اَندرون هتل مجلل طالبان

در اولین مانع پیش رویمان، عضوی از طالب لبخند می زند. او موظف است تا لبی خندان داشته باشد. در مانع دوم، علامتی وجود دارد که روی آن نوشته است: “Weapons Handover Point” یعنی محل تحویل دهی سلاح، پس از آن که سلاح خود را تحویل می دهید شماره کارتی را دریافت می کنید که در صورت برگشت در هر زمانی، سلاح خود را پس خواهید گرفت. در مانع سوم: جستجوی بدنی می باشد. سپس، در پشت یک دروازه فلزی، در نهایت مسیر ورودی به هتل نمایان می شود.

هتل اینترکانتیننتال مانند یک قلعه ای بر فراز پایتخت افغانستان کابل این شهر جنگ زده است. اینجا دیگر صداهای وسایط نقلیه اضافی به گوش نمی رسد. فضایی آرام حکم فرماست.

هتل اینترکانتیننتال، اولین هتل مجلل افغانستان، در سال 1969 افتتاح شد. افغانستان بیش از 40 سال در جنگ بوده است. حاکمان آمدند و رفتند و همه آنها در این هتل رفت و آمد داشته اند. تجمل پیشین این هتل اکنون کم رنگ شده است، اما همچنان به عنوان یک نماد و سمبل باقی مانده است: کسانی که کابل را اداره می کنند بر افغانستان حکومت می کنند و کسانی که بر کابل حکومت می کنند، بر این هتل حکومت خواهند کرد.

امروزه این هتل توسط طالبان اداره می شود. آنها در 15 آگست 2021 وارد کابل شدند. اگرچه دو سال است که در قدرت هستند، اما همچنان مبهم و مرموز باقی مانده اند. به نظر می رسد فقط اخبار ناخوشایندی از آنها به بیرون درز می کند: دو سال است که زنان و دختران از رفتن به مکاتب مقطع متوسطه و دانشگاه ها منع شده اند. زنان دیگر اجازه حضور در پارک ها و مکان های عمومی را ندارند.

با این حال، بزرگترین تجربه طالبان تقریباً مورد توجه بقیه جهان قرار نگرفته است. در سرتاسر کشور کارمندان جدید (اعضای جنگجوی طالبان) و کارمندان دولت قبل با یکدیگر همکاری می کنند.

این موضوع کمک خواهد کرد تا مشخص شود که آیا صلح پایدار خواهد بود، آیا ممکن است مصالحه ای وجود داشته باشد یا تا آنجا که ممکن است حداقل یک زندگی عادی.

این تجربه بزرگ را می توان در مقیاس کوچکی در داخل هتل اینترکانتیننتال مشاهده کرد و ممکن است جایی بهتر از اینجا، جایی که گذشته و حال به هم می رسند، برای نگاهی اجمالی به آینده افغانستان وجود نداشته باشد.

 

بخش پذیرایی

درهای کشویی اتوماتیک قدیمی در هنگام باز شدن، به صدا در می آیند. اینترکانتیننتال از مهمانان خود در یک پیشخوان مرمری عظیم پذیرایی می کند. پشت آن، دیواری با پنل های چوبی با چهار ساعت منطقه مختلف – کابل، نیویورک، لندن، دبی نصب شده اند: جهان شهر گرایی در یک کشور منزوی. در اینترکانتیننتال نمی توانید از کارت های اعتباری استفاده کنید، زیرا افغانستان تا حد زیادی با بانکداری بین المللی ارتباطی ندارد. یک مهمانی با یک کیسه پلاستیکی پر از پول نقد وارد سالن می شود …

لوسترهای لابی یکی در میان هستند. سمیع الله فقیری می گوید: «ما در مصرف برق صرفه جویی می کنیم.» فقیری مسئولیت بخش مارکتینگ در هتل اینترکانتیننتال می باشد. او بلافاصله مشتاق شد که به یک خبرنگار خارجی اجازه دهد چند روزی بخش های دیگر هتل را نگاهی کند و گزارشی از آن بنویسد.

فقیری 28 سال سن دارد و ریش هایش به گونه ای پرپشت شده است. او از زمان روی کار آمدن طالبان دو سال است که در این هتل کار می کند. او به زبان انگلیسی روان صحبت می‌گوید: «من دیوانه‌وار مارکتینگ کرده‌ام» و به ما گفته که شعار جدید هتل را خودش ابداع کرده است: «اینترکانتیننتال برای همه». او این جملات را روی بیلبوردهای سطح شهر کابل چاپ کرده بود. البته فقیری می‌داند که در حال حاضر تنها تعداد کمی از افغان‌ها می‌توانند هزینه یک وعده غذایی یا یک شب اقامت در یک هتل مجلل را بپردازند. بر اساس گزارش سازمان ملل، از هر 10 خانواده، 9 خانواده نمی توانند به اندازه کافی غذا بخورند. یک شب اقامت در ارزان ترین اتاق ۸۰ پوند هزینه دارد که برای بسیاری از آنها معاش یک ماه شان است.

