20 سال بعد از ابوغریب

ایالات متحده و متحدانش مانند استرالیا همیشه ادعا می کنند که “آدم های خوبی” هستند و جنگ هایشان فقط برای آزادی و دموکراسی راه اندازی شده است اما این ادعاها تماما دروغ است!

بیست سال قبل در 28 آپریل 2004، یک گزارش خبری منتشر گردید که به میلیون‌ها نفر ثابت ساخت که فعالان ضد جنگ سالها بر این عقیده بوده اند که ایالات متحده در واقع آدم بد بوده است. این موضوع بیش از یک سال پس از حمله و اشغال عراق توسط “ائتلاف مشتاقان و علاقمندان” به رهبری ایالات متحده بود که دومین جنگ به اصطلاح علیه تروریسم را آغاز نمود. بخشی از برنامه 60 دقیقه که راجع به زندان ابوغریب می باشد، نشان از شواهدی دارد که ایالات متحده زندانیان را مورد شکنجه قرار می دهد. سربازان امریکایی در عرق دارای اختیارات بیشتر بودند و می توانستند که به شکنجه و آزار و اذیت زندانیان در زندان ابوغریب بپردازند.

اگر به دنبال عکس‌هایی هستید این موارد را مشاهده کنید، هشدار می دهیم که تماما دارای صحنه های خشن و آزاردهنده ای هستند. شکنجه گران امریکایی اسرای جنگی را برهنه می کنند و با مدفوع انسانی، آنها را مورد آزار و اذیت قرار می دهند یا مجبور می‌شوند اعمال و حرکات جنسی را با محافظین آنجا شبیه‌سازی کنند، و در حالی که برهنه و چشم‌بند هستند به تخت‌ها بسته می‌شوند. جرالدین سیلی، که برای نشریه Salon می نویسد، ادعا کرد که سیمور هرش، روزنامه نگار از نشریه نیویورکر، تصاویر و ویدئوهای منتشر نشده بدتری از جمله تجاوز به پسران نوجوان دیده است.

پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال 1991، ایالات متحده به تنها ابرقدرت نظامی جهان تبدیل شد و قدرت های مستقر و در حال ظهور را تحت الشعاع قرار داد. اما ما می دانیم که امپریالیسم یعنی تسلیم ناپذیر. شماره یک بودن تنها کافی نیست، باید بمانی ولی آمریکا نقاط ضعفی داشت. در ویتنام آمریکا به طرز چشمگیری شکست خورد. این شکست چیزی را به وجود آورد که به “سندرم ویتنام” معروف شد، یک بیماری ملی که توانایی دولت ایالات متحده را برای به راه انداختن جنگ های بیرونی جدید محدود کرد.

برای غلبه بر سندروم ویتنام، بخشی از طبقه حاکم ایالات متحده – که به اختصار «نو محافظه‌کاران» نامیده می‌شوند- اتاق فکری به نام پروژه قرن جدید آمریکا (Project for the New American Century) تشکیل دادند. تنها 25 نفر بیانیه تاسیس PNAC در سال 1997 را امضا کردند، اما نفوذ آنها بسیار زیاد بود. آنها شامل ده چهره ای بودند که قرار بود در دولت جورج دبلیو بوش، که در ماه نومبر 2000 به عنوان رئیس جمهور ایالات متحده انتخاب شد، نقش های اصلی را ایفا کنند. از جمله آنها، معاون رئیس جمهور دیک چنی و وزیر دفاع، دونالد رامسفلد بودند. همچنین برادر بوش، جب، فرماندار وقت فلوریدا نیز این قرارداد را امضا کرد.

