اخیراً بحث بر سر نظام آینده جدی شده است. برخی از جریانهای سیاسی از نظام فدرالی سخن میگویند و برخی دیگر علیه آن ایستادهاند. از موافقان فدرالیسم، حزب کنگره ملی به رهبری عبداللطیف پدرام، حزب نوتاسیس عدالت و آزادی افغانستان به رهبری سرور دانش، حزب جنبش اسلامی ملی افغانستان به رهبری مارشال دوستم و حزب وحدت اسلامی افغانستان به رهبری محمدکریم خلیلیاند.
علاوه بر طرح این بحث، اخیراً دو تشکیل سیاسی از سوی حنیف اتمر و سرور دانش ایجاد شدهاند. ایجاد تشکلات سیاسی جدید نیز این خبر را مخابره میکند که هنوز مردم از کشور خود دست نکشیدهاند و قرار هم نیست کسی از آن دست بکشد. نشان میدهد که تکاپو و تلاش جریان دارد. با این حال، کارنامه مسوولان و موسسان این تشکلات مهم است. کارنامه سرور دانش با انجام ندادن کاری، عجین شده است. او کارنامهای پر از «هیچ» دارد.
اما حنیف اتمر شخصیت و کارنامهای دارد که خوب است پیش از امید بستن به «حرکت ملی صلح و عدالت» او و یارانش یا هم قضاوت کردن در مورد آن، نگاهی به این کارنامه انداخته شود. بدون شک، آدمها تغییرپذیرند و ممکن کارنامههای یک شخص در دورههای مختلف، شباهتی باهم نداشته باشند. بنابراین، این یادداشت یک نظر شخصی است و هیچ دلیل قطعیای برای اینکه در آینده چه اتفاق خواهد افتاد، ندارد. تنها با توجه به کارنامه گذشته، پیشبینیای دارد.
محمدحنیف اتمر را اگر براساس کارنامه دو دهه گذشتهاش قضاوت کنیم، پر از پیروزیها و ناکامیها است. اینکه او همواره ـ چه در زمان کرزی و چه در زمان غنی ـ در مهمترین پستهای دولتی کار کرده و همیشه از چهرههای قدرتمند نظام بوده، نشان از موفقیتهایش دارد. اتمر در عرصه کسب امتیاز فردی و حفظ آن، بسیار موفق عمل کرده است. با این حال، هر جایی که ماموریت انجام داده، کار خاصی نکرده است. این، نشان از شکست او دارد.
از حنیف اتمر بهعنوان چهرهای مشکوک یاد میشود. شاید با شنیدن نام اتمر اولین تصویری که در ذهن هر شهروند افغانستان خلق میشود، چهرهای مشکوک و همیشه متهم باشد. اتمر کم متهم نشده است. اتهامهایی که علیه او طرح شده، بسیار جدی و بسی بزرگ بودهاند. از جمله این اتهامها، ایجاد و مدیریت داعش در افغانستان است که از سوی تعداد زیادی از اعضای مجلس نمایندهگان از جمله ظاهر قدیر مطرح شد. همچنان عبدالکریم متین، والی پیشین پکتیکا و غزنی، هم باری او را در همین پرونده متهم ساخت. این اتهام به حدی عمومیت یافت که برخی از کاربران شبکههای اجتماعی او را «پدرخوانده داعش خراسان» خواندند. اتمر هم برای دفاع از خود تلاش نکرد. خواست همچنان مشکوک بماند؛ ظاهراً مشکوک بودن، امتیازی برای او دارد.
انتقال جنگ از جنوب به شمال و انتقال جنگجویان طالب با هلیکوپتر به بغلان، نیز از اتهامهایی است که علیه کرزی و وزیر داخله وقتش حنیف اتمر مطرح است، هرچند گفته میشود بخشی از این انتقال در زمان رهبری ششماهه مجتبی پتنگ در وزارت داخله صورت گرفته است. اتهام جدی بعدی، طراحی و اجرای حمله انتحاری بر تظاهرات جنبش روشنایی در دهمزنگ کابل است. در این حمله ۸۶ تن کشته و حدود ۴۰۰ تن دیگر زخمی شدند، هرچند بعداً به دلیل جانباختن تعدادی از زخمیها، آمار کشتهها افزایش یافت. در آن زمان، اتمر مشاور امنیت ملی رییس جمهور غنی بود.
اتهام دیگر، طراحی حمله بر عبدالرشید دوستم، معاون وقت ریاست جمهوری، در همدستی با طالبان است. در اسد ۱۳۹۴ کاروان موترهای جنرال دوستم در غورماچ فاریاب مورد حمله شدید طالبان قرار گرفت. بعداً حنیف اتمر و البته رییس جمهور غنی، به طراحی این حمله متهم شدند. برخی چهرههای سیاسی این اتهام را بر اتمر وارد کردند و باری هم در جریان کارزارهای انتخابات ۱۳۹۷ جنرال مرادعلی مراد در سخنرانیاش در بامیان از این مساله سخن گفت و تا حدی جزییات داد. او هرچند از اتمر نام نگرفت و اتهام را به آدرس غنی وارد کرد، اما اتمر آن زمان مشاور امنیت ملی غنی بود و حتا وزارتهای دفاع و داخله و ریاست عمومی امنیت ملی را امر و نهی و بازخواست میکرد.
وقتی نام حزب اتمر واژههای «ملی»، «صلح» و «عدالت» را در خود دارد، اما خود او سخنش را با «اجازه نمیدهیم» آغاز میکند، یعنی به عدالت و حق شهروندی تمامی مردم افغانستان باور وجود ندارد. در غیبت عدالت، نه صلحی به میان میآید و نه پدیدههای ملی. با این حال، امیدوارم این تشکل یا هر تشکل دیگری، گرهی از کار فروبسته کشور بتواند بگشاید و بخواهد برای این کار تلاش کند. برای داشتن چنین امیدی، حتماً نیاز نیست از کسی اجازه بگیریم، یا شاید این را «اجازه بدهند».