آیا حقانی پس از سالها پیگرد و تعقیب، اکنون می تواند برای مردم افغانستان امیدبخش باشد؟

سراج الدین حقانی تلاش کرده است خود را از یک جهادیست آغشته به خون به یک دولتمرد عملگرای طالبان تبدیل کند. دیپلمات های غربی از این موضوع متعجب و فریفته ی شخصیت وی شده اند.

در دو دهه گذشته زمانی که مردم افغانستان نام سراج الدین حقانی را به زبان می آوردند و یا می شنیدند، این موضوع با ترس و نگرانی برایشان همراه بود.

برای بسیاری، آقای حقانی شخصی بود با شمایل یک فرشته مرگِ با قدرت و اختیارِ تعیین اینکه چه کسی در طول جنگ با آمریکا، زندگی داشته باشد و چه کسی نه! او در صفوف جنگی خود بمب گذاران انتحاری طالبان را مستقر کرد که به طور یکسان بر سربازان آمریکایی و مردم ملکی مصیبت ها بوجود آورده بود. او به مانند یک پادشاه شبح مانندِ جهاد در بُعد جهانی بود که با پیوندهای عمیق با گروه هایی همچون القاعده و سایر شبکه های تروریستی، با جایزه 10 میلیون دالری برای از بین بردنش، در صدر فهرست افراد تحت تعقیب ایالات متحده در افغانستان قرار گرفت.

اما از زمان عقب نشینی آشفته و سراسیمه آمریکایی ها در سال 2021 و بازگشت طالبان به قدرت، آقای حقانی خود را به کلی شخصیت دیگری از خود نشان داده است: یک دولتمرد عملگرا. یک دیپلمات قابل اعتماد و صدای اعتدال نسبی در حکومتی که غرق در افراط گرایی مذهبی می باشد.

تغییر شخصیت آقای حقانی بخشی از یک درگیری و جنگ بزرگی است که در سه سال گذشته طالبان را به هم ریخته و سرگردان کرده است، حتی زمانی که این گروه برای نمایش یک جبهه متحد و یکپارچه تلاش می کند. در مرکز امیر المومنین شیخ هیبت الله آخندزاده، یک عالم دینی تندروی قرار دارد که با نقض حقوق زنان، این کشور را در نظام بین الملل منزوی ساخته است.

از آنجایی که شیخ هیبت الله کنترل کامل سیاست های اصلی را در دست گرفته، آقای حقانی به عنوان مقاوم ترین و مصرترین رقیب وی ظاهر شده است. به گفته چندین مقام داخلی (طالبان) و خارجی، آقای حقانی در محافل خصوصی برای اخذ مجوز دختران برای ادامه تحصیل و برای از سرگیری کار برای زنان در ادارات دولتی در حال لابی می باشد و از آنجایی که شیخ هیبت الله ایده آل ها و آرمان های غربی را تقبیح کرده و خواسته های غرب را نمی پذیرد، آقای حقانی خود را به عنوان یک پل میان طالبان و دولت های غربی معرفی کرده است.

او برای حمایت از دیدگاه خوشایند و مطلوب خود و ترویج منافع مشترک شان مانند دور نگه داشتن گروه های تروریستی از خاک افغانستان، به سفرهای دیپلماتیک رفته و گفتگوها و ارتباطات غیررسمی و پنهانی انجام داده است. مقامات خارجی اظهار داشته اند که او با برخی از دشمنان پیشین در اروپا و همچنین با کشورهای اسلامی، روسیه و چین ارتباطاتی را برقرار کرده است.

آقای حقانی اوایل امسال در مصاحبه ای در کابل به من (نویسنده مطلب) گفت: “بیست سال جهاد ما را به پیروزی رساند. اکنون ما فصل جدیدی از تعامل مثبت با جهان را باز کرده ایم و فصل خشونت و جنگ را دیگر بسته ایم.”

بسیاری از دیپلمات های غربی از این تفاوت و تحول آقای حقانی شوکه شده اند و نمی دانند که آیا می توان این مواضع را باور کرد یا خیر! آقای حقانی یک معما، چیستی و شخصیتی مبهم است و در عین حال یک شخصیت سیاسی که تشنه قدرت و یک جهادیستی که غرق در خون می باشد. حتی تاریخ و مکان دقیق تولد او نیز نامشخص است. قابل ذکر است که وعده احیای حقوق زنان ممکن است کمتر مربوط به اصلاحات شخصی وی و بیشتر محاسباتی برای به چالش کشیدن شیخ هیبت الله باشد.

