نقش لشکر جهنگوی در زیرساخت‌های نظامی افغانستان و پاکستان

لشکر جهنگوی (ال‌ای‌جی)، یکی از شبکه‌های تروریستی اسلام‌گرای سنی، مشهور به ارتباط با گروه‌های شبه‌نظامی در آسیای جنوبی و مرکزی و دست‌داشتن در ارتکاب خشونت‌های فرقه‌ای در سراسر منطقه می‌باشد. این سازمان جنایتکار در دهه‌ی ۱۹۹۰، زمانی که جنگ فرقه‌ای وحشیانه‌ای را علیه جامعه‌ی شیعیان پاکستان به راه انداخت و مرتکب برخی از مرگ‌بارترین حملات در تاریخ این کشور شد، طلایه‌دار سازمان‌های تروریستی شد. پس از حملات ۱۱ سپتامبر، از آن‌جایی که القاعده -که ریشه‌هایی عمیق در افغانستان و پاکستان دارد- در طول تهاجم ایالات متحده به افغانستان تحت فشار شدید قرار گرفت، لشکر جهنگوی نقش مرکزی را در تسهیل و تداوم جنگ جهادی و ضد دولتی در داخل پاکستان بر عهده گرفت.

با وجود این‌که مشارکت لشکر جهنگوی در خشونت و ستیزه‌جویی در کل مورد توجه واقع شد، به نحوه‌ استفاده‌ ماهرانه‌ی این گروه از شبکه‌ی مخفیانه‌اش ‌در طول سال‌ها و ارائه‌ی صدها ستیزه‌جوی بسیار آموزش‌دیده برای جهاد در داخل پاکستان (به‌ویژه به‌دلیل نقش پاکستان در حمایت از جنگ علیه تروریسم) و علیه نیروهای غربی در افغانستان کم‌تر پرداخته شده است. در دوران پس از ۱۱ سپتامبر، لشکر جهنگوی نه تنها از طریق حملات، بلکه از طریق حمایت از عملیات سازمان‌های شبه‌نظامی دیگر نیز خشونت را در منطقه تشدید کرد و در نهایت به بستری برای حفظ زیرساخت‌های پیچیده‌ی ستیزه‌جویی در منطقه تبدیل شد. در این دوره، به مدد ارتباط با اعضای القاعده از دوران حضور در اردوگاه‌های شبه‌نظامی افغانستان، اعضای آموزش‌دیده‌ی لشکر جهنگوی که در جنگ شهری تخصص داشتند، با برخی از اعضای القاعده و متعاقبا با اعضای تحریک طالبان پاکستان (تی‌تی‌پی) روابط نزدیکی برقرار کرده و به‌طور غیرمستقیم در مأموریت‌های آن‌ها سهم گرفتند. با ورود و ظهور گروه داعش ولایت خراسان (آی‌اس‌کاپی)، لشکر جهنگوی بار دیگر با ایجاد پیوندهای عملیاتی با گروه نوپای داعش ولایت خراسان، به گره ارتباطی میان شبه‌نظامیان تبدیل شد. براساس گزارش‌ها، در طول سال‌های ابتدایی ظهور داعش خراسان درهم‌تنیدگی عمیقی میان برخی از اعضای اصلی لشکر جهنگوی با شاخه‌های محلی داعش به‌وجود آمد.

در مجموع، لشکر جهنگوی از روابط سودمند متقابل با چندین گروه جهادی دیگر در منطقه که در تداوم خشونت در افغانستان و پاکستان در دوران پس از ۱۱ سپتامبر نقش داشته‌‌اند، بهره برده است. لشکر جهنگوی از طریق اتحادهای تاکتیکی و لجستیکی در سطح سازمانی و فردی و از طریق به اشتراک‌گذاشتن تخصص خود به واسطه‌ی پروسه‌ی اعزام جنگ‌جویان آموزش‌دیده، جهاد را تقویت کرد و به معمار اصلی زیرساخت‌های آن در منطقه تبدیل شد. در این مقاله، نویسندگان تحولات تاریخی لشکر جهنگوی قبل و بعد از ۱۱ سپتامبر را با تمرکز بر پیوندهای آن با برخی از برجسته‌ترین و مقاوم‌ترین گروه‌های شبه‌نظامی در منطقه، به‌ویژه القاعده، تحریک طالبان پاکستان، طالبان افغانستان و اکنون داعش بررسی کرده‌اند.

