افغانستان زیر قدرت خونین طالبان آخرین نفس‌های خود را میکشَد

بدبختی مردم افغانستان یکی دو تا نه، بلکه هزاران هزار است که به ‌شکل‌های مختلف خود را نشان می‌دهد. یک سال حاکمیت طالبان بر افغانستان، دار‌و‌ندار کشور را در یک قمار بی‌باکانه به باد فنا داد. ارزش‌ها به ضد ارزش تبدیل شد‌، زنان زندانی خانه‌ها شدند، درس و آموزش از دختران دریغ داشته شد، اقتصاد رو به رکود کشور کاملاً به ورطه نابودی رسید، بیکاری و فقر در جامعه گسترش بی‌پیشینه یافت و همه چیز مردم از آن‌ها گرفته شد. دیگر هیچ‌کسی در هیچ‌جایی مصون نیست، خلاف آن‌چه طالبان ادعا می‌کنند که گویا امنیت و آزادی را به مردم افغانستان به ارمغان آورده‌اند. نه از امنیت در این کشور مصیبت‌زده خبری است و نه از آزادی. نه از حقوق بشر خبری است و نه از جامعه مدنی. نه از آموزش و تحصیل خبری است و نه هم از حضور زنان در پُست‌های کلیدی.

امنیت فقط در چهارچوبی می‌تواند معنا پیدا کند که هر شهروند بتواند آزادانه برای دست یافتن به خوش‌بختی و رفاه خود تصمیم بگیرد. وقتی چیزی به نام خوش‌بختی و رفاه وجود نداشته باشد، وقتی ترس در همه‌جا سایه شوم خود را گسترده باشد، امنیت و آزادی نیز رویایی بیش نمی‌تواند باشد.

وقتی آدم‌ها صدای خود را بلند کرده نتوانند و وقتی پدر از پسر و پسر از پدر بهراسد، امنیت در چنین جغرافیایی چه معنایی خواهد داشت؟ افغانستان حالا زندانی شده برای همه کسانی که در این جغرافیای مرگ و وحشت به هزار و یک دلیل گیر مانده‌اند. حتا همان‌هایی که زمانی سنگ حمایت از طالبان را به سینه می‌زدند، دیگر حاضر نیستند از چنین گروهی که دیگر اهداف و برنامه‌هایش برای تباهی و بربادی کشور همچون روز روشن شده است، دفاع کنند.

افغانستان فعلی جغرافیای ترس و وحشت است؛ جغرافیای فقر و بیکاری است؛ جغرافیای دهشت و تروریست است؛ جغرافیای یأس و نا‌امیدی است. در این جغرافیا، فقط عده‌‌ای از سر ناچاری شب را به روز و روز را به شب می‌رسانند. در کنار جاده‌ها و خیابان‌ها، گدایان و معتادان در رفت‌و‌آمد‌ند و از هر کسی که سر راه‌شان قرار می‌گیرد، چیزی می‌طلبند. مصونیت کاری برای مأموران اصلاً وجود ندارد. زمانی که به طرف کار می‌روند، با خود می‌گویند این روز آخر کاری ما است؛ چون هزاران مأمور دولتی را طالبان بدون هیچ بهانه‌‌ای رخصت کرده و افراد خود را به جای‌ آن‌ها قرار داده‌اند. مردم مقصر این وضعیت را کاملاً می‌شناسند و هر روز و شب به او نفرین می‌فرستند.

یک کشور با ساکنانش یک‌شبه در قعر ظلمت، ذلت و بی‌چاره‌گی افتاده است. آیا چنین فاجعه‌‌ای را یکی از کشورهای جهان طی دو قرن گذشته تجربه کرده است؟ حتا همان جنگ‌های اول و دوم جهانی نیز با تمام فجایع خون‌بار خود، پس از پنج شش سال به پایان رسیده‌اند و دوباره زنده‌گی به کشورهای درگیر جنگ برگشته است؛ اما تاریخ خونین افغانستان، همواره با خون رقم خورده است.