اعضای PNAC یک هدف مشخصی داشتند که محور آن تاکید مجدد بر نقش ایالات متحده به عنوان یک هژمون نظامی و سیاسی جهانی بود. آنها گفتند: «ما نیاز داریم که آزادی سیاسی و اقتصادی را در خارج از کشور ترویج کنیم … باید مسئولیت نقش منحصر به فرد آمریکا در حفظ و گسترش نظم بین المللی را که برای امنیت، رفاه و اصول ما است، بپذیریم. چنین سیاست ریگانی قدرت نظامی و وضوح اخلاقی ممکن است امروز مد نباشد اما اگر ایالات متحده بخواهد بر موفقیت های قرن گذشته تکیه کند و امنیت و عظمت ما را در آینده تضمین کند، ضروری است.»

هدف اصلی PNAC احیای قدرت ایالات متحده در خاورمیانه و به ویژه سرنگونی صدام حسین رئیس جمهور عراق که متحد ایالات متحده در دهه 1980 بود اما در اوایل دهه 1990 به عنوان تهدیدی برای منافع ایالات متحده در منطقه تلقی می شد. در سال 1998، PNAC از یک استراتژی کلی سیاسی – نظامی با هدف برکناری صدام از قدرت حمایت کرد. این افراد خواهان جنگ با عراق بودند. اما آنها باید تا رسیدن زمان مناسب، صبر می کردند.

حمله تماشایی اسامه بن لادن در 11 سپتمبر 2001 به مرکز تجارت جهانی در نیویورک، بهانه ای را به بوش و نومحافظه کارانش داد که برای شروع طرح PNAC نیاز داشتند.

با حمایت تقریباً جهانی در داخل، ماشین جنگی ایالات متحده تنها چهار هفته پس از حمله 11 سپتامبر به افغانستان رفت و طالبان را از قدرت کنار زدند. بوش که از این پیروزی جسارت بیشتری دست یافته بود، در سخنرانی خود در ماه جنوری 2002 اعلام کرد که افغانستان فقط شروع کار است. وی گفت: “هدف دوم ما جلوگیری از تهدید رژیم های حامی تروریسم از تهدید آمریکا یا دوستان و متحدان ما با سلاح های کشتار جمعی است.” او وعده داد که ایالات متحده به دنبال آنچه او «محور شرارت» از جمله ایران، عراق و کره شمالی می خواند، خواهد رفت و هیچ چیزی مانع آن نخواهد شد.

اما یک مشکل برای بوش وجود داشت: سندرم ویتنامی

بر اساس نظرسنجی های گالوپ، سی ان ان و یو اس ای تودی، حمله آمریکا به افغانستان در ابتدا توسط بیش از 80 درصد آمریکایی ها حمایت می شد. بوش آن را به عنوان یک جنگ صلیبی برای آزادسازی افغانستان و حمایت از حقوق زنان و همچنین ماموریتی برای دستگیری اسامه بن لادن و دیگرانی که مسئول 11 سپتامبر تلقی می‌شدند، مطرح کرد. این امر با مردمی که در حالت ترس از تروریسم و شور و شوق در مورد مأموریت ملی احیا شده ایالات متحده برای گسترش «آزادی و دموکراسی» در سراسر جهان به سر می برد، طنین انداز شد.

عراق که هیچ ارتباطی با حملات 11 سپتامبر نداشت، اما سهمش بسیار تلخ تر بود. قبل از شروع جنگ، تظاهرات ضد جنگ بزرگی در ایالات متحده و سراسر جهان وجود داشت، از جمله نزدیک به یک میلیون نفر در خیابان‌ها و در شهرهای استرالیا در فوریه 2003.

برای رویارویی با این مسئله، دولت بوش به استراتژی آزمایش شده امپریالیستی که صرفاً درست کردن مسائل بود، بازگشت. میدان جنگ جدیدش بر اساس دو دروغ بزرگ شکل گرفت. اول اینکه عراقِ صدام حسین به اصطلاح «سلاح های کشتار جمعی» داشت. و دوم اینکه نیروهای آمریکایی به عنوان آزادیبخش توسط مردم عراق مورد استقبال قرار خواهند گرفت.