خاستگاه لشکر جهنگوی

لشکر جهنگوی در قالب شاخه‌ی مسلح گروه فرقه‌ای ضد شیعه‌ی سپاه صحابه پاکستان (اس‌اس‌پی) در اواسط دهه‌ی ۱۹۹۰ در لاهور پاکستان تأسیس شد. چهار بنیان‌گذار لشکر جهنگوی: ریاض بصره، مالک اسحاق، اکرم لاهوری و سید غلام‌رسول شاه، اعضای اصلی و فعال اس‌اس‌پی بودند. منطقه‌ی عملیاتی جغرافیایی لشکر جهنگوی تا حد زیادی با سازمان مادرش (اس‌اس‌پی) که دارای شبکه‌های قوی در سراسر پنجاب و کراچی بود، هم‌پوشانی داشت. ستیزه‌جویان لشکر جهنگوی در سال‌های اولیه با استفاده از سلاح‌های گرم مانند تفنگچه، تفنگ دستی و بمب‌های دستی حملات هدفمندی صورت می‌دادند، اما پس از آن از پرتاب‌گرهای راکت پیشران (آرپی‌جی) و دستگاه‌های انفجاری دست‌ساز (آی‌ای‌دی) نیز استفاده می‌کردند.

حق‌نواز جهنگوی، یکی از رهبران بانفوذ دیوبندی در سپتامبر ۱۹۸۵ در منطقه‌ی جهنگ پنجاب اس‌اس‌پی را تأسیس کرد. جهنگوی سخنوری آتشین بود که به نفرت‌پراکنی علیه شیعیان شهرت داشت و هدف اصلی‌اش از تأسیس اس‌اس‌پی حمله به جامعه‌ی شیعیان در پاکستان بود. هدف اصلی سازمان براساس مانیفست اس‌اس‌پی، مقابله با نفوذ فزاینده‌ی جامعه‌ی شیعه در کشور، به‌ویژه پس از انقلاب اسلامی ۱۹۷۹ در ایران بود. به این ترتیب، آرمان محوری اس‌اس‌پی در زمان ظهور تقویت هویت اسلامی سنی پاکستان بود، که آن را در پس‌آیند منازعات مذهبی-سیاسی چند صد ساله بین فرقه‌های سنی و شیعه‌ مطرح کرد.

یکی از عوامل کلیدی‌ای که منجر به ظهور فعالیت‌ها و خشونت‌های ضد شیعی در پاکستان و به‌ویژه در جهنگ شد، مجموعه درگیری‌های محلی بین کشاورزان و تاجران طبقه‌ی متوسط سنی و زمین‌داران شیعه‌ی فئودال آنان در جهنگ پیش از انقلاب ایران در سال ۱۹۷۹ بود. افزون بر آن، جنرال ضیاءالحق، دیکتاتور نظامی پاکستان زمانی که با مخالفت شیعیان در برابر تلاش‌های سنی‌سازی‌اش مواجه شد، برای مقابله به مثل از گروه‌های ضد شیعه حمایت کرد. چنین حمایتی در ادعاهای علنی جهنگوی مبنی بر اذعان مقام‌های دولتی به نقش اس‌اس‌پی در مهار یا حذف مقاومت شیعه و نقش آن در ممانعت از فعالیت‌های ضد دولتی بازتاب یافت. با وجود این‌که شناخت ماهیت دقیق رابطه‌ی اس‌اس‌پی با دولت در این سال‌های اولیه دشوار است، ظاهرا به‌خاطر این‌که تمرکز اولیه‌ی اس‌اس‌پی مهار فعالیت شیعیان بوده، با فشار چندانی از سوی دولت مواجه نشده است.