تحقیقات نیویورک تایمز نشان داد که آقای حقانی و خانواده‌اش سابقه طولانی در این نوع ارتباط دارند: در چندین مقطع در طول جنگ تحت رهبری ایالات متحده در افغانستان، حقانی‌ها به دنبال نزدیکی با ایالات متحده بودند. اما مقامات آمریکایی عمدتا حقانی ها را نادیده گرفته و آنها را با توجه به کشتار جمعی که در طول جنگ انجام داده بودند، غیرقابل تغییر و غیرقابل اعتماد می دانستند.

در حال حاضر برخی از منابع دیپلماتیک عنوان می کنند که درخواست حقانی‌ برای پیش برد گفت‌وگوها، در جهت فرصت‌های از دست رفته بود، فرصت‌های از دست رفته ای که نشان می‌دهد که چگونه جنگ آمریکا علیه تروریسم همان دشمنانی را که قصد داشتند نابود سازند راه اندازی کرده بود و به توضیح اینکه چرا جنگ ایالات متحده در افغانستان به مدت 20 سال ادامه داشت کمک می‌کرد.

برخی از مقامات و کارشناسان آمریکایی بر این عقیده هستند که اگر نادیده گرفتن این درخواست ها برای ایجاد تعامل با آقای حقانی ادامه یابد ممکن است مجددا این اشتباهات تکرار شود. در مواجهه با کمبود گزینه های مطلوب، برخی آقای حقانی را نیروی بالقوه ای برای تغییر می دانند که می تواند روزی زندگی تحت حاکمیت طالبان و روابط کشور با جهان را دوباره تعریف نماید.

 

به عنوان یک شورشی

حوالی ساعت 10 یک شب اوایل سال جاری، من با آقای حقانی در یک عمارت دو طبقه دقیقا خارج از منطقه سبز محفوظ و مستحکم قدیمی کابل با یکدیگر به گفتگو نشستیم. مردی تنومندی با 40 سال سن همراه با ریش سیاه پرپشتی که چهره ای شبیه به یک دولتمرد شورشی دارد.

آقای حقانی بیش از سه ساعت در مورد جزئیات ناشناخته تربیت خود، محاسبات بی رحمانه اش علیه نیروهای آمریکایی و تعاملات پیشین پنهانی بین خانواده خود و مقامات آمریکایی صحبت کرد. او همچنین از بلندپروازی های خود برای افغانستان گفت: پایان خشونت و جنگ در کشور.

این یک چشم‌انداز و خیال وسوسه‌انگیز – اگر تصورش سخت باشد – برای کشوری است که در یک قرن گذشته با نزدیک به شش کودتا، جنگ داخلی و اشغال دو ابرقدرت گرفتار بوده است.

این پیام همچنین از سوی یک پیام رسان شگفت‌انگیز آمده است: مردی که مسئول کشتار و آسیب دهی صدها، اگر نگوییم هزاران نفر، در طول جنگ تحت رهبری ایالات متحده در افغانستان بوده است.

آقای حقانی که در زمان تهاجم شوروی به افغانستان در سال 1979 به دنیا آمد، در منطقه میران شاه (پناهگاهی برای پناهجویان افغان در آن سوی مرز پاکستان) بزرگ شد. پدرش، جلال الدین حقانی، یکی از فرماندهان برجسته مجاهدین جنگ با شوروی بود که با حامیان قدرتمند در سراسر منطقه آسیای جنوبی و خلیج فارس ارتباط برقرار کرده بود.

جلال الدین حقانی در طول جنگ علیه شوروی، حامیانی را در میان سازمان های استخباراتی پاکستان و عربستان سعودی برای خود پرورش داد. او روابط نزدیکی با اداره استخباراتی امریکا (CIA) برقرار کرد که صدها هزار دالر پول نقد و اسلحه برای او ارسال داشتند. او همچنین به اسامه بن لادن نزدیک شد و با حمایت آنها القاعده را تأسیس کرد.