ادعای اول حتی قبل از ورود نیروها به طور مؤثر رد شد، و این ایده که ایالات متحده به عنوان نیروی آزادی‌بخش پذیرفته می‌شود، تنها چند هفته پس از تهاجم، زمانی که نیروهای آمریکایی حداقل سیزده نفر را در یک تظاهرات مسالمت‌آمیز در شهر فلوجه قتل عام کردند، شروع به فروپاشی کرد. از آنجا به بعد، همه چیز به سرعت به سمت سراشیبی رفت. شکنجه و آزار اسرای جنگی عراقی در ابوغریب که در آپریل 2004 فاش شد، تنها یکی از جنایاتی بود که در طول سال‌های طولانی اشغال غرق در خون آمریکا انجام شد.

بر اساس افشاگری‌های مربوط به ابوغریب، هفده سرباز آمریکایی از ارتش آمریکا به حالت تعلیق درآمدند، یازده نفر از آنها در دادگاه نظامی به صورت بیشرمانه ای از ارتش اخراج شدند و مجموعاً به مدت 25 سال به زندان محکوم شدند. جنگ‌افروزان اصلی – بوش، چنی، رامسفلد و دیگران – هیچ وقت با هیچ مجازاتی برای جنایاتی که مرتکب شدند، مورد پاسخگویی قرار نگرفتند.

منبع: رد فلگ

 

1 1 رای
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
برخی از احزاب و گروه ها به جای اینکه از خود محافظت کنند، مشکلات خود را حل کنند و اقتصاد خود را بهبود بخشند، به دیگران مشوره میدهند، نگران ما هستند و دنیا را از ما می ترسانند. به آنها باید گفت به جای نصیحت کردن، مشکلات داخلی خود را حل کنند و اول غم خودشان را بخورند. افغان ها...
مشکلات و خطراتی را که او (آصف درانی) به افغانستان نسبت داد، در واقع امکان همه اینها از پاکستان دیده می شود. افغانستان اکنون یک کشور امن و با ثبات است که به جای اتکا به قرضه ها و کمک های کشورهای خارجی، با استفاده از منابع خود برای خودکفایی اقتصادی تلاش می کند.
من متن سخنرانی هشدار دهنده طولانی نتانیاهو را خواندم. من دقیقا غرور جورج بوش را هنگام حمله به افغانستان در سال 2001 در آن دیدم. نتانیاهو تهدید کرده است که غزه را نابود خواهد کرد و به کسی رحم نخواهد کرد. او به قدرت خودش مغرور بود، که ادعای خدایی نکند، همین شروع سقوطش هست تصمیم نابودی را پروردگار می...
میراث تلخ 20 سال اشغال نظامی امریکا در افغانستان، گروه‌هایی از مردان، زنان و کودکان معتاد است که در کنار جاده‌های غبارآلود، زیر پل‌ها و در کناره‌ رودخانه های آلوده کابل خوابیده‌اند. ملموس ترین هدیه 20 سال حضور نظامی ایالات متحده در افغانستان چیزی جز فقر، میلیون ها معتاد و انزوای کشور نیست.
من بار دیگر پیش حاکمان فعلی دست نیاز دراز میکنم تا نفرت را از طریق برادری از بین ببرند. دشمنان قسم خورده افغانستان شبانه روز در اینجا تنفر را بیشتر می کنند. پاکستان در اسلام آباد یک استودیو به افغانستان انترنشنال داده است و تلویزیون نامبرده فقط بر طبل جنگ های داخلی می کوبد. شرایط را درک کنید
امریکا با ائتلاف جهانی به بدماشی کامل به بهانه ۹/۱۱ بر ملتی اتهام ویران کردن برج های نیورک وارد کرد؛ که از شدت فقط توان رفتن به بازار قریه خود را نداشت. بوش متکبر با زور خود بدون شنیدن استدلال حمله کرد. اما با پایان حمله با چنان عجله ای فرار کرد که عامل خنده تمام رقباء شد.
قبلی
بعدی
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x