خشونت بی‌امان لشکر جهنگوی علیه شیعیان

با وجود این‌که اس‌اس‌پی خاستگاه لشکر جهنگوی بوده، اما این گروه هرگز رسما وجود پیوند را تأیید نکرده است. اما شواهد زیادی دال بر وجود پیوندهای عمیق بین اس‌اس‌پی و لشکر جهنگوی وجود دارد. کارشناسان معتقد اند که تنها دلیل فاصله‌گرفتن اولی از دومی محاسبات استراتژیک است. از دلایل آشکار وجود ارتباط این دو گروه، نام لشکر جهنگوی است که برگرفته از نام جهنگوی، بنیان‌گذار اس‌اس‌پی است و دلیل دیگر آن موقعیت‌های برجسته‌ای است که ریاض بصره و همکارانش، بنیان‌گذاران لشکر جهنگوی، در صفوف اس‌اس‌پی اشغال کردند. برای مثال، بصره یکی از محافظان جهنگوی بود که بعدا منصب مهمی را به‌عنوان دبیر اصلی نشرات و اطلاعات اس‌اس‌پی به عهده گرفت. همچنین گمان می‌رود بصره در انتقام قتل جهنگوی در دسامبر ۱۹۹۰، جنرال صادق گنجی، دیپلمات ایرانی را ترور کرد.

اقدامات تفرقه‌افکنانه‌ی اس‌اس‌پی علیه فرقه‌ی شیعه در پاکستان نقشی اساسی در تشدید خشونت فرقه‌ای بین متخاصمان سنی و شیعه داشت. در عین حال که مقام‌های اس‌اس‌پی احساسات ضد شیعی را دامن می‌‌زدند، بسیاری از اعضای آن در هدف حملات تلافی‌جویانه شبه‌نظامیان شیعه قرار گرفتند و کشته شدند. در چنین بستری، لشکر جهنگوی  در قالب جناح مسلح اس‌اس‌پی متولد شد تا کارزار مسلحانه‌ی هدفمندی را علیه مخالفان اس‌اس‌پی به عهده بگیرد. این هدف در سال ۱۹۹۴ در نطق عمومی ضیاءالرحمان فاروق (جانشین جهنگوی) برجسته شد که پس از حمله‌ای در زادگاهش فیصل‌آباد، جوامع شیعه را تهدید کرد و گفت: «من را مجبور به سازماندهی نیروی مسلح نکنید تا شما را با زور در هم بکوبد.»

لشکر جهنگوی بلافاصله پس از تشکیل، جنگی بی‌مورد علیه اقشار مختلف فرقه‌ی شیعه اعلام کرد. قربانیانی که از جامعه‌ی شیعه هدف قرار گرفتند صرفا شامل رهبران احزاب سیاسی یا رهبران مذهبی نبودند. لشکر جهنگوی  روشنفکران، متخصصان، تاجران و حتا مقام‌های دولتی شیعه‌مذهب را هدف قرار داد. برای مثال، لشکر جهنگوی مسئول ترور تجمل عباس، کمیسر ناحیه و محسن نقوی، شاعر برجسته‌ی اردوزبان شناخته شد که هر دو در سال ۱۹۹۶ کشته شدند و اتفاقا از اعضای جامعه‌ی شیعیان بودند.

اس‌اس‌پی در کنار تبلیغات ضد شیعی خود، دولت ایران را نیز به‌دلیل حمایت از گروه‌های شبه‌نظامی شیعه در پاکستان زیر انتقاد برد. بر همین اساس، لشکر جهنگوی دیپلمات‌ها و مقام‌های ایرانی را نیز هدف خشونت‌های خود قرار داد. برای مثال، چند روز پس از کشته‌شدن ضیاءالرحمان فاروقی در اثر انفجاری در دادگاه عالی لاهور، مالک اسحاق، یکی از بنیان‌گذاران لشکر جهنگوی در جنوری ۱۹۹۷ به مرکز فرهنگ ایران در مولتان حمله کرد. سپس در سپتامبر همان سال، لشکر جهنگوی پنج دانشجوی افسری ایران را که برای گذراندن دوره‌ی آموزشی به پایگاه نظامی ارتش پاکستان در شهر راولپندی آمده بودند، کشت. در پاسخ به دیگر حملات فرقه‌ای علیه اعضای اس‌اس‌پی، لشکر جهنگوی شهروندان ایرانی‌ در کراچی را هدف قرار داد، به‌ویژه در سال ۱۹۹۸.