در تمام این مدت، حقانی پسرش سراج الدین را آماده می ساخت تا شبکه جهادی گسترده ای را که ایجاد می کرد، تحت کنترل یک امپراتوری جنایتکار بسیار سودآور مواد مخدر، آدم ربایی و اخاذی و اجحاف که جهان عرب را در بر می گرفت، در اختیار بگیرد. حتی زمانی که سراج الدین کودک بود، همسایگان، اقوام و نزدیکانش او را «خلیفه» می نامیدند، عنوانی که در دین اسلام به جانشین یا رهبر اشاره دارد.

آقای حقانی اظهار داشت که اولین خاطراتش سفر به پایگاه های آموزشی مجاهدین در شرق افغانستان برای دیدار با پدرش بود. آقای حقانی به یاد می آورد که فضای پایگاه ها با صدای راکت هایی که در منطقه ای نزدیک انداخت می شدند و همچنین با بوی عرق مجاهدین که از میدان جنگ بر می گشتند، پر می شد. هنگامی که پدرش نمی توانست میدان جنگ را ترک کند، او و برادرانش از کوه های مجاور بالا می رفتند و جنگ را تماشا می کردند. او به یاد می آورد: “با خود می گفتیم که پدر و کاکاهایمان آنجا پایین هستند و مشغول جنگ می باشند.”

آقای حقانی و برادرانش مابقی دوران کودکی خود را به تحصیل در مدرسه مربوط به منطقه گذراندند، سپس پدرشان، معلمان خصوصی برای آنها استخدام کرد تا در مورد سیاست جهانی و همچنین متون مذهبی به آنها آموزش دهند. این امر باعث شد آقای حقانی در معرض دنیای خارج قرار بگیرد که برای یک رهبر آینده طالبان، موردی نادر بود.

زمانی که ایالات متحده در سال 2001 به افغانستان حمله ور شد، آقای حقانی که در اوایل دهه 20 سالگی خود بود، در مدرسه ای که خانواده اش در ولایت خوست اداره می کردند، نشسته بود. خبر از طریق یک رادیو قدیمی مجاهدین به گوش رسید: “راکت های آمریکایی در سراسر کابل شروع به انداخت کردند”، “او می گوید از این اتفاق متعجب بودیم اما آماده هر واکنشی بودیم. از لحاظ جسمی و روحی در آمادگی کاملی قرار داشتیم.”

در حالی که رژیم طالبان به سرعت سقوط کرد، در تابستان 2006 این گروه مجدداً با یکدیگر یکجا و آماده نبرد در داخل افغانستان شدند. در آن زمان، آقای حقانی عملیات‌های چریکی را در منطقه شرق کشور رهبری می‌کرد، قبل از اینکه در نهایت به عنوان معاون امیر منصوب شود، مسئول نظارت بر استراتژی نظامی طالبان در سراسر کشور بود.

جنگجویان تحت فرماندهی مستقیم او به یکی از مقاوم ترین و تواناترین بازوهای طالبان تبدیل شدند. جنگجویان پیشین برایم گفتند که آقای حقانی حملات انتحاری را به گونه ای پذیرفت که کمتر کسی قبل از او چنین کاری را انجام و گروهی را داشته است، او یک گروه بزرگی ایجاد کرد که کسانی که مایل به انتحاری بودند، به آن رجوع می کردند.

جنگجویان حقانی مرگبارترین حملات انتحاری را انجام دادند، برای نمونه در سال 2017 انتحاری مهیبی توسط آنها انجام گردید که منجر به کشته شدن بیش از 150 نفر که بیشتر غیرنظامیان بودند، شد. در سال 2011، گروه حقانی یک جنگ 19 ساعته ای را بالای سفارت ایالات متحده در کابل آغاز کردند. آخرین سرباز آمریکایی که در افغانستان به گروگان گرفته شد، بوئی برگدال بود، وی سال ها پس از دستگیری در سال 2009 در دست حقانی ها، با پنج زندانی طالبان معاوضه گردید.

این حملات مهیب باعث شد که ایالات متحده در سال 2012 شبکه حقانی را به عنوان یک سازمان تروریستی خارجی معرفی کند، تنها بازوی اصلی طالبان که به این عنوان دست پیدا کرد.

این موضوع را هم خوب است که اشاره کنیم که نیروهای آمریکایی روزی حتی قصد عملیات بالای وی را داشتند و او را از بین ببرند، اما فایده‌ای نداشت (موضوعی که وی به آن افتخار می‌کند). او از تغییر بودوباش و مکانهایش گاهی اوقات 10 بار در یک شب گفت و هرگز از یک وسیله نقلیه مشابه یا بادیگاردهای تکراری برای پیشدستی و یا رو دست زدن به نیروهای آمریکایی استفاده نکرد.

