به تاریخ ۱۰ جولای، جنگجویان تحریک طالبان پاکستان (TTP) در منطقه ژوب، نزدیکی شهر کویته، بر یک مرکز نظامی حمله کردند که آن حمله نه کشته بر جای گذاشت. چهار روز بعد جنرال عاصم منیر، رییس ستاد ارتش این کشور، در شفاخانهای با زخمیهای این حمله دیدار کرد. در این دیدار، او انتقادهای سختی به آدرس افغانستان زیر کنترل طالبان وارد کرد و برخی خطونشانهایی را برای حاکمان کنونی افغانستان (طالبان) کشید. چند ساعت بعد خواجه محمدآصف، وزیر دفاع این کشور، نیز در توییتی موضع مشابه گرفته و افغانستان زیر حاکمیت طالبان را مقصر چنین حملاتی دانسته است. او طالبان افغانستان را به عدم رعایت حال همسایه متهم کرده و نوشته است که طالبان پاکستان در افغانستان آزادانه گشتوگذار میکنند. او در توییت دیگری که چهار ساعت با توییت اولی فاصله زمانی دارد، از دولت عمران خان انتقاد کرده که گویا از انتقال تیتیپی از افغانستان به پاکستان حمایت کرده و مفاد آن را توضیح داده است.
حاکمیت افغانستان فعلا در کنترل طالبان است. گروه طالبان طی نزدیک به سه دهه فعالیت سیاسی، نظامی و جنگی، همواره بر حمایتهای بیحدوحصر دولتهای پاکستان و ارتش این کشور تکیه کرده است. حتا اتهام تاسیس این گروه توسط ارتش پاکستان و مشخصا بخش استخبارات آن، وارد است. حضور و فعالیت رهبران این گروه در خاک پاکستان از آغازین روزهای تاسیس تحریک طالبان، یک امر ثابتشده است که نه پاکستان آن را رد میکند و نه طالبان. وقتی هم طالبان در افغانستان شکست خوردند، از خاک پاکستان بهعنوان پناهگاه و اردوگاه آمادهگی و تجهیز مجدد استفاده کردند. ارتش پاکستان شوراهای سهگانه را برای این گروه در خاک خود ایجاد کرد تا بتواند بهصورت سازماندهیشده علیه دولت جمهوری افغانستان بجنگد. طالبان به دستپروردهگان ارتش پاکستان مشهورند و وقتی هم به قدرت برگشتانده شدند، توسط دولت پاکستان و مدارس دینی این کشور استقبال شدند و حتا مدرسه حقانیه پاکستان به اینکه شاگردانش بر افغانستان حاکمیت یافتهاند، فخرفروشی کرد. بنابراین، رابطه پاکستان با طالبان افغانستان، دوسویه، آشکار و دوامدار است.
از سویی، تحریک طالبان پاکستان خود را شاخهای از طالبان افغانستان میداند. این گروه حتا با رهبر کنونی طالبان، ملا هبتالله آخوندزاده، بیعت کرده است. طالبان افغانستان هم رهبران، جنگجویان و خانوادههای اعضای تیتیپی را در خاک افغانستان جا دادهاند و از آنها حمایت میکنند. همانها در هماهنگی با دولت پاکستان و با هزینه اسلامآباد، تروریستان پاکستانی را از جنوب و شرق به شمال و شمالشرق افغانستان منتقل میکنند. این گروه، زمانی که علیه دولت جمهوری در افغانستان میجنگید، هم از سوی ارتش پاکستان و هم از سوی گروههای تروریست و بنیادگرای این کشور از جمله تیتیپی حمایت میشد. بنابراین، رابطه طالبان افغانستان با طالبان پاکستان هم دوسویه، دوامدار و آشکار است. چنین رابطه آشکاری، یک چرخه خشونت را ترسیم میکند که در این چرخه، ارتش و دولت پاکستان از طالبان افغانستان حمایت میکنند، طالبان افغانستان از طالبان پاکستان حمایت میکنند و طالبان پاکستان بر مردم و دولت پاکستان حمله میکنند. این دقیقا مصداق شعر حافظ است که میگوید: «هر کسی آن درود عاقبت کار که کشت». حافظ در شعر دیگر میگوید: «یادم از کشته خویش آمد هنگام درو»، اکنون وقت و فرصت مناسبی است که اگر ارتش و دولت پاکستان در مبارزه با تیتیپی و دیگر گروههای بنیادگرا و تروریستی صادقاند، یادی از کشته خویش طی سه دهه اخیر کنند.