با گذشت زمان، لیست حملات لشکر جهنگوی گسترده‌تر شد و فراتر از اعضای فرقه‌ی شیعه رفت، چرا که این گروه مسلح هدف قراردادن هر کسی را که به نظر می‌رسید با جامعه‌ی شیعه یا نارضایتی‌های آن همدردی می‌کند، آغاز کرد. لشکر جهنگوی مقام‌های دولتی سنی‌مذهب را به‌دلیل حمایت از رقبای شیعه یا مشارکت در هرگونه عملیاتی علیه اس‌اس‌پی یا شبه‌نظامیان لشکر جهنگوی هدف قرار داد. ترور یکی از مقام‌های ارشد پولیس به‌نام اشرف مارت در ماه می ۱۹۹۷ و حمله‌ی نافرجام بمب دست‌ساز به نخست‌وزیر نواز شریف در جنوری ۱۹۹۹ حاکی از گسترش این روند بود. از آن‌جا که شریف سیاستمداری برجسته با حامیان قدرتمندی بود، و مارت از خانواده‌ای بانفوذ و مرتبط با جریان‌های سیاسی بود که برادرانش شامل چودری پرویز الهی و چودری شجاعت حسین، به ترتیب رییس پارلمان ایالتی و رییس مجلس پنجاب بودند، این حملات نشان‌دهنده‌ی عزم لشکر جهنگوی علیه مقام‌های دولتی و امنیتی و همچنین شاهدی بر ظرفیت و وسعت عمل آن بود.

گسترش بستر ستیزه‌جوییارتباط سازی

لشکر جهنگوی در چشم‌اندازی گسترده‌تر برخاسته از بستر جهادی دیوبندی پاکستان بود که در طول جنگ افغانستان علیه شوروی در دهه‌ی ۱۹۸۰ شکل گرفت. با وجود این‌که لشکر جهنگوی اعضای مشترکی با اس‌اس‌پی داشتند، پایگاه پشتیبانی آن وسیع و فراگیر بود و شامل اعضای شبکه‌ی گسترده‌ی حوزه‌های علمیه‌ی دیوبندی در کشور می‌شد. اعضای آن مشارکت فعالی در جهاد مسلحانه در افغانستان و کشمیر هند داشتند که این به نوبه‌ی خود به افزایش عضوگیری و شهرت این گروه کمک کرد.

افزون بر این، مشارکت اس‌اس‌پی در افغانستان و کشمیر به این معنا بود که اعضای آن در محیط‌های مختلف درگیری آموزش‌دیدند و تجربه کسب کردند، که احتمالا تأسیس و تقویت شاخه‌ی مسلح آن، لشکر جهنگوی را تسهیل می‌کرد. متعاقبا، ظرف یک سال پس از تأسیس، لشکر جهنگوی با حمایت سایر گروه‌های جهادی دیوبندی توانست اردوگاه‌های آموزشی، پناهگاه‌ها و پایگاه‌هایی را در مناطق تحت کنترل طالبان در افغانستان بنا نهد که حلقه‌ی ارتباطی مستحکمی برای شبکه‌ی حملات مخفیانه‌ی این گروه در پاکستان به‌وجود آورد. چنین مجاورتی خودبه‌خود منجر به ایجاد ارتباط نزدیک بین لشکر جهنگوی و اعضای طالبان شد که در نتیجه‌ی این رابطه، لشکر جهنگوی از طالبان حمایت کرد تا مناطقی را که ستیزه‌جویان شیعه در آن حضور پررنگی داشتند، بهتر کنترل کند.

