و به این اعتبار، آنها تنها مکان فزیکی نیستند، بلکه دریچهای به سوی متافیزیک و نقب زدن به باطن هستی به شمار میروند. از این رو حضور در آنها با آداب و مناسک خاصی همراه است؛ از طهارت ظاهر گرفته تا تاکید بر پاکیزهگی باطن.
سوای اینکه کدام دین چه مناسک و آیینهایی را برای پیروان خود نشان داده است، همواره نوعی از ابهت و قداست بر گِرد معابد احاطه داشته و مردمان به نگهداشت حرمت آنها التزام داشتهاند. تا امروز، بخشی از مهمترین ابنیه تاریخی جهان باستان که سدههای طولانی عمر کردهاند، معابد هستند که علیرغم عصر سکولار و گیتیگرایی غالب بر آن، اهمیت روحی و معنوی خود را حفظ کرده و هنوز اکثر انسانها معابد را سرچشمه معنویت و روزنهای به سوی جهان ماوراء میدانند.
در جهان اسلام اما حرمت مساجد دیری است رو به زوال نهاده و این روند از روزگاری شروع شده که گروههایی با سودای سهیم شدن در قدرت و ثروت، مساجد را به نمایندهگیهای حزبیشان تبدیل کردهاند. با در هم آمیختن دین و سیاست، دینداری رویکردی دیگرگونه پیدا کرد و آن دغدغههای عظیم وجودی درباره معنای آفرینش و راز هستی و آغاز و انجام زندهگی، جای خود را به دغدغههای روزمره سیاسی داد.
مساجد اینک میروند تا پایگاههایی باشند برای احزابی که هر کدام یک فرقه خاص است با ایدیولوژی ویژه و مخصوص خودش، با تقویت عواطف فرقهگرایانه و خلق هویتهای جدید. مردم به این امید به مسجد میروند تا روح و جانشان با تشعشعاتی قدسی تطهیر شود، اما در عوض از خشم و کین انباشته شده و از نفرت و سوء ظن سنگینبار میشوند. نمازگزاران اکنون بیش از آنکه درباره خدا و جهان قدس بشنوند، درباره اسراییل و روز قدس میشنوند و ذکر خدا جایش را به ذکر اروپا و امریکا داده است. چنانکه حافظ گفته بود: «چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند»
پایان این داستان به راه افتادن سیلابهای خون است که سرانجام خود واعظان و منبریان را نیز خواهد برد. آیا امکان دارد مساجد را از آلودهگیهای سیاست و دنیازدهگی پاکیزه ساخت و قدسیت و معنویت از دسترفته را به آنها برگرداند؟