اما فقیری از نظر میزان سودی که باید به آن دست پیدا کند، هدفی دارد. هتل متعلق به دولت است. تمام سود به دولت می رسد، که سپس پول را برای معاش، تعمیر و نگهداری و نوسازی بودجه بندی می کنند. با اینکه آقای فقیری برای طالبان کار می کند، اما خودش یکی از آنها نیست. وقتی فقیری از طالبان صحبت می کند، می گوید «آنها». او با خنده می گوید: «اگر به هدف نرسم، آنها مرا نمی کشند.» وقتی فقیری می‌خندد اما زمانیکه نمی خندد غم‌انگیز به نظر می‌رسید.

 

سمیع الله فقیری، مدیر مازکتینگ هوتل اینترکانتیننتال کابل، در اتاقی در طبقه پنجم.

فقیری از خانواده ای است که چیزی کمبود ندارد. پدرش استاد دانشگاه است. تمام خانواده با هم یکجا در خانه ای بسیار نزدیک به هتل زندگی می کنند. فقیری در رشته مدیریت تجارت در هند تحصیل کرده است. قبل از قدرت گرفتن طالبان، او دوست داشت که لباس های ورزشی بستکبال را بپوشد اما او امروز، تقریباً مانند همه مردم با لباس سنتی افغانی، رفت و آمد می کند.

فقیری برای رسیدن به هدف خود نیاز دارد تا بیشتر اتاق ها رزرو شوند. اینترکانتیننتال در مجموع 198 اتاق دارد. فقیری می گوید حدود یک پنجم آنها در حال استفاده هستند. تا زمانی که هیچ کشوری در جهان طالبان را به رسمیت نشناسد، هیچ گردشگر خارجی به کشور نخواهند آمد. اما فقیری تسلیم نمی شود. هنگامی که دولت کانادا افغان‌های در معرض خطر را تخلیه کرد، او با آژانس سازمان‌دهی پروازها معامله ای انجام داد: اینترکانتیننتال به نقطه ملاقات تخلیه‌شدگانی که از افغانستان می‌گریختند تبدیل شد. فقیری 120 اتاق را اجاره کرد و موفق شد کسانی را که از دست طالبان فرار کرده بودند، قبل از رفتن آنها را در هتل جای دهد.

فقیری تا اوایل بعدازظهر کار می کند. طالب جوانی در پذیرایی ایستاده و به سنگ مرمر سیاهی تکیه داده است. نام او محمد الیاس نیازی است. فقیری او را مسئول «شیفت شب» معرفی می کند. فقیری و نیازی بخشی از این آزمایش بزرگ در اینترکانتیننتال هستند، یک مرد عادی افغان و یک طالب، دو مرد جوان که قرار است تحت این طرح بزرگ با هم همکاری کنند.

 

طبقه چهارم

نیازی سوار آسانسور طلایی می‌شود و نگاه های مبهمش روی دیوارهای کابین آسانسور نمایان است. نیازی 23 ساله است، ریش هایش ژولیده و چشمانش بیدار است، اما نگاهش ناپایدار که خیلی کم به جایی خیره می شود.

نیازی اتاق 311 در طبقه سوم را اشغال کرده است. اثاثیه استانداردی دارد: پرده‌های سبز رنگ خزه‌ای، فرش ضخیم با طرح‌های پیچیده به طوری که لکه‌ها آنقدر دیده نشوند و جای سیگار. نیازی برخلاف فقیری در هتل زندگی می کند. او می گوید مدیر منابع بشری است. او همچنین در رشته مدیریت تجارت تحصیل کرده است: “کسب و کار هتلداری یک تجارت خوب است، ریسک کمتری دارد.” یک وسیله شخصی حتی در اتاق وجود ندارد، اما شاید در واقع مال او نباشند. او می گوید که جاهای مخفی دارد برای پنهان سازی وسایلش. آنجا جایی است که او سلاح های خود را نگه می دارد: یک سلاح M4 که از سربازان فرانسوی گرفته شده است و یک گلاک 22.

بارها و بارها شخصی با نیازی با موبایلش تماس می گیرد. تماس گیرنده شخصی از استخبارات حکومت سرپرست است. از او می پرسند که چرا یک خبرنگار در هتل گشت و گذار می کند؟ هیچ چیز بدون توجه باقی نمی ماند. آنها در منطقه ای نامعلوم هستند و همه چیز را تحت نظر دارند. در دهلیزها دوربین های مخفی وجود دارد، اما ظاهراً در اتاق ها اینگونه نیست.

نیازی در ۱۶ سالگی به طالبان پیوسته است. یک نیروهای ویژه حکومت پیشین، کاکا و پسرکاکایش را کشته اند و ظاهراً سربازان خارجی در آن نقش داشتند. نیازی بیشتر به دلیل گرفتن انتقام به طالبان پیوسته است. او در یکی از دانشگاه های کابل تحصیل کرده است. او ادعا می کند که در آن زمان زبان انگلیسی را به خوبی صحبت می کرد، اما اکنون بسیاری از آن را فراموش کرده است. نیازی در گوشی موبایل خود عکس هایی از آن دوران را به ما نشان می دهد: مرد جوانی با موهای زیبا و ریش هایی که در قسمت چانه خود داشته است. نیازی از طرف طالبان از هم صنفی های خود جاسوسی می کرد. وقتی درس هایش در همان روز به اتمام می رسید، با نیروهای ناتو و ارتش افغانستان می جنگید. او ادعا می کند که می تواند با یک بطری پلاستیکی با هزینه 2 دالر بمبی بسازد.