با تشدید جنگ فرقه‌ای در پاکستان و تبدیل‌شدن پنجاب به یکی از ایالت‌های آسیب‌پذیر، دولت این ایالت برای مهار فعالیت‌های لشکر جهنگوی دست به‌کار شد. با این حال، سرکوب لشکر جهنگوی و اس‌اس‌پی منجر به فرار تعدادی از ستیزه‌جویان به اردوگاه‌های لشکر جهنگوی  در افغانستان شد. دولت همزمان با پیش‌بردن عملیات سرکوب، به قتل‌هایی غیرقانونی نیز دست زد که ناخواسته موجب افزایش جذب نیرو به لشکر جهنگوی شد. اقدامات ناسنجیده‌ی دولت انگیزه‌ای شد برای پیوستن افرادی که دوستان و بستگان‌شان در دام دولت گرفتار شده بودند. این افراد به صفوف لشکر جهنگوی پیوستند تا از این طریق انتقام مرگ عزیزان خود را بگیرند.

در سال ۱۹۹۸، پاکستان با حکومت طالبان در کابل ارتباط گرفت و درخواست بسته‌شدن اردوگاه‌های لشکر جهنگوی و تحویل ستیزه‌جویان را مطرح کرد. با وجود این‌که ملا عمر، رهبر طالبان در کل با جنگ فرقه‌ای در پاکستان مخالف بود، عمدتا به‌دلیل حملات تلافی‌جویانه‌ی شبه‌نظامیان شیعه به رهبران مذهبی دیوبندی تصمیم گرفت علی‌رغم ارائه‌ی شواهدی دال بر حضور آنان در افغانستان از سوی مقام‌های پاکستانی، هیچ یک از اعضای لشکر جهنگوی را به پاکستان تحویل ندهد. بنابراین، حتا با وجود برخی تضادها میان اهداف لشکر جهنگوی و طالبان، لشکر جهنگوی همچنان از حمایت رهبران طالبان مستفید شد و در افغانستان پناهگاه امنی یافت. بی‌رغبتی طالبان به استرداد اعضای لشکر جهنگوی یا بستن اردوگاه‌هایش به دستور پاکستان، در حمایت مستقیم لشکر جهنگوی از جنگ طالبان علیه ائتلاف شمال در این دوره ریشه دارد.

اعضای لشکر جهنگوی علاوه بر حفظ روابط نزدیک با طالبان افغانستان، در این دوره روابط نزدیکی با القاعده و دیگر سلفی-جهادگران عرب در افغانستان برقرار کردند. این سازمان‌ها به‌خاطر ایدئولوژی ضد شیعی عمدتا مشترک، با لشکر جهنگوی هم‌سو شدند. این ارتباطات باعث شد لشکر جهنگوی از حمایت مالی و آموزش جنگی و همچنین دسترسی به اقلامی مانند مواد منفجره برخوردار شود. در مجموع، چنان‌که در سال‌های پس از تهاجم ایالات متحده به افغانستان آشکار شد، روابط اولیه‌ی لشکر جهنگوی با طالبان افغانستان و القاعده مشخصا نیروی آن برای جهاد علیه دولت پاکستان را چند برابر کرد؛ دولتی که به‌دلیل نقشش در جنگ جهانی علیه تروریسم به رهبری ایالات متحده هدفی مشروع تلقی می‌شد.