مواضع ارتش و وزارت دفاع پاکستان چهقدر جدی است؟
دولت شهباز شریف در پاکستان به پایانش نزدیک شده است. نخستوزیر شهباز شریف هم اخیرا وعده داده است که در پایان مهلت قانونی، از قدرت کنار برود و زمینه ایجاد دولت آینده را فراهم آورد. بنابراین، عمر دولت آقای شریف در ۱۳ آگست ختم میشود و تا ۶۰ روز بعد از آن باید انتخابات این کشور برگزار شود و در پی آن دولت جدیدی شکل بگیرد. این انتخابات بسیار حساسیتبرانگیز است، شاید بیش از انتخاباتهای دیگر. یکی از دلایل حساسیت آن، درگیری حزب تحریک انصاف به رهبری عمران خان نیازی، نخستوزیر معزول پاکستان، با ارتش و دولت کنونی است. دولت کنونی که از سوی حزب مسلم لیگ شاخه نواز رهبری میشود، احزاب قدرتمندی مانند حزب مردم به رهبری بلاول بوتو زرداری و جماعت علمای اسلام به رهبری مولانا فضلالرحمان را در یک ایتلاف شکننده با خود دارد. این ایتلاف برمبنای نزدیکی باورهای سیاسی این احزاب شکل نگرفته است؛ عمدهترین دلیل شکلگیری آن داشتن یک دشمن مشترک به نام تحریک انصاف است. در غیر آن، حزب مردم که ادعای مبارزه برای سکولار کردن پاکستان را دارد و حزب جماعت علمای اسلام که در نقطه مخالف این داعیه قرار دارد، قابل جمع نیستند.
اکنون با وجودی که عمران خان تحت فشارهای شدید ارتش و دولت کنونی قرار دارد و حتا بسیاری از رهبران تحریک انصاف مجبور به استعفا از این حزب و حتا برخی از آنها مجبور به کنارهگیری از سیاست شدهاند، هنوز عمران خان در بین تودههای پاکستانی محبوب است و میتواند رقیب اصلی احزاب شامل در دولت ایتلافی کنونی باشد. گمانهزنیهایی وجود دارد که ارتش و دولت کنونی پاکستان تلاش میکنند راهی برای محرومیت حزب تحریک انصاف از اشتراک در انتخابات آینده بیابند، اما اگر چنین توفیقی نصیب این دولت و ارتش نشود، امکان روی کار آمدن دوباره تحریک انصاف وجود دارد. بنابراین، این انتخابات برای کسانی مثل خواجه محمدآصف که از نمایندهگی پارلمان به وزارت دفاع رسیده و جنرال عاصم منیر که فعلا ارتش پاکستان را بهعنوان دشمن بالقوه تحریک انصاف رهبری میکند، حایز اهمیت ویژه است. در صورتی که عمران خان با حزب تحریک انصافش بتواند برای بار دیگر قدرت را به دست گیرد، مبارزه با صلاحیتهای بیحدوحصر ارتش، دخالتهای آن در امور ملکی و مشخصا جنرالانی که به زعم او علیه تحریک انصاف توطیه چیدند و سپس برای رهبران آن پروندهسازی کردند، به دور از امکان نیست. هرچند در زمان حاکمیتش این راه را به تجربه گرفت و ناکام شد، اما در صورت پیروزی دوباره، مبارزهاش با جنرالانی مانند عاصم منیر بسیار محتمل است. بنابراین، آنچه خواجه محمدآصف و جنرال منیر در روزهای اخیر، پس از حمله تیتیپی بر مرکز نظامی ژوب گفتهاند، میتواند جنبه تبلیغاتی داشته باشد و بخشی از کارزار غیررسمی و پیش از وقت انتخاباتی باشد.