وقتی دیر می آمد و استادش دلیلش را می پرسید، نیازی به انگلیسی جواب می داد: «افسانه ها همیشه دیر می آیند». او به این جمله افتخار می کند و از اعماق قلبش به آن عقیده دارد.

همه این موارد، سالها قبل از سقوط کابل بود. پایتخت قرار بود قلب افغانستان جدیدی باشد که آمریکایی ها و متحدانشان با میلیاردها دالر کمک های انکشافی در طول 20 سال سرمایه گذاری کرده بودند. اما وفاداری ها در این شهر هرگز آنقدر واضح نبود که برخی دوست داشتند باور کنند.

در 15 اگست 2021 کابل به دست طالبان افتاد. مقاومت کمی وجود داشت. اواخر شب، طالبان با موترهای خود به سوی اینترکانتیننتال حرکت کردند. در ساعات قبل، ماموران امنیتی هتل پست های خود را رها کرده بودند. برخی به لابی حمله بردند و کامپیوترها را دزدیدند. طالبان جنگجویان خود را در هتل قرار دادند و کارکنان را به خانه فرستادند. دو روز بعد با کارکنان هتل تماس گرفتند و گفتند که بازگردند و گفتند اینترکانتیننتال دوباره باز است. نیازی می‌گوید: «در ابتدا کارمندان از ما می‌ترسیدند، اما ما دستور داشتیم که با آنها مهربان باشیم.»

 

طبقه پنجم

آسانسور طلایی در طبقه پنجم توقف می کند. اینجاست که کل تاریخ هتل یکجا جمع می شوند. در سمت چپ، در کنار آسانسور، ورودی رستوران شام پامیر قرار دارد. از سال 1969، مهمانی های مجللی در اینجا برگزار می شد. اولین نوازندگان پاپ افغانستان در شام پامیر مراسم اجرا می کردند. افغانستان در آن زمان هنوز یک پادشاه داشت، محمد ظاهر شاه. در سال 1973، پسر عمویش، شاهزاده محمد داوود، او را در یک کودتا سرنگون کرد. داوود پنج سال بعد توسط کمونیست ها ترور شد. مهمانی ها ادامه یافت. ماه‌ها پس از ترور، اینترکانتیننتال مهمانان را به یک فستیوال باواریایی در این رستوران دعوت کرد، از جمله بوفه نوشیدنی‌های اولیه و مشروب های “schnapps on the house” که توسط لوفت‌هانزا حمایت می‌شد. در سال 1979 اتحاد جماهیر شوروی به افغانستان حمله کرد. مقامات آمریکایی، شام پامیر را تقدیم روس ها کردند.

در حالی که کشور وارد جنگ داخلی شد، اینترکانتیننتال یک جهان جدا از مابقی حوادث، باقی ماند. زمانی که روس ها در سال 1989 آنجا را ترک کردند، محمد نجیب الله، رئیس جمهور افغانستان، با مرسدس بنز مشکی خود جلوی اینترکانتیننتال ایستاد. در سال 1992، مجاهدین به کابل رفتند، گروه‌هایی از جنگجویان اسلام‌گرا که توسط ایالات متحده برای مبارزه با کمونیست‌ها مجهز و آموزش دیده بودند، مجاهدین در اینترکانتیننتال رایگان غذا می خوردند و دیری نگذشت زود که با یکدیگر در این شهر جنگیدند. موشک ها به داخل هتل روانه می شدند. احمدشاه مسعود (روزنامه وی را ادمی بدنام معرفی می کند) و افرادش کنترل ان را به دست گرفتند.

در طبقه پنجم، سمت راست، در انتهای راهروی طولانی، سوئیت خیبر، پنت هاوس اینترکانتیننتال قرار دارد. یک بالکن در اطراف سوئیت وجود دارد و میهمانان می توانند چشم اندازی اساسی از سراسر کابل داشته باشند. زمانی که من از آنجا بازدید کردم، سازمان ملل میزبان یک دوره آموزشی بود: (چگونگی حل تعارضات بین فردی.) گفته می شود که مسعود حملات خود را در اینجا طراحی کرده و اهداف خود را از طریق دوربین ها بررسی می کرد. اما در سال 1996 گروه اسلام گرای جدید و حتی تندروتر از جنوب کشور آمدند و برای اولین بار کابل را فتح کردند. آنها طالبان بودند. آنها نجیب الله، رئیس جمهور پیشین را اعدام کردند، جسد او را در شهر کشیده و در ملاء عام به دار آویختند. طالبان چوکی های بخش بار هتل را برداشتند و روی فرش‌ها نشستند.

در این راهروی طولانی طبقه پنجم هیچ پنجره ای وجود ندارد. نورهای نئونی روی دیوارها خود را نمایان می کنند. فرش بوی خاک می دهد. کارمندان هتل دوست ندارند در طبقه پنجم باشند. آنها می گویند این طبقه جن زده است.