دوران پس از ۱۱ سپتامبرتبدیل لشکر جهنگوی از گروهی ضد شیعی به گروهی ضد دولتی

در دوران پس از ۱۱ سپتامبر، لشکر جهنگوی محور تمرکز اهداف خود را تغییر داد. جنگ لشکر جهنگوی پس از پیوستن به جهاد علیه مهاجمان خارجی در افغانستان، از قلمروی جنگ فرقه‌ای فراتر رفت. سال‌ها ستیزه‌جویی این گروه را کاملا برای مبارزه‌ی جدید آماده کرده بود. هنگام تهاجم ایالات متحده، اعضای اصلی لشکر جهنگوی از سال‌ها اقدامات تروریستی در شهر تجاربی اندوخته بودند و جای پای خود را در شبکه‌ی پشتیبانی زیرزمینی‌ای که قدمت آن به دهه‌ی ۱۹۹۰ بازمی‌گشت، محکم کرده بودند. پس از آن‌که ایالات متحده و متحدانش مبارزه‌ی جدی علیه شورشیان و تروریسم را در افغانستان و شمال‌غربی پاکستان به راه انداختند، اعضای اصلی لشکر جهنگوی حملات ویرانگر شان را علیه خارجی‌ها، اقلیت‌های مسلمان و غیرمسلمان، ارتش پاکستان و مقام‌های دولتی افغانستان و پاکستان طراحی کرده و به مرحله‌ی اجرا درآوردند.

اگرچه لشکر جهنگوی در گذشته مقام‌های دولتی را تهدید کرده بود (از جمله، هدف قراردادن نواز شریف، نخست‌وزیر وقت)، کارزار حمله به مقام‌های رده‌بالای این کشور پس از ۱۱ سپتامبر، اولین مرحله‌ی جنگ جهادی ضد دولتی در پاکستان بود. برخی از برجسته‌ترین نمونه‌ها شامل ربودن و سربریدن وحشیانه‌ی دنیل پرل، خبرنگار وال استریت ژورنال در جنوری ۲۰۰۲، حمله با موتر بمب‌گذاری‌شده به قنسولگری ایالات متحده در کراچی در ماه جون ۲۰۰۲، اقدام انتحاری علیه پرویز مشرف، رییس ارتش و نخست‌وزیر شوکت عزیز و کشتن انجنیران فرانسوی بود.

چرخش لشکر جهنگوی از آجندای تک‌هدفی جنگ فرقه‌ای به سمت آجندای انتقام‌جویانه علیه دولت پاکستان و غربی‌ها پس از ۱۱ سپتامبر را می‌توان در قالب دو عامل شرح داد. اولا، ساختار و رده‌های فرماندهی لشکر جهنگوی با تهاجم ایالات متحده به افغانستان، متحمل تلفات قابل توجهی شدند. سازمان‌های امنیتی پاکستان ده‌ها نفر از فرماندهان کلیدی لشکر جهنگوی و سازمان‌های جهادی دیگر را دستگیر کردند و کشتند، از جمله رده‌های اول و دوم رهبری، ریاض بصره، بنیان‌گذار و جانشین او، اکرم لاهوری. دوما، دولت پاکستان مدت کوتاهی پس از حمله‌ی امریکا به افغانستان، گام مهمی را برای ممنوعیت اس‌اس‌پی و دیگر سازمان‌های جهادی دیوبندی برداشت. تحت فشار و نظارت بین‌المللی، پاکستان صدها نفر از اعضای لشکر جهنگوی و اس‌اس‌پی را دستگیر کرد تا توانایی آنان را در پناه‌دادن و حمایت از تروریست‌هایی که از افغانستان فرار می‌کردند به حداقل برساند.

سرکوب این گروه توسط دولت پاکستان باعث شد بسیاری از اعضای باقی‌مانده‌ی لشکر جهنگوی مخفی شوند و اغلب‌شان با انشعابات سازمان‌های جهادی دیوبندی، که به‌تازگی غیرقانونی اعلام شده بودند، هسته‌هایی مستقل به‌وجود آورند. این امر باعث شد ستیزه‌جویان گروه‌های مختلف با هم متحد شوند و تألم و خشم خود را معطوف پاکستان کنند؛ چرا که پاکستان را به‌خاطر همکاری با ایالات متحده در سرنگونی طالبان و تسهیل دستگیری و کشتار هم‌رزمان جهادی خارجی‌شان در عملیات‌های ضد تروریسم مورد حمایت امریکا ملامت می‌کردند. افزون بر این، تلاش‌های پاکستان برای فاصله‌گرفتن علنی از جهاد کشمیری تحت فشار بین‌المللی، که شامل تعطیلی برخی از اردوگاه‌های جهادی کشمیری ‌شد، حس ناامیدی و مورد خیانت واقع‌شدن را در میان اعضای اصلی لشکر جهنگوی افزایش داد. تمام این خشم و ناامیدی به جنگی انتقام‌جویانه علیه دولت و مقام‌های امنیتی پاکستان و همچنین هر خارجی در این کشور منتهی شد.

