کشته شدن ایمن الظواهری، رهبر شبکه القاعده در روز آخر جولای سال جاری در کابل، چنانکه مقامهای مسوول در ایالات متحده امریکا بیان کردند، نقطه برگشت در تعامل این کشور با طالبان دانسته میشود. وزیر خارجه امریکا، آنتونی بلینکن، پس از این حمله گفت که طالبان با پناه دادن به ایمن الظواهری در کابل، توافقنامه دوحه را نقض کردهاند؛ توافقنامهای که آگاهان بندهای مخفی آن را همکاری طالبان با ایالات متحده در پیشبرد و انجام ماموریت مبارزه با تروریسم در افغانستان میدانند.
پس از این حمله، انگشت اتهام به سوی شبکه حقانی، قدرتمندترین گروه در کابل، نشانه رفت. همزمان گزارشهایی از کشته شدن بستهگان سراجالدین حقانی، رهبر این گروه، در رسانههای ملی و بینالمللی بازتاب گسترده یافت. طالبان و شبکه حقانی به این اتهامات پاسخ روشن ارایه نکردند، اما زلمی خلیلزاد، نماینده پیشین امریکا در امور صلح افغانستان، گفت که شبکه حقانی از حضور ایمن الظواهری در افغانستان باخبر بوده است.
نگارنده که اوضاع را با تحلیل منابع علنی و معلومات به دست آمده از منابع آگاه در جریان شش ماه پس از آن حادثه دنبال میکند، باور دارد که افول حقانیها از دایره قدرت طالبان با توجه به ظرفیت «فروپاشی ساختار درونی» طالبان رقم خورده است؛ گروهی که با رابطه نزدیک با اشرف غنی و حلقه نزدیکش، تردستی عجیبی در «فتح!» کابل نشان دادند و در یک مرحله به نظر میرسید رقبای درونی خود (شاخه قندهاریها) را مرعوب کرده باشند.
تحلیل رفتار سازمانی طالبان در جریان بیست سال گذشته نشان میدهد که این گروه دستههای متعدد، منشعب و فعال در محور فرماندهان محلی است که منفعتهای شخصی، قبیلهای و فکری برخاسته از خوانش خاص و افراطی از دین، آنان را گرد هم آورده است. حقانی با توجه به کاربرد شیوههای خشونتبار در حملات انتحاری و انفجاری علیه اهداف خارجی و دولت پیشین افغانستان و روابط نزدیک با سازمان استخبارات پاکستان و گروههای تروریستی منطقهای و بینالمللی، از نفوذ و محبوبیت روزافزونی در میان این گروهها برخوردار بوده است.
تعیینات در سطوح مختلف و کنترل بر منابع عایداتی، از پیشدستیهای حقانیها برای تصاحب بیشتر قدرت دانسته میشد که بالطبع شاخه قندهاری گروه طالبان را نگران میساخت. این نگرانیها با توجه به ابعاد تاریخی رقابت درونقومی، هر روز بیشتر میشد. کشمکش و رقابت در چند مورد به درگیری مستقیم و باقی بهصورت ترورهای هدفمند در کابل و شهرهای دیگر علیه افراد و اهداف همدیگر دنبال میشد (به آمار رسانهای قتلها در ماههای اول سقوط کابل مراجعه شود).
فضای رقابت و تنش میان این دو گروه تا حمله بر مخفیگاه ایمن الظواهری کماکان با همان صورت دنبال میشد، اما منابع آگاه از داخل طالبان میگویند که پس از این حادثه و چرخش فضای رسانهای علیه حقانیها و بیاعتمادی عمیق ایالات متحده به این شاخه، گروه قندهاری طالبان در همکاری با مولوی عبدالحق وثیق، رییس استخبارات طالبان که حالا رابطه نزدیک با مسوولان نهادهای اطلاعاتی غربی دارد، با صلاحیت بیشتر علیه حقانیها وارد عمل شده است. در تازهترین مورد، معین عواید گمرکات وزارت مالیه، ریاست عمومی گمرکات و ریاست پاسپورت وزارت داخله از وجود افراد وابسته به حقانی پاکسازی شده است.
از سوی دیگر، کنترل قراردادهای شماری از معادن از جمله معدن طلای تخار که قبلاً با وساطت حقانی با یک شرکت چینی بسته شده بود، طی فرامین جداگانه از سوی رییسالوزرای طالبان که از افراد وفادار به رهبر این گروه دانسته میشود، گرفته شده است. همچنان در یک حرکت دیگر که انزوای بیشتر حقانیها را نشان میدهد، اداره دو زندان در تاسیسات قبلی امنیت ملی در ششدَرَک و دارالامان کابل از حقانیها گرفته شده و وزیر شهرسازی از وابستههای شاخه حقانی از وظیفه برکنار شده است.
شاخه حقانی که تندورترین شاخه در میان گروه طالبان دانسته میشود و شماری از رهبران آن هنوز در فهرست تحریمهای ایالات متحده و سازمان ملل متحد قرار دارند، با افول قدرت سنتی خود در میان طالبان روبهرو است. شکلگیری اتحاد جدید علیه حقانی در داخل طالبان، حقانیها را تحت فشار قرار داده است تا انعطاف و اطاعتپذیری بیشتری به قدرت در محور شاخه قندهاریها نشان دهند؛ اما با توجه به قدرت و نفوذ این شاخه در میان سایر گروههای فعال تروریستی منطقهای، امکان رویایی کامل سیاسی و نظامی حقانیها و قندهاریها در ماههای آینده وجود دارد، مگر اینکه تنش این دو شاخه بر سر چگونهگی توزیع قدرت و منابع به وساطت قطریها، پاکستانیها و اماراتیها حل شود.