دو روز پس از حملات به مرکز تجارت جهانی در نیویورک، طالبان یک نشست رسانه ای در اینترکانتیننتال برگزار کردند. وزیر خارجه طالبان گفت که آنها نمی دانند اسامه بن لادن کجاست. او گفت: «فقط می دانم که او اینجا نیست. دروغ بود بن لادن مهمان طالبان بود. آمریکایی ها چند ماه بعد به افغانستان حمله کردند.»

پس از تهاجم، اینترکانتیننتال بار دیگر به محل ملاقات دیپلمات های خارجی، صاحبان کسب و کار و نخبگان ثروتمند تبدیل شد. دولت جدید این مکان را با کمک پیمانکاران بازسازی کرد، اما اینطور نبود. یکی از شرکت ها بالکن اتاق غذاخوری را بست، جایی که مهمانان می توانستند نسیم کوهستانی را در حین لذت بردن از قهوه خود احساس کنند. یک شرکت دیگر یک اتاق غذاخوری دیگر را اضافه کرد. دیگری سنگ مرمر باغ را فروخت. کارمندان هتل می گویند که مقامات فاسد فقط آنچه را که می خواستند از اینترکانتیننتال گرفتند، همانطور که در افغانستان چنین کردند. «آن افراد نفرین شده همه چیز را نابود کردند. تنها چیزی که باقی مانده است، نام آن است» یک گارسون قدیمی می گوید «جدا از آن، چیزی از آن روزگار قدیم باقی نمانده است.»

طالبان سال ها به صورت پنهانی جنگیدند. آنها با وجود حضور هزاران سرباز ناتو در کشور قدرت را پس گرفتند. در سال 2011 آنها به این هتل حمله کردند. 9 بمب گذار انتحاری، 12 نفر و از جمله خودشان را کشتند. آخرین مهاجم بمب خود را در طبقه پنجم، در اتاق 523 منفجر کرد. اتاق از آن زمان تا کنون بازسازی شده است. سپس، در سال 2018، یک حمله دیگر انجام شد به مدت 12 ساعت چهار پنج نفر هتل را اشغال کردند و در نتیجه 40 نفر را کشتند. میهمانان خود را در اتاق هایشان پنهان کرده و در حمام ها پنهان شده بودند. در این حمله یک فرد مولوی که در اتاق 519 اقامت داشت کشته شد. مردی که اکنون در طبقه پنجم کار تمیزکاری انجام می دهد قسم می خورد که گاهی اوقات صدای دوش گرفتن او را می شنود.

در سال 2021، تنها سه سال بعد، طالبان برای دومین بار کابل را تصرف کردند. یکی از نگهبانان بیرون هتل، تعدادی از بمب گذاران انتحاری را می شناخت. او می گوید: «آنها فوق العاده شجاع بودند. سراج الدین حقانی که این حملات را سازماندهی کرد، اکنون وزیر امور داخله است. او در سالن اینترکانتیننتال سخنرانی کرد و از خانواده انتحاری کننده ها تشکری کرد. درهای اتاق هتل یادآور حملات است: رنگ قهوه ای روی فولاد ضد گلوله هستند.

 

آشپزخانه

در آشپزخانه، آقای فقیری به یک دیگ بزرگ اشاره می کند که داخل آن یک بره در حال جوشیدن است. او به افرادش دستور می دهد: «من آن را به قیمت 230 دالر فروختم. آن را بنویس.» دو خانواده سالن مرکزی را اجاره کرده اند و مردان قبل از عروسی فرزندانشان در حال مذاکره بر سر قیمت عروس هستند. فقیری آنها را متقاعد کرد که شام را هم در اینجا رزرو کنند.

دیگ های آشپزخانه حاوی غذای 900 نفری است. ظهر و عصر بوفه سرو می شود. امروز کارکنان آشپزخانه نیز برای وزارت دفاع – 700 نفر – آشپزی می کنند. غذا با یک موتر باربری همراه با محافظین نظامی به وزارتخانه تحویل داده می شود – اینترکانتیننتال همچنین تهیه کننده غذای طالبان است.

سرآشپز سید مظفر سادات است. او قبل از به دست گرفتن قدرت توسط طالبان به اینترکانتیننتال آمده است. سادات می گوید که حتی پس از تسلط طالبان، هرگز به خروج از کشور فکر نکرده است. او به زودی نماینده افغانستان در یک مسابقه آشپزی در فرانسه خواهد بود و دوستانش به او می گویند که برود و دیگر برنگردد. او تنها یکی از جوانان بی‌شماری خواهد بود که افغانستان را به‌طور قانونی یا غیرقانونی ترک می‌کنند و امیدوارند در جای دیگری زندگی بهتری پیدا کنند. تخمین زده می شود که از زمان روی کار آمدن طالبان، حدود 1.6 میلیون افغان فرار کرده اند و بیشتر آنها در شرایط نامطمئنی در کشورهای همسایه ایران و پاکستان به سر می برند. سادات می‌گوید: «فلسفه من این است: مرگ به هر حال خواهد آمد، حتی اگر کشور خود را ترک کنید.»

