در اواسط اپریل ۲۰۰۱ میلادی، حدود پنج ماه مانده به بزرگترین اتفاق آن سال، ۱۱ سپتامبر، ملا محمد ربانی، رییسالوزرای طالبان، در راولپندی پاکستان درگذشت. با آنکه در آن سالها افرادی چون عبدالغنی برادر، ملا عبیدالله و ملا حسن از شهرت و صلاحیت بسیاری در امارت طالبان برخوردار بودند، اما مولوی عبدالکبیر که نه قندهاری بود و نه از بنیانگذاران گروه طالبان، جانشین رییس شورای وزیران طالبان معرفی شد. ریاست او تا اواسط نوامبر همان سال و پایان امارت نخست طالبان دوام کرد. در آن زمان، ملا حسن معاونش بود.
در آگست ۲۰۲۱، طالبان بدون آمادهگی چندان حکومت را تسلیم گرفتند، چنانکه ملا برادر در یکی از اولین سخنرانیهایش به عدم آمادهگی این گروه برای تحویلگیری حکومت اذعان کرد و ملا هبتالله نیز در یکی از سخنرانیهایش گفت که پس از امضای توافقنامه دوحه انتظار نداشت که یکباره حکومت جمهوری سقوط کند و طالبان بر کشور حاکم شوند. به دلیل همین دستپاچهگی و روبهرو شدن با اتفاق دور از انتظار، معرفی ریاستالوزرا و معاونانش بیش از سه هفته طول کشید و کشمکشهای بسیاری میان مدعیان آن چوکیها رخ داد.
رییس اداره کابل طالبان در نتیجه پادرمیانی «دوستان خارجی» طالبان و چند روز حضور رییس استخبارات پاکستان، معرفی شد. جنرال فیض حمید به تاریخ ۴ سپتامبر به کابل آمد و سه روز بعد از آن، ملا حسن رییسالوزرا معرفی شد. ملا برادر و عبدالسلام حنفی معاونان او تعیین شدند. در آن روزها از مولوی عبدالکبیر خبری نبود. در نزاع قدرت، از سراجالدین حقانی، ملا برادر، ملا یعقوب و ملا هبتالله و افراد نزدیک به آنان که در وزارتخانهها جابهجا میشدند، نام برده میشد.
حدود یک ماه بعد از آن تقرریها، به تاریخ ۴ اکتوبر ۲۰۲۱، مولوی عبدالکبیر به ارگ رفت و معاون سوم ملا حسن شد. این تاخیر به معنای حاشیهنشینی و عدم نفوذ مولوی کبیر نیست، بلکه آنطور که با استناد به گزارشها و اسناد متعدد در ادامه خواهیم گفت، او از بازیگران مورد اعتماد نسبی برخی کشورهای خارجی است و در عین حال، نام آشنا در درون طالبان دارد و به نظر میرسد از جمله معدود افرادی است که میتواند برای پاکستان، امریکا و طیفهای اصلی قدرت در درون طالبان تا حدودی قابل تحمل و «نقطه وصل» باشد.
توظیف مولوی عبدالکبیر همچون معاون سوم ملا حسن، به نظر میرسد برای مدیریت تنشها در ارگ و جلوگیری از رویارویی مدعیان اصلی قدرت در آنجا انجام شده بود. ملا برادر، معاون اول ملا حسن، یکی از طرفهای اصلی دعوای قدرت بود و بسیاری در کابل و راولپندی نمیخواستند که او از ناتوانی و مریضی ملا حسن بهره گیرد و بازیگر اصلی ارگ شود. معاون دوم ملا حسن، مولوی عبدالسلام حنفی، نیز به دلیل تعلق قومی، نمیتوانست بدیل ملا برادر شود و به جای ملا حسن نقش ادا کند. مولوی عبدالکبیر که مدتی رییس ملا حسن بوده، از روابط گرم با راولپندی و قندهار برخوردار است، با امریکاییها و قطریها رشتههای دیرینه دارد و با خلیفه حقانیها همقبیلهای است، گزینهای مناسب برای ارگ طالبان بود.
او اگرچه معاون سوم معرفی شده بود، ولی در عمل معاون اول ملا حسن بود. سهمی که در زمان معاونتش از ساختمان ارگ به او اختصاص یافته بود، نیز این احتمال را تقویت میکند. حسن عباس در صفحه ۱۳۰ کتاب «برگشت طالبان» به نقل از فردی از درون طالبان نوشته است که قدرتمندان اداره طالبان در کابل، ارگ را بین خود به چهار قسمت تقسیم کردهاند و هرگاه کارمندی از یک بخش به بخش دیگر برود، مثل بیرونیها، تلاشی بدنی میشود. بخشی از ارگ در اختیار ملا حسن بود. بخش دیگر در اختیار سراجالدین حقانی، بخش سوم در اختیار مولوی عبدالکبیر و بخش چهارم را ملا یعقوب و ملا برادر مشترک در اختیار داشتند/دارند. اینکه ملا برادر کنار ملا یعقوب قرار گرفته، ولی ملا عبدالکبیر هموزن ملا حسن و سراجالدین حقانی تعمیر مستقلی داشت، تصادفی و فاقد پیام سیاسی نبود.