پس از حاکمیت امارت اسلامی و شکست صلیبیها، شماری از کشورهای غربی از جمله ایالات متحده امریکا و نهادهای وابسته به آنها بار دیگر از نقض حقوق بشر در افغانستان انتقاد کردند. ایالات متحده مدعی است که مدافع احقاق حقوق بشر در تمام جهان است، اما به حقوق شهروندان خود نیز احترام می گذارد و یا از این موضوع به عنوان سلاحی علیه رقبای خود و برای تحقق منافع خود استفاده می کند؟ در این مقاله نگاهی کوتاه به این موارد می اندازیم.
اگرچه موارد نقض حقوق بشر توسط مقامات و دولت امریکا در جهان و امریکا بسیار گسترده است، اما در صد سال گذشته بررسی این موارد نقض شده به اختصار در اینجا آمده است. سیاستمداران امریکایی می خواهند کشور خود را به عنوان رهبر در زمینه حقوق بشر نشان دهند، در حالی که امریکایی ها نه تنها حقوق اجتماعی و فردی مردم را در جهان سوم و خاورمیانه، بلکه در خود امریکا نیز به طور گسترده نقض کرده اند. جنایات علیه بشریت علیه سیاهپوستان و سرخ پوستها را نمی توان نادیده گرفت.
نژادپرستی با ورود مهاجران اروپایی به امریکا و شکل گیری این قاره بزرگ آغاز شد، زمانی که این مهاجران تبعیض علیه ساکنان اصلی منطقه یعنی « سرخ پوستها» را آغاز کردند و در طول جنگ های نابرابر آنها را این گونه تحت فشار قرار دادند و چنان از تمامی حقوق سیاسی و اجتماعی شان محروم کردند که هنوز در چنین معادلاتی نقشی ندارند. علاوه بر این، سیاه پوستان، که یک سوم جمعیت ایالات متحده را تشکیل می دهند، با تبعیض نژادی گسترده ای روبرو هستند. بر اساس احصائیه رسمی، شکاف طبقاتی زیادی با موقعیت های سفیدپوست وجود دارد، درآمد سالانه آنها 56 درصد کمتر و نرخ بیکاری آنها دو برابر است.
همچنین سیستم قضایی و اداری ایالات متحده سیاهپوستان را سرکوب میکند و اکثریت زندانیان را سیاهپوستان تشکیل میدهند. بر اساس مطالعات انجام شده در 12000 پرونده قضایی در ایالت جورجیا در سال های 1973-1979، احتمال اعدام سیاهپوستان متهم به قتل یک قربانی سفیدپوست 3/7 برابر بیشتر از سفیدپوستان میباشد.
زمانی که اجداد امریکایی ها (اروپایی ها) در سال 1600 میلادی به امریکا آمدند و کنترل این قاره بزرگ را به دست گرفتند، فقط در 13 ایالا سواحل شرقی زندگی مبکردند، اما بعداً در مکزیک ساکن شدند و به چندین ایالت شمالی کشور حمله کردند و آن ها را تحت کنترل خود درآوردند. قدرت طلبی آنها و پیشروی به سمت جزایر “هاوایی” در سواحل اقیانوس آرام پیشرفت، تا اینکه در نتیجه این سیاست های استعماری، این قاره تا دهه 1900 به یک امپراتوری بزرگ تبدیل شد.
بنیان سازمان استخبارات امریکا در سال 1790 و در زمان ریاست جمهوری جورج واشنگتن اولین رئیس جمهور این کشور با هدف “تعامل خارجی” گذاشته شد. بودجه سالانه این سازمان در سال 1792 یک میلیارد دلار و 12 درصد بودجه سالانه کشور را تشکیل می داد.
سیا یک سازمان جاسوسی است که سابقه ای پر از ترور، کودتا، تهدید، جنایت و ترور در بسیاری از نقاط جهان دارد و به بهانه حفظ منافع ملی امریکا در امور داخلی بسیاری از کشورهای جهان دخالت می کند. فعالیت های این سازمان بیشتر معطوف به امور خارج از امریکا بوده و به پلیس مخفی خارجی امریکا معروف است. «ویلیام کیسی» رئیس سابق این سازمان می گوید که سیا برای ارزیابی ثبات همه کشورهایی که برای امریکا ارزشمند هستند، فعالیت های جاسوسی انجام می دهد.
در 50 سال گذشته، بسیاری از رهبران سیاسی در سراسر جهان از قدرت برکنار شده یا توسط این سازمان کشته شده اند، مانند سوکارنو در اندونزی، لومومبا پاتریس در کنگو و آلنده در شیلی. همچنین کوشش ناکام برای کشتن فیدل کاسترو رئیس جمهور اسبق کوبا و صدها جنایت از این دست که هنوز حل نشده باقی مانده است از فعالیت های اصلی این سازمان به شمار می رود. جان استاول، یکی از اعضای سابق سیا میگوید که «1.5 میلیون نفر در عملیاتهای مخفیانه سیا در 30 سال گذشته کشته شدهاند».
این در حالی است که اکثر جاسوسان این سازمان در لباس دیپلمات ها و کارمندان خیریه در کشورهای دیگر به نفع امریکا فعالیت می کنند و فعالیت آنها نیز بر موسسات تعلیمی و آموزشی، زنان و جوانان متمرکز است.