در گرمای آشپزخانه، یکی از آشپزهای سادات به طالبی که بیکار ایستاده است دستور می دهد: «ما اینجا به تو نیاز نداریم. برو دفترت.»

کارمندان بخش پخت و پز که در نانوایی هوتل در حال تهیه نان هستند

زمانی که طالبان برای اولین بار در دهه 1990 حکومت کردند، تنها یکی از افراد خود را در رأس هتل قرار دادند. این بار، آنها جنگجویان خود را در هر دفتری قرار داده اند که در چندین سطح به گونه سلسله مراتبی ادغام شده اند: طالبان و غیر طالبان مجبور به همکاری با یکدیگر هستند. همه کارمندان زن در خانه هستند. آنها هنوز هم قرار است معاشات خود را دریافت کنند در حالی که در خانه هستند اجازه ندارند سر کار بیایند. تنها زنی که مشغول است در طبقه پایین در ورودی یکی از دروازه های امنیتی کار می کند و مهمانان زن را تلاشی می کند. او بدن و موهای خود را می پوشاند، اما از پوشاندن صورت خودداری می کند. او می گوید که برای این کار خیلی پیر شده است.

فقیری آشپزخانه را اداره می کند. او همیشه با تلفن همراه است و سعی می کند مشکلی را حل کند. نیازی سعی می کند مصروف به نظر برسد. او گاهی یکی از سبدهای نان را در آشپزخانه بلند می کند و دوباره آن را می گذارد، یک میوه (کیوی) را در دستانش می چرخاند یا تاریخ انقضا اجناس را چک می کند. او می گوید که او همچنین مسئول کنترل کیفیت است.

اینطور به نظر می رسد که طالبان مایل به یادگیری هستند. رهبری گروه، هزینه آموزش برخی از آنها را پرداخت کرده و چریک های سابق اکنون در حال گذراندن دوره های آموزشی کمپیوتر هستند. حاکمان جدید حکم صلح و آشتی را صادر کرده اند. و با این حال، برای بسیاری وضعیت عجیبی باقی مانده است: شورشیانی که 20 سال همه از آنها می ترسیدند، ناگهان در دفاتر نشسته اند. یکی از کارمندان سابق اینترکانتیننتال می‌گوید: «یکی از جنگجویان زیردست من بود. اما چه دستوری به او بدهم زمانیکه سلاح در دستش است!»

 

باغ

نیازی به اطراف زمین تنیس نه چندان مناسب هتل نگاه می کند. تور پاره شده و چوکی داور در یک گوشه زنگ زده است. مربی تنیس به اسپانیا گریخته است طوریکه نیازی گفت این قضیه را کسی شنیده است. این اولین بار است که او اینجاست: “چه کسی می داند که چگونه تنیس بازی می شود؟” نیازی در دو سال گذشته نقش های زیادی در این هتل داشته است و حالا اتفاقاً مدیر منابع انسانی است. او معاش دریافت می کند، 450 پوند در ماه و آن را برای عروسی خود ذخیره می کند جالب اینجاست که او هنوز عروسش را ندیده است.

نیازی می‌گوید: «اگر فردا به من دستور دهند اتاق‌ها را تمیز کنم، سؤالی نمی‌پرسم.» او دستورات را اجرا می کند. طالبان یک سلسله فرماندهی دارند که درک آن دشوار است. آنچه واضح است این است که امیر قندهار و معتمدانش در راس قرار دارند و پس از آن وزیران و معاونان آنها در کابل هستند. اما فرماندهان قدرتمند محلی در کابل و خارج از آن نیز هستند. طالبان جنبشی کمتر همگن و سازگار از آن چیزی است که گاهی از بیرون به نظر می رسد. فرمانده او یک بار به نیازی دستور داد موهای بلند محبوبش را کوتاه کند. او بلافاصله این کار را انجام داد.

او منتظر دستوری است که او را به جبهه بازگردانند، هر جبهه ای که باشد. او می گوید اگر دستور می آمد، روز بعد نمی رفت، بلافاصله می رفت. او می گوید: «این هتل برای من مانند یک زندان است. دلش برای کوه ها، جنگل ها و رودهای پر آب سرد تنگ شده است.» وقتی نیازی روی چمن های باغ راه می رود، کفش هایش را در می آورد و با پای برهنه راه می رود. او می خواهد چمن را روی کف پاهایش حس کند. سپس می گوید، تمام افکار منفی با این حرکت از بین می روند.

 

طبقه دوم

خانواده حکیمی در طبقه دوم اینترکانتیننتال در اتاق های 238 و 239 اقامت دارند. مهمانان زیادی در هتل وجود ندارد. گروهی از روس‌ها در طبقه سوم اقامت دارند که هر روز صبح با یک موتر برون شهری SUV سفید به بیرون از هتل می روند. یک مهندس هندی و یک تاجر پاکستانی که لامپ های ساخته شده از نمک هیمالیا را می فروشد و خانواده حکیمی در هتل حضور دارند.

حیات الله حکیمی 67 ساله و همسرش عزیزه 64 ساله در سال 1988 از افغانستان گریختند. او قبلا جواهر فروشی داشت. سپس مورد توجه اداره استخبارات قرار گرفت و از کشور گریخت.