او که روی چوکی راحتی چرمی زیر چراغ های سفید اتاقش نشسته بود، گفت: “از شما می خواهم از دشمنان ما بپرسید که چگونه نتوانستند من را بکشند یا با تمام تجهیزاتی که داشتند دستگیرم کنند؟”

او خوشحالی خود را که پس از اطلاع از اینکه مقامات آمریکایی او را در لیست سیاه خود قرار داده اند، توصیف کرد. او گفت این کارشان به خاطر این بود که تلاش های ما در میدان جنگ علیه ایالات متحده “بسیار موثر” بوده است.

 

به عنوان یک سیاستمدار

آقای حقانی وقتی از جنگ صحبت می‌کرد، به راحتی مطالب را مطرح می نمود و نور دلتنگی و حسرت از گذشته در چشمانش مشخص بود. اما زمانی که صحبت ها به سیاست داخلی و سیاست خارجی کشانده شد، گفته های او حساب شده‌تر بود، بعد از هر سؤالی، مکثی می‌کرد و حساب شده تر پاسخ می داد.

این احتیاط به پویایی قدرت ظریف طالبان و جایگاه گسستنی و ناپایدار آقای حقانی در درون طالبان لطمه خواهد زد. در حالی که گروه به دلیل ترس از اینکه هرگونه شکاف و انشعاب می تواند کشور را به جنگ بازگرداند، وحدت را در اولویت قرار داده است، مبارزه ای خارج از انظار عمومی آشکار و چهره های عملگراتر مانند آقای حقانی را در مقابل امیر فوق محافظه کار، شیخ هیبت الله قرار داده است.

در عرض چند ماه پس از تسلط طالبان، شیخ هیبت الله خود را به عنوان تنها فرد تصمیم گیرنده در مورد همه سیاست های مهم و انتصابات دولتی معرفی کرد.

در بهار 2022، او از وعده عمومی دیگر مقامات طالبان مبنی بر اجازه دادن به دختران برای تحصیل در مکاتب عالی سرپیچی کرد. به گفته کارشناسان و مقامات، او سخت‌ترین سخت‌گیری‌های جهان را بر زنان و دختران تحمیل کرده است، اقداماتی که اکثریت رهبران با نفوذ طالبان با آن مخالف هستند.

آقای حقانی و دیگر عمل گرایان از امیر درخواست های شخصی داشتند تا محدود کننده ترین سیاست ها را کاهش دهد. به گفته کارشناسان و مقامات خارجی با آگاهی از این تلاش‌ها، وی و برخی از متحدانش برای نشان دادن اعتراض خود از شرکت در جلسات قندهار خودداری کردند.

آقای حقانی سال گذشته در یک سخنرانی اظهار داشت که رهبری طالبان در حال “انحصار قدرت” و “آسیب زدن به شهرت” دولت است – اظهاراتی که بسیاری از ناظران آن را به عنوان انتقاد پنهان از امیر تلقی کردند. دستیاران آقای حقانی این موضوع را رد کردند و گفتند که او تمایل کلی برای برقراری رابطه خوب دولت با شهروندان را مطرح کرده است.

به نظر می‌رسید که اعتراض‌های عمومی، قوانین مرکزی طالبان را نقض می‌کند: وفاداری کامل به رهبر

این در حالی بود که شيخ هيبت اللّه با تمام صلاحيت هایش به این واکنش ها پاسخ داد.

او نیروهای ارتشی جنگجویان وفادار به مقامات مخالف طالبان را به پایگاه خود در قندهار منتقل و نیروی حفاظت شخصی خود را ایجاد کرد. او همچنین طالبان عملگرا در منصب های کلیدی دولتی را با متحدان نزدیک خود جایگزین ساخت. برخی تحلیل‌گران معتقدند که او عمداً تلاش نموده تا با محدود سازی بیشتر حقوق زنان، پیشرفت‌های حقانی به سمت غرب را تضعیف سازد.

مثل اینکه سرکوب تا حد زیادی جواب داد. آنتونیو گستوزی، یکی از تحلیلگران مربوط به مسائل طالبان اظهار داشت که: “بسیاری از کسانی که سعی کردند در برابر امیر مقاومت کنند، اکنون به نظر می رسد به این نتیجه رسیده اند که این کار شدنی نیست.”