چرخه خشونتی که پیشتر از آن نام برده شد، پیوسته از مردم افغانستان و پاکستان قربانی میگیرد. این خشونتها، در افغانستان توسط طالبان افغانستان و در پاکستان هم توسط شاخه دیگر این گروه (تیتیپی) صورت میگیرد. اکنون در آستانه انتخابات سرنوشتساز پاکستان، مردم زخمی این کشور بابت حملات گروههای بنیادگرا عصبانی و ناراحتاند. مدیریت افکار عامه در چنین شرایطی، میطلبد که ارتش و دولت پاکستان گامهایی را برای مبارزه با تروریسم بردارند. از آنجایی که ریشه تروریستان طالب به راولپندی ختم میشود، سخنان دولتداران پاکستان و رییس ارتش این کشور خیلی جدی به نظر نمیرسد. اگر آنها در مبارزه خود علیه تروریسم صادق و جدی باشند، لابیهای سیاسی خود برای طالبان مادر را متوقف میکنند. در حالی که هنوز بلاول بوتو زرداری، وزیر خارجه و از سهامداران اصلی دولت ائتلافی کنونی، اکت مالکیت بر طالبان افغانستان را میکند و گاهی در نقش وزیر خارجه این گروه سخن میگوید. اینکه دولت و ارتش پاکستان از طالبان مادر حمایت کنند و به آنها بالوپر بدهند، اما طالبان فرزند را که هیچ تفاوتی در باورها و رویکرد جنگی با گروه مادر ندارند، دشمن بپندارند، تروریست بخوانند و با آن ساز مبارزه کوک کنند، قابل جمع نیست. استقرار دولت کاملا اسلامی و مبارزه با دولتهای «دستنشانده»، از داعیههای مشترک دو گروه طالبان است. روشهای مبارزاتی آنها هم مشابه است. میتوان گفت که نسخه پاکستانی طالبان، کاپی نسخه افغانستانی آن است. اگر یکی از این دو گروه مشابه، تروریست و خطرناک است، دومی هم باید تحت چنین حکمی قرار گیرد. دولت و ارتش پاکستان اما چنین حکمی را در مورد طالبان افغانستان تعمیم نمیدهند و آنها را بهعنوان دستنشاندهگان خود در کابل و قندهار، حمایت میکنند. با توجه به این سیاستها، اصلیترین دلیل موضعگیریهای سفتوسخت ارتش و وزارت دفاع پاکستان در برابر تیتیپی و رژیم طالبان در افغانستان، مصرف انتخاباتی دارد و چنین مواضعی برای مدیریت اذهان عامه در داخل کشور اتخاذ میشود.
وزارت دفاع پاکستان و ارتش این کشور طالبان افغانستان را به توافقنامه دوحه و تعهدات بینالمللی این گروه رهنمایی کرده و از آنها خواستهاند که به این تعهدات پابند باشند و از استفاده خاک افغانستان برای اقدام تروریستی علیه کشورهای دیگر جلوگیری کنند. این در حالی است که شناخت این دو سازمان پاکستانی از طالبان افغانستان، بیش از خود این گروه است. آنها بهخوبی میدانند که دستپروردهگانشان به هیچ تعهدی پابندی ندارند. آنها عملا دیدند که طالبان به گفتوگو با دولت افغانستان متعهد شدند، اما وقتی که زمانش رسید، تفنگ را ترجیح دادند. دولت و ارتش پاکستان احتمالا فراموش نکردهاند که طالبان در دوحه متعهد به تغییر شدند و حتا از تشکیل حکومت مشارکتی صحبت کردند، اما هرگز به آن عمل نکردند. آنها میدانند که طالبان بارها وعده بازگشایی مکاتب و دانشگاهها به روی دختران را دادهاند، اما هیچ وقت به آن وعدهها عمل نکردهاند. انتظار آنها از این گروه در مورد وفا به عهد دوحه یا همسایهها، یک انتظار عبث و غیرواقعی است.
دولت و ارتش پاکستان اگر واقعا تیتیپی را دشمن خود و مردم خود میدانند، با انتقال آنها از جنوب افغانستان به شمال، با این گروه مبارزه نمیشود. آنها در شمالشرق افغانستان از طریق بدخشان به خاک پاکستان دسترسی کافی دارند. اگر دولت و ارتش پاکستان در مبارزه با تروریسم و بنیادگرایی جدی است، باید این مبارزه را با سیاستهای تروریستپرور خود آغاز کند و در گام دوم علیه مدارس دینی تروریستپرور در خاک پاکستان وارد اقدام عملی شود. وقتی با سیاستهای تروریستپرور و سپس مدارس تروریستپرور در داخل خاک پاکستان مبارزه موثر و فیصلهکن صورت گرفت، نوبت به مبارزه با تیتیپی در خاک افغانستان میرسد. در آن مرحله، مبارزه میتواند از طریق طالبان مادر صورت گیرد؛ اما چنین امری بعید به نظر میرسد. پاکستان دست از حمایت طالبان افغان برنخواهد داشت و طالبان افغان از حمایت طالبان پاکستانی منصرف نخواهند شد. بنابراین، چرخه خشونت پس از این هم خواهد چرخید و مردم دو کشور را قربانی خواهد کرد. هرگاه که نیاز افتد، برای مدیریت اذهان عامه سخنانی گفته خواهد شد و ممکن عملیاتی هم راه بیفتد، اما چیزی تغییر نخواهد کرد.
منبع: هشت صبح