خانم و آقای حکیمی دوران خوب هتل را تجربه کرده اند. حیات الله بعدازظهر جمعه مغازه اش را تعطیل می کرد و خودش و همسرش به هتل می آمدند. حیات الله می گوید: «ما در آن زمان بیتلز (گروه موسیقی پاپ که با تازگی به افغانستان آمده بود) را دوست داشتیم.» گروه‌های موسیقی در کنار استخر کنسرت می‌دادند. اطراف هتل را درختان کاج احاطه کرده بود و در باغ بلندگوها موسیقی احمد ظاهر، الویس افغان (الویس نام خواننده امریکایی است) را پخش می کردند. خانواده حکیمی عکس‌هایی از آن زمان دارند. او سبیل‌های پرپشت، موهای بلند و سگک کمربند براق دارد.

حیات الله می گوید: «یک بار دوستی به من ویزای آمریکا را پیشنهاد داد. اما من نمی خواستم کشورم را ترک کنم. کابل بهترین جای دنیا بود.»

عزیزه می گوید: «هیچکس نمی خواست کشور را ترک کند، هیچکس نمی خواست به اروپا یا آمریکا برود. همه اینجا می آمدند.»

خانواده حکیمی اکنون در کانادا زندگی می کنند. آنها به کابل آمده اند تا شهری را که زمانی ترک کرده اند به دخترانشان نشان دهند. آنها زمان زیادی را صرف گشت و گذار در سطح شهر می کنند که برای دخترانشان قابل شناسایی نیست.

عزیزه می گوید: «همه در این هتل کت و شلوارهای زیبا می پوشیدند. مردها فقط در خانه لباس های سنتی خود را می پوشیدند. دیدن همه این تغییرات دردناک است.»

حیات الله می گوید: «هر شب گریه می کنم. امیدوارم هتل فعال بماند. این بخشی از هویت ماست.»

 

لابی

شما نمی توانید بدون ارتباطات خوب وارد هتل شوید و به کار مشغول شوید. پدر فقیری یکی از مدیران هتل در زمان حکومت نخست طالبان بود. پس از سقوط کابل دوباره با او تماس گرفتند و پرسیدند که آیا می‌خواهد برگردد؟ به جایش پسرش را فرستاد. (حداقل داستان اینگونه است) در دوره اول حکومت طالبان، ملا عمر، موسس گروه طالبان، یک بار از این هتل دیدن کرد. هتل مهمان نداشت و از پدر فقیری پرسید: چرا کسی اینجا نیست؟ پدر فقیری به رهبر طالبان گفت: مردم نمی آیند چون از شما می ترسند. بنابراین ملا عمر از طریق رادیو اعلام کرد که تمام خارجی هایی که می خواهند در کابل امن باشند باید به اینترکانتیننتال مراجعه کنند. روز بعد، هتل مملو از جمعیت بود.

فقیری در مورد نحوه رونق گرفتن هتل ایده هایی دارد. گسترده ساختن سالن مراسم، ساخت سکوی چرخ بال یا انتقال یکی از دانشکده های دانشگاه به محل هتل یا شاید یک شفاخانه، اما همه اینها هزینه ای دارد که هیچ کس در حال حاضر نمی تواند پرداخت کند.

در گذشته جشن های عروسی بزرگی در سالن رقص اینترکانتیننتال برگزار می شد. عروسی‌های افغانی با حضور صدها مهمان برگزار می‌شود و به طور سنتی دارای یک بخش مردانه و زنانه است. در زمان طالبان، پخش موسیقی در مراسم عروسی ممنوع است، اما در برخی موارد هنوز در بخش زنان شنیده می شود. زنان افغان همیشه راهی پیدا می کنند و طالبان جرات کنترل بخش زنان را ندارند. اما در هتل اینترکانتیننتال، هتلی که متعلق به طالبان است، موسیقی به شدت ممنوع است.

فقیری می گوید که او هم می توانست از کشور فرار کند. در 15 اگست 2021، روز سقوط کابل، یکی از دوستان او در فرودگاه بود. او می‌توانست در یکی از پروازهای تخلیه مکانی برای او تثبیت کند. اما فقیری ماند. او نمی خواست به تنهایی آنجا را ترک کند: او می خواست ابتدا با نامزدش ازدواج کند. عروسی بعداً در تالار بزرگ اینترکانتیننتال برگزار شد. همسرش بلافاصله پس از عروسی یک پسر به دنیا آورد. او هنوز به طور کامل از رفتن به خارج منصرف نشده است. او دوست دارد در مقطع دکترا تحصیل کند. اما، در حال حاضر، او اینجا خواهد ماند. آیا دلش برای افغانستان قدیم تنگ شده است؟ “البته، دلم برایش تنگ شده است.”

