جان سپکو، بازرس ویژه کنگره آمریکا برای بازسازی افغانستان، در سال ۲۰۱۴ گزارش داد که آمریکا از سال ۲۰۰۲ به افغانستان ۱۰۳ میلیارد دالر کمک کرده است. این رقم چشمگیر، بیشتر از کمکهایی است که ایالات متحده در چارچوب برنامه مارشال، صرف بازسازی اروپای بعد از جنگ جهانی دوم کرد.
شاید هیچ جایی بهتر از افغانستان نشان نداده باشد که بکس های دالر به تنهایی نمیتواند یک دولت را متحول سازد. مهمتر از آن، پول و مدیریت خارجی نه تنها برای توسعه دولتهای ضعیف و شکننده کافی نیست، بلکه میتواند به شکست فاجعهبار منتهی شود. آمریکا بعد از ویتنام بار دیگر متوجه شد که سیاست مداخله و تغییر رژیم نه به دموکراسی منجر میشود و نه به توسعه نظم آمریکایی فراتر از حوزه غرب.
داکتر نعمت بیژن، مدرس دانشگاه ملی استرالیا، سمتهای دولتی مهمی، از جمله مدیریت بودجه در وزارت مالیه در افغانستان بر عهده داشته است و این کتاب بازتاب تجارب وی از روند دولتسازی در این کشور است.
او در کتاب «تناقض کمکهای خارجی…» باور دارد که «برخلاف نمونههای تایوان و کره جنوبی، حکومت افغانستان و کشورهای کمک کننده یک سیاست توسعه ای روشن برای خوداتکایی اقتصادی و کاهش وابستگی به کمکها نداشتند»، زیرا، «کشورهای کمککننده تنها به پروژههایی پول میدادند که از نظر خودشان (برای افغانستان) مهم بود.» دولت افغانستان تا مدت زیادی بودجه و اولویتهای توسعه را بر بنیاد فرمایشها و اولویتهای کشورهای غربی تنظیم میکرد. در این میان، وضع نیروهای امنیتی و دفاعی افغانستان مستثنا است، زیرا ایالات متحده از همان آغاز روی بازسازی و توانمندساختن این نیروها سرمایهگذاری و کار کرد.
نویسنده به ما یادآوری میکند که « بین پولی که کشورهای کمککننده به افغانستان وعده میکردند، و آنچه واقعاً صرف میکردند، تفاوت زیاد وجود داشت.» بدتر از آن، «کمکهای بزرگ بینالمللی به افغانستان در خود افغانستان خرج نمیشد و در قالب واردات کالا از خارج و معاشرت گزاف به متخصصان خارجی، از اقتصاد افغانستان بیرون میرود.» سرباز آمریکایی بطری آب و شراب، و غذا و میوهاش را از دوبی و کالیفرنیا با خود میآورد.
نویسنده باور دارد که وابستگی به کمکهای خارجی تاثیر مشابه وابستگی به نفت را بر دولت ندارد، زیرا میزان کمکها متغیر است و دولتهای دریافتکننده دستکم خود را در برابر کشورهای کمککننده مسئول میدانند و مجبور به روی دست گرفتن برخی برنامههای اصلاحی میشوند.
اما تاثیر کمکهای خارجی بر دولتسازی، از منظر تقویت بازیگران غیردولتی در افغانستان، اهمیت زیادی دارد. نویسنده نشان میدهد که چطور دولت افغانستان برای جلب وفاداری نیروهای سیاسی بانفوذ غیردولتی، از کمکهای خارجی استفاده کرده است. یکی از پیامدهای آن، قدرتمند شدن پایههای اقتصادی و سیاسی این نیروها است که در مقاطع مختلف برای کسب امتیاز بیشتر، حاکمیت دولت را به چالش کشیدهاند.
نویسنده خاطرنشان میکند که مدیران و طبقه سیاسی افغانستان چشمانداز و برنامههای روشنی برای کاهش وابستگی افغانستان به کمکهای خارجی ندارند. یکی از راهها، اعمال اصلاحات در نظام مالیاتی افغانستان است. به گفته نویسنده، فرهنگ پرداخت مالیات در میان مردم به دلیل بیاعتمادی به دولت برای مصرف درست مالیات، ضعیف است و مقامات دولتی هم تمایلی قوی به این کار ندارند.
هرچند دولت و کشورهای کمککننده در آغاز امیدوار بودند که درآمدهای داخلی دستکم بخش مهمی از بودجه دولت را تامین کند، اما با افزایش جنگ و خشونت در افغانستان، مصارف امنیتی دولت بالا رفت و وابستگی آن به کمکهای خارجی بیشتر شد. به این ترتیب، اگر صلحی در افغانستان به وجود نیاید، این وابستگی، بهخصوص در بخش تامین بودجه نظامی از منابع خارجی، همچنان ادامه خواهد یافت.
ایندپندنت
۲۰۲۱/۲۲/۳