جو بایدن، رئیسجمهور ایالات متحده در 30 جون اظهار داشت که ایالات متحده از حمایت غیرمستقیم طالبان در تعقیبهای ضدتروریستی خود برخوردار شده است که منجر به فرار جنگجویان القاعده از این کشور شده است. این ادعا – که با ارزیابیهای دیگر در تضاد است – توجه را به خلأ اطلاعاتی که خروج نیروهای ایالات متحده در اگست 2021 در افغانستان ایجاد کرد، برمیگرداند. این سیاهچاله اطلاعاتی باید به خاطر امنیت منطقه ای و جهانی مورد توجه قرار گیرد.
در دو سال گذشته، داعش شاخه خراسان که گروه طالبان از همه به این گروه تنفر دارد، توانسته است بیشتر تمرکز رسانه ها را به خاطر اعمال مکرر خشونت آمیز خود در افغانستان به خود اختصاص دهد. از سوی دیگر، القاعده، متحد طالبان، توانسته است از محوریت خارج شود. تلاش “بر فراز افق” منجر به کشته شدن ایمن الظواهری، رهبر القاعده در اگست 2022 در یک حمله هواپیمای بدون سرنشین ایالات متحده شد. اما از آن زمان، سکوت کامل در مورد فعالیت جنگجویان القاعده در افغانستان برقرار است.
پیشنهاد بایدن مبنی بر اینکه هیچ جنگجوی القاعده در افغانستان باقی نمانده است، توسط طالبان به عنوان تأیید تلاش ها و موقعیت آنها مورد استفاده قرار گرفته است. در 1 جولای، امیر خان متقی سرپرست وزارت امور خارجه امارات اسلامی گفت که این اظهارات نشان دهنده “درک واقعیت ها” است و از این رو ایالات متحده باید “به طور مثبت با طالبان تعامل” داشته باشد، زیرا امارت اسلامی به تحقق آن مبنی بر عدم استفاده از خاک افغانستان علیه دیگران متعهد است.
علیرغم انتقاداتی که اظهارات بایدن از سوی اقشار مختلفی از جمله رحمت الله نبیل، رئیس پیشین امنیت ملی دولت مخلوع اشرف غنی به همراه داشته است، اما با ارزیابی های اطلاعاتی ایالات متحده که نفوذ القاعده در افغانستان را کم اهمیت جلوه می دهد، همگام است. پس از کشته شدن الظواهری به عنوان مثال، دو هفته پس از حمله، یک گزارش اطلاعاتی می گوید که از زمان خروج نیروهای آمریکایی، القاعده “حضور خود را در افغانستان بازسازی نکرده است.”
این گزارش اذعان میکند که کمتر از دهها عضو اصلی القاعده میتوانند در افغانستان باشند، اما آنها نه در برنامهریزی حمله خارجی دخالت دارند و نه این گروه بهطور کلی «توانایی انجام حملات علیه ایالات متحده یا منافع آن در خارج از کشور را دارد.” به طور غیرمستقیم، این بدان معنی بود که عوامل القاعده صرفاً به دنبال پناهگاه امن در افغانستان هستند، بدون اینکه قصد حمله علیه منافع ایالات متحده را داشته باشند.
در مقابل، تیم نظارت تحلیلی سازمان ملل متحد و نظارت بر تحریمها، که گزارشهای دورهای «درباره طالبان و سایر افراد و نهادهای مرتبط که تهدیدی برای صلح، ثبات و امنیت افغانستان هستند» تهیه میکند، نتایج متفاوتی میگیرد. در گزارش ماه جون 2023 خود، قاطعانه به رابطه نزدیک و همزیستی بین طالبان و القاعده اشاره می کند.
این گزارش قدرت کمّی اعضای اصلی القاعده مستقر در افغانستان را بین 30 تا 60 نفر در ولایات کابل، قندهار، هلمند و کنر ارزیابی می کند. تخمین میزند که القاعده حدود 400 جنگجو در افغانستان دارد که بیشتر آنها در پنج کمپ آموزشی جدید در بادغیس، هلمند، ننگرهار، نورستان و زابل و خانههای امنی را در فراه، هلمند، هرات و کابل دارا هستند. این سازمان همچنین ارزیابی میکند که در حالی که القاعده ممکن است در حال حاضر ضعیف باشد، در واقع از افغانستان به عنوان یک مرکز ایدئولوژیک و لجستیکی برای بسیج و استخدام جنگجویان جدید استفاده میکند و در عین حال به طور مخفیانه توانایی عملیات خارجی خود را بازسازی خواهد کرد.
مشکل این جزئیات به ظاهر دقیق و شوم در مورد القاعده در افغانستان در گزارش تیم مانیتورینگ، می تواند منابع آن باشد. این یافتهها بر اساس گزارشهای «کشورهای عضو منطقهای» است و از این رو، میتواند تحت تأثیر توانایی (یا فقدان آن) آنها برای جمعآوری اطلاعات از افغانستان تحت کنترل طالبان قرار گرفته باشد. علاوه بر این، در حالی که اطلاعات ایالات متحده سطح تهدید ناشی از القاعده را صرفاً از منظر ایالات متحده تجزیه و تحلیل می کند، کشورهای منطقه می توانند تهدیدی فزاینده را به تصویر بکشند در حالی که تلاش می کنند تمرکز بسیار ضعیف ایالات متحده و جامعه بین المللی بر افغانستان را دوباره به دست آورند.
هم اطلاعات آمریکا و هم ارزیابیهای سازمان ملل میتوانند تاحدودی حقیقت داشته باشند، اما منعکس کننده حقایق واقعی نیستند مگر اینکه تلاشهای مشخصی برای پایان دادن به خلاء اطلاعاتی انجام شود.
تکیه بر اطلاعات سیستمی ممکن است برای انجام حملات هدفمند علیه اهداف خاص تروریستی موثر باشد، اما برای جلوگیری از ظرفیت سازی سیستماتیک توسط گروه های تروریستی مانند القاعده کافی نیست. برای مدت طولانی، طالبان و احتمالا القاعده ممکن است از سیاهچاله اطلاعاتی در افغانستان سود برده باشند. زمان آن فرا رسیده است که راهها و ابزارهای پایان دادن به این نامفهومی را با ایجاد دقیق استراتژیهای ضدترور مبتنی بر گوشهای زمینی و هوش انسانی (HUMINT)، که شامل جمعیت محلی میشود، همراه با یک برنامه ارتباطی استراتژیک مؤثر، بازنگری کنیم.