پیش از جنگیدن، ماه‌ها و حتا سال‌ها باید افراد فنون نظامی و جنگی را بیاموزند تا بتوانند وارد کارزار نبرد شوند. در آن صورت، افراد ناشی که فن جنگ را بلد نباشند و خوب آموزش ندیده باشند، هر قدر هم که تعداد‌شان زیاد باشد، باز در برابر افراد با‌تجربه و آموزش‌دیده مقاومت نمی‌توانند و به اصطلاح درو می‌شوند. اما طالبان این بخش از واقعیت خود را همواره پنهان کرده‌ و دیگران نیز چندان به آن نپرداخته‌اند. در همین جنگ‌های اخیر که به سقوط نظام جمهوریت انجامید، مگر تعداد لشکر طالبان چه‌قدر بود؟ گمان نمی‌رود که بتوان بیشتر از پنجاه هزار را متصور شد.

این‌ها نظامیان آب‌دیده و آموزش‌دیده‌اند که برای مقاصد مشخصی تربیت و آماده شده‌اند. سطحی‌نگری محض است که به طالبان به‌عنوان یک نیروی خود‌جوش و برخاسته از متن و مناسبات جامعه نگاه کرد؛ هر‌چند متن و مناسبات جامعه برای به وجود آمدن‌شان زمینه‌های لازم را داشته است.

افغانستان در یک سال اخیر در چنگال چنین گروهی، آخرین نفس‌هایش را می‌کشد. این کشور دیگر نه جای ساز و سرود است و نه در آن صدای زنان و دخترانی که به مکتب می‌رفتند، شنیده می‌شود. طالبان با مهارت تمام یاد گرفته‌اند که چگونه صدای اعتراض‌های خیابانی زنان را خفه کنند. آن‌ها یاد گرفته‌اند که با مخالفان خود چگونه برخورد کنند، بدون آن‌که صدای فریاد‌شان به گوش کسی برسد. آن‌ها هر روز در پی خفه کردن صدای آزادی بیان‌اند. تعدادی از رسانه‌های آزاد که در دو دهه پسین هویت افغانستان نوین شناخته می‌شدند، آهسته‌آهسته جای خود را به تریبون‌های خود‌کامه‌گی عوض می‌کنند.

(۸صبح)

 

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
امان الله هوتکی تحلیلگر مسائل سیاسی: جبهه به‌اصطلاح مقاومت، صرفاً گروهی از قاچاقبران، آدم‌ربایان و مقام‌های فاسد پنجشیری است که در دوران جمهوری، اموال مردم را غارت می‌کردند. همین افراد طالبان را قوم‌گرا می‌خوانند، در حالی که تمام تشکیلات خودشان بر پایه تعصب قومی بنا شده است. این گروه تحت نام مقاومت، در واقع جاسوسان بیگانگان هستند.
آرین یون نماینده پیشین پارلمان: زلنسکی دقیقاً به سرنوشتی دچار شده است که ما شدیم. فرمانده اعلی قوای ما، رئیس‌جمهور غنی نیز به ما می‌گفت که هیچ شکی در نیت آمریکا نداشته باشید. پیشنهاد ما این بود که از دامن آمریکا رها شویم و مذاکرات واقعی با طالبان آغاز گردد، اما رئیس‌جمهور تأکید داشت که آمریکا از او حمایت می‌کند...
عبدالسلام ضعیف از بنیانگذاران امارت اسلامی: هر چیزی که می‌تواند باعث نابودی و شکست یک قوم یا جامعه بزرگ شود، اختلاف و نفاق است. پایه‌های وحدت همیشه مستحکم هستند و می‌توانند در برابر هر نوع فشار مقاومت کنند. دشمن همواره راه نفوذ به این چارچوب را در تفرقه جستجو می‌کند تا به هدف خود برسد.
به اوکراین گفتند عضو ناتو شود تا امنیتش را تضمین کنیم. اوکراین که درخواست عضویت داد و جنگ شد، شرق سرزمینش را به روسیه بخشیدند و معادنش را بالا کشیدند، رییس جمهورش را هم با خفت هر چه تمام، از کاخ سفید بیرون انداختند. این یکی از عجیب ترین فریب‌های تاریخ روابط بین‌الملل بود.
همان روزی که ناچار شد امضای خروج خفت‌بار خود از افغانستان را ثبت کند، پس از بیست سال اشغالی که با مقاومتی استوار و تسلیم‌ناپذیر روبه‌رو شد. توافق دوحه فقط یک سند نبود، بلکه گواهی بر شکست بزرگ‌ترین قدرت نظامی جهان در برابر اراده‌ی ملتی بود که سر خم نکرد.
تصویری از مزار شهید سیدحسن نصرالله
قبلی
بعدی
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x