آقای حقانی در این مصاحبه هرگونه شکاف در حکومت را رد کرد و گفت که رهبری طالبان با ایجاد یک “دولت مستقل همراه با یک قانون و یک رهبری واحد” به یک دستاورد بزرگ دست یافته است.

اما دیپلمات ها و تحلیلگران می گویند که او در میان معدود افرادی است که هنوز تسلط شیخ هیبت الله را به چالش می کشد، این در حالیست که شیخ هیبت الله کمتر از یک دهه پیش به عنوان معاون، همراه با آقای حقانی، در آن زمان به شهرت رسید.

اکنون، در حالی که اکثر متحدانش در داخل طالبان در سکوت به سر می برند، آقای حقانی به طور فزاینده ای به سفر از خارج از کشور روی آورده است تا این رالی قدرت را به نفع خود رقم بزند.

 

به عنوان یک دیپلمات

آقای حقانی تلاش های خود را برای برقراری روابط با دیگر کشورها (در حال حاضر، هیچ کشور دیگری به طور رسمی دولت طالبان را به رسمیت نمی شناسد) به عنوان بخشی از چشم انداز خود برای حضور رهبران آن در صحنه بین المللی انجام داده است.

مقامات خارجی معتقدند که او روابط کاری قوی با مقامات سازمان ملل و کشورهای اروپایی ایجاد کرده است. او برای سرمایه گذاری چینی ها در افغانستان چراغ سبز نشان داده و روابط نزدیکی با روسیه ایجاد کرده است.

وی در معرفی خود به عنوان یک شریک قابل اعتماد و عملگرا، سعی کرده است تا خودش را به عنوان یک مغز متفکر تروریستی و دشمن قسم خورده ایالات متحده از بین ببرد، شهرتی که در طول 20 سال جنگ برایش ایجاد شد.

اما او مسیر خوبی را طی و سعی می‌کند با جهان – از جمله غرب – ارتباط برقرار کند، در حالی که به ملاهای محافظه‌کار طالبان که روابط با کشورهای غربی را خیانت به ارزش‌های اسلامی و به طور بالقوه به حاکمیت افغانستان می‌دانند، بهانه ای به دستشان نمی‌دهد.

تا کنون، ایالات متحده تا حد زیادی تلاش‌های مقامات طالبان برای ایجاد هرگونه روابط رسمی با دولت خود را رد کرده است. اما ایالات متحده هنوز هم نفوذ زیادی دارد. این کشور بزرگترین مساعدکننده کمک های خارجی به افغانستان است، تحریم های ایجاد شده آنها کمک می کند تا جریان پول نقد و کمک های بشردوستانه به شدت مورد نیاز باشد، و به طور موثر میلیاردها دارایی مسدود شده متعلق به بانک مرکزی افغانستان را کنترل می کند.

در حالی که نفوذ او بر محدودیت‌های زنان محدود است، آقای حقانی در گفتگوهایش با دیپلمات‌های غربی تلاش کرده است تا از موضوعی که در آن نفوذ دارد استفاده کند: تروریسم جهانی

مقامات آگاه به مسائل می گویند که حقانی ها متعهد شده اند که نه تنها از سوی داعش که حملاتی را در سرتاسر افغانستان انجام می دهد، بلکه از جانب القاعده که شبکه حقانی هنوز روابط نزدیکی با آن دارد، مهار کنند.

برخی از دیپلمات های غربی این سوال را مطرح کرده اند که آیا تروریسم ناشی از افغانستان واقعاً یک تهدید جهانی است و به طور بالقوه انگیزه برخورد با آقای حقانی را کاهش می دهد.

برای دیگران، بی اعتمادی هنوز وجود دارد، به‌ویژه پس از اینکه حقانی‌ها زمانی که ایمن الظواهری، رهبر القاعده در سال 2022 در حمله هوایی ایالات متحده کشته شد، در خانه امنی در کابل پناهنده بود. مقامات پاکستانی عنوان داشته اند که حقانی ها پناهگاه امنی برای طالبان پاکستانی فراهم می کند، گروهی شبه نظامی و متحد ایدئولوژیک طالبان افغانستان که از زمانی که طالبان افغانستانی دوباره قدرت را به دست گرفتند، در پاکستان جنجال های بسیاری برای حکومت این کشور ایجاد کرده اند.