آسانسور طلایی در طبقه اول توقف می کند. اسامه بن لادن مدت کوتاهی در اتاق های 196 و 197 توقف کرد. درست در کنار آسانسور، کابل‌های ضخیم زیر یک در می‌پیچند، آنها زیر فرش جاسازی شده اند، در نهایت در اتاق 114 ناپدید می‌شوند. اینجا، ماموران اداره استخبارات جلوی مانیتورهای ویدیویی خود می‌نشینند. یکی از ماموران با لحنی نه چندان مناسب می گوید، آنها در آینده کابل ها را بهتر جاسازی خواهند کرد. پایین سالن، اتاق 122، دفتر رئیس هتل است. حافظ ضیاءالحق جواد روی صندلی راحتی خود نشسته است و می گوید «تصویر طالبان در همه جا این است که ما اینجا هستیم تا چیزها را ویران بسازیم اما ما اینجا هستیم تا بسازیم.»

 

لابی هتل اینترکانتیننتال در اگست 2023

دیدن خراب شدن اتاق های هتل برای جواد دردناک است. او می‌گوید که دیگر ارزش امتیاز پنج ستاره‌ بودنش را ندارد. او به ما می‌گوید که می‌خواهد آن را بازسازی کند، دوباره بسازد، آن را در دسترس همه قرار دهد. از زمانی که طالبان تسلط یافتند، مردم کابل – طالبان و غیر طالبان – گاهی اوقات برای گرفتن عکس از منظره ها به هوتل می آیند. در گذشته، آنها در اولین مانع امنیتی از منطقه دور می شدند.

جواد می گوید که در مورد کارمندانش بین طالبان و غیر طالبان تبعیض قائل نمی شود. او می گوید فقط برایش مهم است که همه سخت کار کنند، صادق باشند، به ملت خدمت کنند. “گاهی به آشپزخانه می روم. من به همه نشان می دهم: من یکی از شما هستم. ما نمی خواهیم کسی فکر کند که طالبان فقط برای مدت کوتاهی اینجا هستند.»

عکسی از بهترین روزهای هتل روی دیوار دفتر او وجود دارد که مردم را در حال شنا در استخر نشان می دهد.

 

استخر

در غروبی از روزهای اقامت به جایی رفتیم که استخر وجود داشت. خفاش‌ها بر فراز استخر اینترکنتیننتال بال می‌زنند و پشه‌هایی را تعقیب می‌کنند که روی آب راکد ازدحام کرده اند. بقایای سبز رنگ در عمیق ترین قسمت استخر کمین کرده است. ظاهراً در نهایت با آب شیرین پر خواهد شد. پشه ای روی سیب زمینی سرخ کرده نیازی بال زنان می نشیند. بشقابش را مثل هر شب در بوفه پر می کند. فقیری کنار بوفه بر روی میزی نشسته است. بالای آنها یک رشته چراغ آویزان می باشد.

پوسیدگی، ترک‌ها، که در نور روز بسیار آشکار بودند، اکنون با نورهای رنگی ناپدید شده‌اند. باد از میان درختان کاج خش خش کنان می وزد. فقیری هنگامی در حال سیگار کشیدن است دستش را روی صندلی نیازی گذاشته است و می گوید که با هم دوست هستند.

بیشتر دوستان فقیری افغانستان را ترک کرده اند. او نمی دانست که کسانی که ماندند عضو گروه طالبان بوده اند. او زمانی که در هند مصروف تحصیلات خود بود، یک بار با دوستان خود یک ویدیوی سرگرمی و خنده داری ضبط کردند، او و هم صنفی های افغانش در حال رقصیدن جلوی درب اصلی دانشگاه بودن که پس از سقوط کابل، یکی از هم صنفی هایش با او تماس گرفته و از او پرسید که آیا می تواند ویدیو را حذف کند، زیرا او یک طالب است.

برای نیازی جاسوس بودن، برپایی و راه اندازی جنگ در کشور یک بازی بود. او می گوید: «اکنون بازی تمام شده است.» روس ها در گوشه ای تاریک کنار استخر نشسته اند. آنها توسط وزارت دفاع دعوت شده اند و موظف شده اند که چرخ بال های قدیمی روسی را تعمیر کنند.

بعداً از فقیری می پرسم که در مورد نیازی گپی بزند، می گوید: “او پسر خوبی است. او هرگز در مورد انجام کارها نه نمی‌گوید.» فقیری می گوید که طالبان به او و دیگر افراد غیر طالب در هوتل نیاز دارند. نیازی و سایر طالبان بسیار آهسته یاد می گیرند که چگونه یک هتل را اداره کنند. فقیری نوعی پل را بین طالبان و سایر کارمندان و نیز بین طالبان و مشتریان ایجاد می کند. «با حاکمان جدید کار آسانی نیست. من باید آنها را درک کنم. اما آنها هرگز خودشان را خوب معرفی نمی کنند.»

از نیازی هم همین سوال را می پرسم: فقیری چگونه شخصی است؟ «او قلب پاکی دارد و شخصی حسود نیست.» او می‌گوید به طور کلی، اگر کسی را در اینترکانتیننتال دوست نداشته باشد، به هر حال روزهای آخرش خواهد بود. او توضیح می‌دهد که از نظر رسمی، او و فقیری با هم برابرند، اما به دلیل اینکه طالب است، مقامش ارشدتر است.

