ده ها جوان هستند که می شناسم، می بینم دنبال راه هایی برای رفتن به خارج از کشور هستند، در هر مجلس حتماً به این موضوع اشاره می شود که فلانی رسیده، فلانی در در ترکیه است، فلانی دستگیر شده، این را قاچاقچی به فلانی گفت و از فلانی این مقدار پیسه خواست. راه خطرناک است، خطر مرگ، قاچاقچی، قاتل سربازهای ایستاده در مرز، خطر جدی مرگ در جنگل، خطر در دریا، اگر به اروپا برسند، باز هم اطمینان از آینده روشن صد در صد نیست.
چرا یک جوان افغان این راه را برای زندگی خود انتخاب کرد؟ چرا سرپرستان یک خانواده افغان، جوانی از خانواده اش را به این راه می فرستند؟ شاید یک و نیم به راحتی بگویند اینها به بیراهه رفته اند، فکر اینها منحرف شده یا در کل ایمانشان سست شده است! اما به نظر من این نشان دهنده مجبوریت اقتصادی و فکری افغان هاست، به خدا قسم که برادرم یا هر جوان دیگری را به رفتن به خارج از کشور توصیه کنم، این راه های غیرقانونی راه مرگ است.
حکمرانی مسئولیت بسیار بزرگی است، به خصوص زمانی که مسئولیت اداره یک ملت باشد. من یقین دارم که خداوند از همه مسئولین این مملکت (گذشته و حال) در مورد تک تک این جوانان سوال خواهد کرد که چرا وضعیت این کشور و مردم اینگونه شد؟ اگر این افراد به بیراهه رفته اند، مسئولیت اصلاح آنها بر عهده کیست؟ اگر این افراد دچار انحراف فکری باشند و به سوی کفر سوق داده شوند، آیا راه معقول و عاقلانه ای برای دور ساختن آنها از کفر وجود نداشته است؟ حتما راه وجود دارد پس کی اقدام می شود؟
به نظر من توجه به این موضوع باید در اولویت های نظام قرار گیرد چرا که این کار هم ضرر دنیوی و هم اخروی دارد و کاملاً به ضرر این کشور و مردم دردمند است. خداوند توفیق به مسئولان در این امر توفیق و عنایت جدی عطا کند.