منتقدان اعتراضات اخیر دانشجویی اغلب این اعتراضات را با تظاهرات گسترده علیه جنگ ویتنام که بیش از نیم قرن پیش دانشگاههای ایالات متحده را در نوردید، مقایسه میکنند اما اشتباه میکنند.
از نظر گستردگی اعتراضات و میزان اختلالی که ایجاد کرده، این دو اعتراضات با هم قابل مقایسه نیست. امروز جنبش دانشجویی علیه جنگ غزه نسبت به تظاهرات ضدجنگ دانشگاهها در دهه ۱۹۶۰ بسیار کوچکتر و بسیار کمتر مخرب است. پس چرا چنین واکنش تهاجمی به این اعتراضات مشاهده میشود؟
رؤسای دانشگاهها که شاهد تظاهرات گسترده و آتشین دانشجویی در ماه مه ۱۹۷۰ بودند، به چشم خود دیدهاند و باید خدا را شکر کنند که اعتراضات امروز در دانشگاههای آمریکا کاملاً بدون خشونت است.
در اوایل ماه مه سال ۱۹۷۰، ۳۰ ساختمان دفتر آموزش سربازان ذخیره از سوی دانشجویان معترض به آتش کشیده شد. تا پایان همان ماه، دانشجویان عصبانی در ۹۵ مورد اقدام به آتشزدن و بمبگذاری در محوطه دانشگاهها کردند. گارد ملی برای سرکوب اعتراضات دانشجویی به ۱۶ ایالت اعزام و یکی از این ایالتها اوهایو بود.
در اوهایو درگیریها با دانشجویان به خشونت کشیده شد و در این خشونتها نیروهای گارد، چهار دانشجوی غیرمسلح را کشتند و ۹ نفر دیگر را در جریان اعتراضات زخمی کردند.
تظاهرات بزرگ ضدجنگ به بیش از هزار و ۳۰۰ دانشگاه سرایت کرد و حدود ۴ میلیون معترض که بیش از نیمی از دانشجویان آمریکایی را شامل میشدند در دانشگاهها دست به اعتراض زدند. علاوه بر این در ۳۵۰ دانشگاه، کلاسها تحریم شد و حدود ۵۰۰ کالج و دانشگاه نیز تعطیل شدند.
در مقابل، اعتراضات اخیر دانشجویی در آمریکا براساس آخرین آمارها، کمی بیشتر از ۵۰ دانشگاه را درگیر کرده است و در هر کدام از این دانشگاهها صدها دانشجو دست به اعتراض زدهاند.
تنها در تعداد انگشتشماری از دانشگاهها، اشغال فضای دانشگاه توسط معترضین صورت گرفته است و آن هم نافرمانی مدنی به صورت کنترلشده است و خبری از آتشسوزی و بمبگذاری وجود ندارد و دانشجویان تنها دست به اعتصاب زدهاند.
با این حال، پلیس برای سرکوب کمپهای چادر دانشجویان معترض در محوطه دانشگاهایی نظیر USC، دانشگاه نیویورک، دانشگاه ویرجینیا، دانشگاه تگزاس و دانشگاه کلمبیا، وارد عمل شده است و بیش از ۲ هزار و ۶۰۰ دانشجو را در سراسر کشور بازداشت کرده است. درحالیکه در دهه ۱۹۶۰ معمولاً تسخیر ساختمانهای دانشگاهها، آسیبهای مالی عمده یا اعمال خشونت دلایلی بود که فراخوان نیروی پلیس ضدشورش را توجیه میکرد اما در سال ۲۰۲۴، دانشجویان به دلایلی نظیر اشغال فضای بیرون دانشگاهها از جمله چمنها و حیاط دانشگاه، دستگیر شدهاند.
این تضاد در برخورد با اعتراضات موجب میشود که نتوان به این نتیجه رسید که دولت ایالات متحده و برخی از تاثیرگذارترین رؤسای دانشگاههای این کشور، به حقوق دانشجویان در آزادی بیان احترام میگذارند. شاید بتوان گفت که امروز به مراتب کمتر از دوران جنگ ویتنام به آزادی بیان دانشجویان احترام گذاشته میشود چراکه امروز دولت فدرال بسیار سریعتر از آن زمان از نیروی ضدشورش برای سرکوب دانشجویان استفاده میکند.
جنبشهای اعتراضی دانشجویی به دلیل محافظهکاری فرهنگی در جامعه آمریکا و این تصور که دانشجو باید به بزرگانش احترام بگذارد و دهانش را ببندد و فقط درسش را بخواند، معمولاً در میان افکار عمومی محبوبیت نداشتهاند. استقبال رمانتیک جنبش دانشجویی ضدجنگ غزه از ملیگرایی فلسطینی، موجب شده تا برخی بهراحتی دانشجویان را طرفدار حماس خوانده و به آنها برچسبهایی نظیر یهودستیز و حمایت از اعمال خشونت علیه اسرائیل بزنند.