منیر اکرم، سفیر پاکستان در سازمان ملل، با اشاره به طالبان افغانستانی به من گفت: “آنها از نظر تاکتیکی بسیار توانمند و هوشیار هستند.” رابطه آنها با گروه های شبه نظامی هم در مورد ایدئولوژی شان و هم یک استراتژی برای “ایمن سازی اهرم های بیشتر بالای کشورهای همسایه” است.

در گفتگویم با آقای حقانی، وی تاکید کرد که هیچ گروه تروریستی در افغانستان حضور ندارد و گفت که “امارت اسلامی سراسر کشور را تحت کنترل خود دارند.” یک برداشت دقیق تر از فضای امنیتی تحت حاکمیت طالبان ممکن است این باشد که در حالی که گروه های تروریستی در افغانستان حضور دارند، این واقعیت که آنها در سه سال گذشته به اهدافی در غرب حمله نکرده اند، نشانه ای از قصد آقای حقانی برای تعامل در سطح بین المللی می باشد.

سوال این است که او در ازای آن چه چیزی ممکن است دریافت کند؟

هانس جاکوب شیندلر، هماهنگ کننده پیشین گروه نظارتی سازمان ملل بر داعش، القاعده و طالبان، می گوید: ” کار با گروه حقانی، می تواند یک ایده خطرناک باشد. شما نمی دانید گروه حقانی در روزی که با آنها برخورد می کنید در چه سمتی قرار خواهند گرفت، طرف شما یا آنها یا طرف تروریست های بین المللی.”

 

به عنوان مذاکره کننده

برای آمریکا بی اعتمادی به آقای حقانی ثابت شده است. اما شهرت حقانی در میان مقامات آمریکایی به عنوان ایدئولوگ های رادیکال و دشمنان آشکار ممکن است یکی از بسیاری از تصورات غلط باشد که به ماندن ایالات متحده در افغانستان برای دو دهه کمک کرد.

بارنت روبین، دیپلمات پیشین در سازمان ملل و ایالات متحده در افغانستان، گفت: “ایالات متحده هرگز محور اصلی ایدئولوژی آنها نبود، مانند ایدئولوژی اسامه بن لادن. ما فکر می‌کردیم چون آنها با آمریکا می‌جنگند، ضد آمریکایی هستند، اما آنها با اشغالگران می‌جنگیدند زیرا ضد اشغالگر هستند.”

حتي در طول جنگ، حقاني‌ها نسبت به تعامل با ايالات متحده آمريكا رویکرد بازتری از آنچه كه معرفی شده بودند، خود را نشان دادند. به گفته مقامات پیشین و دیگرانی که از این تعاملات آگاه بودند، برای سال‌ها، این گروه درگیر گفتگوهای مخفیانه با مقامات آمریکایی بودند در جهت تنش زدایی بیشتر.

این تلاش ها در روزهای نخستین تهاجم آمریکا به افغانستان آغاز شد. به گفته مقامات سابق امریکایی و افغانستانی، آقای حقانی که از کمپین بمباران امریکا از قدرت افغانستان دور شده بود، گروهی متشکل از ده ها تن از خویشاوندان و متحدان خود را به کابل فرستاد تا حمایت خود را از حامد کرزی به عنوان رییس جمهور مورد حمایت ایالات متحده در مراسم تحلیف خود نشان دهد. به گفته مقامات سابق غربی، پیش از آنکه آنها به کابل برسند توسط راکت های آمریکا از منطقه دور شدند.

اندکی بعد، پدر آقای حقانی، برادرش ابراهیم عمری را در تلاشی دیگر برای تعامل با آمریکایی ها به کابل فرستاد. به گفته طالبان و مقامات سابق کشورهای غربی، نیروهای آمریکایی او را دستگیر کردند.

سراج الدین حقانی به من گفت: آمریکایی ها به حرف ما گوش نداده و تصمیم جنگی خود را به ما تحمیل کردند. ما خواهان گفتگو، مذاکره و آشتی بودیم – اما همه چیز برعکس شد.

در سال 2004، حقانی ها مجدداً در تلاش برای آشتی د صلح با آقای کرزی تماس گرفتند، اما این درخواست عملاً نادیده گرفته شد. عمر داوودزی، که در آن زمان به عنوان رئیس دفتر آقای کرزی خدمت می کرد، گفت: “فرصتی برای جلوگیری از تروریست شدن حقانی ها وجود داشت، اما این زمانی بود که ما آنها را نادیده گرفتیم”.