نقش لشکر جهنگوی در آجندای حملات دوگانه

همزمان با تغییر ماهیت شیوه و روش جهاد در دوران پس از ۱۱ سپتامبر، لشکر جهنگوی دوباره بر جنگ علیه دولت پاکستان متمرکز شد و به لطف ارتباطات پیشین بقای خود را تداوم بخشید. در طول این مدت، اعضای اصلی لشکر جهنگوی -عمدتا براساس روابط کلیدی‌شان- به گروه‌های متمایزی راه‌یافتند که از نظر اهداف ضد دولتی و ضد شیعی اولویت‌بندی‌های متفاوتی داشتند. در زیر، چگونگی کمک هر جناح به جنبش جهادی گسترده‌تر در پاکستان، درهم‌آمیختن فرقه‌گرایی با احساسات ضددولتی را مورد بحث قرار می‌دهیم که نه تنها به بقای خود لشکر جهنگوی کمک کرد، بلکه موجب تداوم حملات مرگ‌بار سایر گروه‌های ضد دولتی نیز شد.

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
برخی از احزاب و گروه ها به جای اینکه از خود محافظت کنند، مشکلات خود را حل کنند و اقتصاد خود را بهبود بخشند، به دیگران مشوره میدهند، نگران ما هستند و دنیا را از ما می ترسانند. به آنها باید گفت به جای نصیحت کردن، مشکلات داخلی خود را حل کنند و اول غم خودشان را بخورند. افغان ها...
مشکلات و خطراتی را که او (آصف درانی) به افغانستان نسبت داد، در واقع امکان همه اینها از پاکستان دیده می شود. افغانستان اکنون یک کشور امن و با ثبات است که به جای اتکا به قرضه ها و کمک های کشورهای خارجی، با استفاده از منابع خود برای خودکفایی اقتصادی تلاش می کند.
من متن سخنرانی هشدار دهنده طولانی نتانیاهو را خواندم. من دقیقا غرور جورج بوش را هنگام حمله به افغانستان در سال 2001 در آن دیدم. نتانیاهو تهدید کرده است که غزه را نابود خواهد کرد و به کسی رحم نخواهد کرد. او به قدرت خودش مغرور بود، که ادعای خدایی نکند، همین شروع سقوطش هست تصمیم نابودی را پروردگار می...
میراث تلخ 20 سال اشغال نظامی امریکا در افغانستان، گروه‌هایی از مردان، زنان و کودکان معتاد است که در کنار جاده‌های غبارآلود، زیر پل‌ها و در کناره‌ رودخانه های آلوده کابل خوابیده‌اند. ملموس ترین هدیه 20 سال حضور نظامی ایالات متحده در افغانستان چیزی جز فقر، میلیون ها معتاد و انزوای کشور نیست.
من بار دیگر پیش حاکمان فعلی دست نیاز دراز میکنم تا نفرت را از طریق برادری از بین ببرند. دشمنان قسم خورده افغانستان شبانه روز در اینجا تنفر را بیشتر می کنند. پاکستان در اسلام آباد یک استودیو به افغانستان انترنشنال داده است و تلویزیون نامبرده فقط بر طبل جنگ های داخلی می کوبد. شرایط را درک کنید
امریکا با ائتلاف جهانی به بدماشی کامل به بهانه ۹/۱۱ بر ملتی اتهام ویران کردن برج های نیورک وارد کرد؛ که از شدت فقط توان رفتن به بازار قریه خود را نداشت. بوش متکبر با زور خود بدون شنیدن استدلال حمله کرد. اما با پایان حمله با چنان عجله ای فرار کرد که عامل خنده تمام رقباء شد.
قبلی
بعدی
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x