در نتیجه این جنبش در بین مدیران دانشگاه، متولیان و برخی از حامیان ثروتمند دانشگاهها و سیاستمداران، که بسیاری از آنها از ثروت و قدرت خود نهتنها برای حمایت، بلکه برای سرکوب این جنبش نیز استفاده کردهاند، بسیار منفور بوده است.
در اواخر سال گذشته، در بحبوحه تنشهای دانشگاهی بر سر جنگ غزه، فشار اهداکنندگان میلیاردر و کنگره آمریکا باعث شد تا رؤسای دانشگاههای هاروارد و دانشگاه پنسیلوانیا شغلشان را از دست بدهند و همین مسئله این پیام را در خود داشت که چه کسی حقیقتاً این قدرت را دارد تا اصول قواعد را به دانشگاهها دیکته کند!
درحالیکه سرکوب جنبشهای رادیکال و یا جنبشهای اعتراضی به رهبری جوانان چیز جدیدی نیست، اما تلاشهای کنونی بر سرکوب اعتراضات اخیر، در سطح کیفی بیسابقه، علنی و بیشرمانه انجام میشود. رونالد ریگان زمانی که فرماندار کالیفرنیا بود در واکنش به اعتراضات دانشجویی دهه ۱۹۶۰ از عبارات شرمآوری استفاده کرده و گفت:«اگر نیاز باشد حمام خون راه بیفتد، باکی نداریم.
دیگر از مماشات خبری نیست.» اما همین ریگان که چنین سخنانی بر زبان آورد، آنقدر به هنجارهای استقلال دانشگاه اهمیت داد که در رویهای مهندسیشده و دقیق و بهطور خصوصی کلارک کر، رئیس آزادیخواه دانشگاه کالیفرنیا را اخراج کرد و هیچ تلاشی نکرد تا از این تصمیم خود یک وضعیت سیاسی بسازد. این رفتار ریگان را با سفر اخیر مایک جانسون، رئیس مجلس نمایندگان آمریکا به دانشگاه کلمبیا مقایسه کنید.
جانسون در این بازدید از رئیس دانشگاه خواست به دلیل اهمال در سرکوب جنبش اعتراضی دانشجویان علیه جنگ غزه، استعفا دهد. اگر گرایش تصمیمگیران این است که پلیس را بهعنوان اولین راهحل بدانند نه آخرین، باید گفت که این گرایش با ماهیت سلسلهمراتبی، متمرکز و غیردموکراتیک مدیریت دانشگاه و تصمیمگیری تقویت شده است.
در دانشگاهی که من در آن تدریس میکنم و بسیاری دیگر از دانشگاهها، معمولاً رئیس دانشگاه در تصمیم خود برای دستگیری معترضان، با اعضای هیئت علمی مشورت نمیکند. دانشآموزان نقش مهمی در شکلدهی سیاستهای دانشگاه ندارند و اغلب حتی فاقد یک نماینده رسمی در هیئت امنای دانشگاه هستند و همین امر باعث میشود از حق رای محروم باشند. جای تعجب نیست که بسیاری از معترضان، تظاهرات را تنها راه برای شنیدن نظرات خود میدانند. از نظر آنها رئیس دانشگاه فردی بیگانه است که اکثر دانشجویان حتی یک بار هم او را ندیدهاند. وقتی رئیس دانشگاه، دستور بازداشت دستهجمعی دانشجویان را میدهد، مسلماً آنها را غریبه میبیند.
پلیسهای کلاهبهسر و دستبند به کمر، هرگز دانشآموزان را متقاعد نمیکنند که اعتراضات خود را تعدیل کرده و از فراگیرتر کردن این جنبش ضدجنگ منصرف شوند. اگر قرار است دانشجویان به اعتراضات خود پایان دهند تنها راهش گفتوگو، ایجاد اعتماد و بازسازی جامعه دانشگاهی است و همه این اقدامها توسط رؤسای کالجها، اهداکنندگان مالی و سیاستمداران ممکن است و این اقدامات تا زمانی که با برخی از ایدهآلترین و فعالترین دانشجویان دانشگاه به چشم یک مجرم نگریسته شود، ممکن نیست؛ آنهم صرفاً به این دلیل که برای اعتراض به جنگ غزه در زیر باران و حیاط دانشگاهها، خوابیدهاند!
منبع: لس آنجلس تایمز