در اوج جنگ در سال 2010، حقانی ها همچنان مخفیانه به دنبال نزدیکی با حکومت بودند. به گفته دو نفر از افراد درگیر در این موضوع، آنها نامه‌های غیررسمی با مقامات آمریکایی مبادله و راه‌های کاهش خصومت‌ها را پیشنهاد کردند و از طریق کانال‌های دیگر خواستند با آمریکایی‌ها دیداری داشته باشند.

به گفته این افراد، یک سال بعد، عموی آقای حقانی، آقای عمری، با مقامات آمریکایی در هتل رافلز در دبی، به همراه رئیس اداره استخبارات پاکستان، ملاقات نمود.

پس از آن، حدود سال 2015، به گفته سه نفر از افراد مطلع، حقانی ها برای اولین بار پس از دهه ها به تنهایی با مقامات آمریکایی نشستند و درباره یافتن راهی برای پایان دادن به جنگ با یکدیگر بحث کردند.

به گفته آن افراد، آقای عمری که در یک سالن خصوصی یک هتل مجلل اروپایی نشسته بود، به مقامات آمریکایی گفت که او توسط خانواده اش فرستاده شده تا پیامی را به شما برساند. او گفت که گروه حقانی و ایالات متحده خواهان صلح در افغانستان هستند. آمریکایی ها دولت طالبان را سرنگون کرده، بن لادن را کشتند و یک جمهوری دموکراتیک افغانستان ایجاد کردند. او پرسید پس چرا ایالات متحده هنوز در حال جنگ است؟

در پاسخ، لورل میلر، نماینده ویژه وزارت امور خارجه در امور افغانستان و پاکستان، اعتراف کرد که با طولانی شدن درگیری ها، منطق اصلی آنها اغلب از بین می رود و خود تداوم می یابد.

به گفته دو نفر در جلسه، خانم میلر خطاب به آقای عمری گفت: “ایالات متحده توانایی پاسخگویی به این سوال را از دست داده است.” “در حال حاضر، ما در میانه یک فرآیند هستیم تا به آن دست پیدا کنیم.”

اکنون که به گذشته نگاه می کنم، برخی از مقامات پیشین به من گفتند که ایالات متحده تشنه انتقام از عاملان حملات یازده سپتمبر می باشد اما به نظر می رسد همان دشمنانی را برای خود ایجاد کرده است که به دنبال نابودی آنها بود.

در گفت‌وگوی ما، آقای حقانی نسبت به تعامل قبلی خانواده‌اش با غرب کمی حیا می کرد، پیشینه ای که می‌تواند روابط او را با گروه‌های دیگر در داخل طالبان پیچیده بسازد.

اما حتی اگر این کارتی باشد که او بیش از همه تمایلی به گفتنش در عموم نداشته باشد، ممکن است بهترین کارتی باشد که در حال حاضر با دولت های خارجی که نسبت به گسترش او بدبین هستند بازی کند. برخی از مقامات پیشین می گویند که این مسئله که زمانی محرمانه بود، به اقدامات اخیر آقای حقانی اعتبار می بخشد. آنها پیشنهادی دارند که به جای اظهارداشتن تغییر و دگرگونی آقای حقانی، ارتباط با او ممکن است ادامه چیزی باشد که خانواده او مدتهاست به دنبال آن بوده است: مشارکت استراتژیک.

 

آینده چگونه خواهد بود؟

اوایل تابستان امسال، عکسی از آقای حقانی در شبکه‌های اجتماعی پخش شد: او بیرون کاخ قصر الشطی در ابوظبی ایستاده بود، لبخندی خفیف بر لب داشت و دست در دست شیخ محمد بن زاید آل نهیان ، حاکم امارات متحده عربی بود.

این دیدار اولین دیدار رسمی آقای حقانی با یک رئیس دولت بود – و برخی آن را نشانه ای از فعال بودن کمپین انحصاری او برای ایجاد یک پایگاه حمایتی مستقل می دانند.

به گفته چند نفری که در آن دیدار شرکت کرده بودند، حقانی امسال توانست با بزرگان شمال و غرب افغانستان ملاقات کند و روابط خود را دور از جبهه خود در شرق توسعه داده است. تیم او ویدیوهایی از وی منتشر کرده است که به حفظ شهرت او در میان جنگجویان جوان طالبان کمک کرده و همچنان به تماس با مقامات غربی ادامه داده است.