نیازی عاشق موترسیکل سواری است. برای سال‌ها، طالبان سوار بر هونداهای قدیمی به جنگ می‌رفتند همراه با یک پتو، همیشه با سرعت حرکت می‌کردند. فقیری هرگز موترسیکل سواری نکرده است. او می گوید کار در اینترکانتیننتال شغل رویایی او بوده است. او می خواهد امسال 2 تا 3 میلیون پوند سود به دست آورد، این هدف است. او می گوید: «من می توانم این کار را انجام دهم.»

 

زیر زمین

نیمه شب به زیر زمین رفتیم، جای که لوسترهای هتل خاموش شده است. لباسشویی در زیرزمین بسته است، سونا و سالن زیبایی مسدود شده است. فقط باشگاه بدنسازی نور نئونی را به کاشی‌های سفید می‌تاباند. نیازی با دوچرخه ورزشی در حال رکاب زدن است. او می گوید که هر شب او و دوستانش اینجا ورزش می کنند، دوستانش محافظان طالبان در اطراف هتل هستند. اما امروز تنهاست. او لباس ورزشی مارک Under Armour پوشیده است، یک مارک ورزشی که زمانی در میان سربازان آمریکایی در افغانستان محبوبیت داشت. چیزی که جالب است سطل های زباله با نوشابه های انرژی (ردبول) پر شده است.

نیازی به من گفت: «صلح برای افغانستان خوب است. اما برای ما کسل کننده است.» او می ترسد به این زندگی عادت کند. او هرگز از جنگیدن نمی ترسید و نگران این است که دیگر نتواند به جنگ برود.

بسیاری از وسایل باشگاه خراب است. دسته دستگاه شبیه ساز قایقرانی گم شده است. یکی از دوستان نیازی آن را با کشش شدیدی پاره کرد. کیسه بوکس نیز پاره شده است. محیط ساکت است و فقط صدای چرخیدن پدال‌های نیازی، سکوت را به هم می‌زند. او می گوید که زیاد نمی خوابد. هیچ یک از دوستانش این کار را نمی کنند. او گاهی اوقات تنها با هدفونی در لابی می نشیند و فیلم هایی از عملیات طالبان در سراسر افغانستان را تماشا می کند که در گروه های واتس اپی به اشتراک گذاشته شده است. نیازی می گوید که او مجبور نیست اخبار را دنبال کند. او بهتر از خبرنگاران می داند که در کشور چه می گذرد. او در لباس ورزشی خود تقریباً شبیه یک جوان معمولی به نظر می رسد که جنگ او را مجبور به چنین سرنوشتی کرده است.

گزارشی از نیو زوریخ تایمز

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
برخی از احزاب و گروه ها به جای اینکه از خود محافظت کنند، مشکلات خود را حل کنند و اقتصاد خود را بهبود بخشند، به دیگران مشوره میدهند، نگران ما هستند و دنیا را از ما می ترسانند. به آنها باید گفت به جای نصیحت کردن، مشکلات داخلی خود را حل کنند و اول غم خودشان را بخورند. افغان ها...
مشکلات و خطراتی را که او (آصف درانی) به افغانستان نسبت داد، در واقع امکان همه اینها از پاکستان دیده می شود. افغانستان اکنون یک کشور امن و با ثبات است که به جای اتکا به قرضه ها و کمک های کشورهای خارجی، با استفاده از منابع خود برای خودکفایی اقتصادی تلاش می کند.
من متن سخنرانی هشدار دهنده طولانی نتانیاهو را خواندم. من دقیقا غرور جورج بوش را هنگام حمله به افغانستان در سال 2001 در آن دیدم. نتانیاهو تهدید کرده است که غزه را نابود خواهد کرد و به کسی رحم نخواهد کرد. او به قدرت خودش مغرور بود، که ادعای خدایی نکند، همین شروع سقوطش هست تصمیم نابودی را پروردگار می...
میراث تلخ 20 سال اشغال نظامی امریکا در افغانستان، گروه‌هایی از مردان، زنان و کودکان معتاد است که در کنار جاده‌های غبارآلود، زیر پل‌ها و در کناره‌ رودخانه های آلوده کابل خوابیده‌اند. ملموس ترین هدیه 20 سال حضور نظامی ایالات متحده در افغانستان چیزی جز فقر، میلیون ها معتاد و انزوای کشور نیست.
من بار دیگر پیش حاکمان فعلی دست نیاز دراز میکنم تا نفرت را از طریق برادری از بین ببرند. دشمنان قسم خورده افغانستان شبانه روز در اینجا تنفر را بیشتر می کنند. پاکستان در اسلام آباد یک استودیو به افغانستان انترنشنال داده است و تلویزیون نامبرده فقط بر طبل جنگ های داخلی می کوبد. شرایط را درک کنید
امریکا با ائتلاف جهانی به بدماشی کامل به بهانه ۹/۱۱ بر ملتی اتهام ویران کردن برج های نیورک وارد کرد؛ که از شدت فقط توان رفتن به بازار قریه خود را نداشت. بوش متکبر با زور خود بدون شنیدن استدلال حمله کرد. اما با پایان حمله با چنان عجله ای فرار کرد که عامل خنده تمام رقباء شد.
قبلی
بعدی
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x