آقای روبین، دیپلمات پیشین امریکایی اظهار داشته که، اگرچه به صراحتی که قبلاً داشت، آقای حقانی به نظر می رسد “در تلاش برای ایجاد یک ائتلاف سیاسی برای زمان بلندمدت است.”

حتی انجام یک مصاحبه هم به عنوان بخشی از آن تلاش سیاسی به نظرم رسید. در گفتگوی ما، او اولین بیانیه عمومی خود را در مورد آموزش زنان انجام داد و گفت که وضعیت فعلی «به این معنا نیست که دختران برای همیشه از رفتن به مکتب و تحصیل محروم شوند».

به نظر می رسد چنین اظهاراتی منعکس کننده این باور او است که حتی یک دولت استبدادی برای دوام نیاز به حمایت عمومی دارد. آقای حقانی به من گفت: “وحدت و یکپارچگی در حال حاضر برای افغانستان مهم است، بنابراین ما می توانیم یک کشور صلح آمیز داشته باشیم.”

تلاش های او به ثمر نشسته است. در ماه جون، سازمان ملل به طور موقت آقای حقانی را از لیست سیاه سفر خود خارج کرد. وی علاوه بر سفر به ابوظبی، برای ادای فریضه حج به مکه عربستان سعودی نیز سفر کرد.

اما در حال حاضر، ایالات متحده فاصله خود را حفظ کرده است. اکنون دخالت در سیاست افغانستان یک قمار خواهد بود، یک قمار آلوده به جنگ 20 ساله ای که هزاران جان از دست رفته و میلیاردها دالر برایش هزینه داشته که فقط با بازگشت طالبان به پایان می رسید.

نیویورک تایمز

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
برخی از احزاب و گروه ها به جای اینکه از خود محافظت کنند، مشکلات خود را حل کنند و اقتصاد خود را بهبود بخشند، به دیگران مشوره میدهند، نگران ما هستند و دنیا را از ما می ترسانند. به آنها باید گفت به جای نصیحت کردن، مشکلات داخلی خود را حل کنند و اول غم خودشان را بخورند. افغان ها...
مشکلات و خطراتی را که او (آصف درانی) به افغانستان نسبت داد، در واقع امکان همه اینها از پاکستان دیده می شود. افغانستان اکنون یک کشور امن و با ثبات است که به جای اتکا به قرضه ها و کمک های کشورهای خارجی، با استفاده از منابع خود برای خودکفایی اقتصادی تلاش می کند.
من متن سخنرانی هشدار دهنده طولانی نتانیاهو را خواندم. من دقیقا غرور جورج بوش را هنگام حمله به افغانستان در سال 2001 در آن دیدم. نتانیاهو تهدید کرده است که غزه را نابود خواهد کرد و به کسی رحم نخواهد کرد. او به قدرت خودش مغرور بود، که ادعای خدایی نکند، همین شروع سقوطش هست تصمیم نابودی را پروردگار می...
میراث تلخ 20 سال اشغال نظامی امریکا در افغانستان، گروه‌هایی از مردان، زنان و کودکان معتاد است که در کنار جاده‌های غبارآلود، زیر پل‌ها و در کناره‌ رودخانه های آلوده کابل خوابیده‌اند. ملموس ترین هدیه 20 سال حضور نظامی ایالات متحده در افغانستان چیزی جز فقر، میلیون ها معتاد و انزوای کشور نیست.
من بار دیگر پیش حاکمان فعلی دست نیاز دراز میکنم تا نفرت را از طریق برادری از بین ببرند. دشمنان قسم خورده افغانستان شبانه روز در اینجا تنفر را بیشتر می کنند. پاکستان در اسلام آباد یک استودیو به افغانستان انترنشنال داده است و تلویزیون نامبرده فقط بر طبل جنگ های داخلی می کوبد. شرایط را درک کنید
امریکا با ائتلاف جهانی به بدماشی کامل به بهانه ۹/۱۱ بر ملتی اتهام ویران کردن برج های نیورک وارد کرد؛ که از شدت فقط توان رفتن به بازار قریه خود را نداشت. بوش متکبر با زور خود بدون شنیدن استدلال حمله کرد. اما با پایان حمله با چنان عجله ای فرار کرد که عامل خنده تمام رقباء شد.
قبلی
بعدی
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x