جنگ دوام دار، باعث نابودی اسرائیل خواهد شد

در حالی که گفت‌وگوگران آمریکایی برای دستیابی به توافقی میان اسرائیل و حماس تلاش می‌کنند تا گروگان‌ها را در برابر یک آتش‌بس آزاد سازند، آیا نخست‌وزیر اسرائیل، بنیامین نتانیاهو، چیزی را خواهد پذیرفت که می‌تواند یک پیروزی راهبردی تاریخی برای اسرائیل باشد؟

اگر هر یک از ۱۳ نخست‌وزیر پیشین اسرائیل، امروز در قدرت بودند، بی گمان این توافقی را که خود اسرائیل طراحی کرده و ایالات متحده در پایان ماه مه پیشنهاد داد، می‌پذیرفت. در واقع، اگر تیم مذاکره‌کننده اسرائیل – که توسط کارشناسان امنیت ملی اسرائیل هدایت می شود که همکارانشان در خطوط مقدم این جنگ هستند – تصمیم‌گیرنده بودند، آنها شرایط هر یک از توافق‌هایی که در سه دور اخیر گفت‌وگوها حاصل شده را می‌پذیرفتند. این کارشناسان ماه‌هاست که به روشنی بیان کرده‌اند که توافق موجود بهترین گزینه راهبردی و اخلاقی برای اسرائیل است. این کارشناسان ارشد، شامل دیوید برنئا، رئیس سرویس اطلاعات خارجی اسرائیل، موساد؛ رونن بار، رئیس نیروهای امنیت داخلی اسرائیل، شین بت؛ هرزی هالوی، رئیس ستاد ارتش اسرائیل؛ و وزیر دفاع یوآو گالانت هستند.

نتانیاهو در هر مرحله از این فرآیند، با درخواست بیشتر موفق شده که امتیازات بیشتری از حماس بگیرد. «طرح نهایی» آمریکا که وزیر امور خارجه، آنتونی بلینکن، هفته گذشته به خاورمیانه آورد، بسیاری از آنچه نتانیاهو خواسته بود را در بر داشت. آن توافق شامل یک آتش‌بس شش‌هفته‌ای، مبادله شمار زیادی از گروگان‌های اسرائیلی با شمار بیشتری از فلسطینی‌های زندانی اسرائیل، و خروج اسرائیل از مناطق مسکونی نوار غزه بود. سپس این توافق به گفت وگوهایی برای یک آتش‌بس دائمی، خروج کامل اسرائیل و بازسازی غزه منجر می‌شد. نتانیاهو به بلینکن گفت که دست کم فاز اول توافق را خواهد پذیرفت، اما سپس نظر خود را تغییر داد و به گفت‌وگوگران  خود گفت که این توافق را نخواهد پذیرفت. در همین حال، حمله پیشگیرانه اخیر اسرائیل به حزب‌الله در لبنان نشان‌دهنده برتری اطلاعاتی، توانایی‌های برتر تهاجمی (که به انهدام ۶۰۰۰ راکت و پرتاب‌کننده منجر شد) و دفاع برتر اسرائیل بود (که خسارت وارده به داخل اسرائیل از حمله حزب‌الله را به آسیب به یک مرغداری محدود کرد)، عملیاتی که بازدارندگی اسرائیل را تقویت کرد.

نتانیاهو در این مرحله منتظر چه چیزی است؟ ما به عنوان تحلیلگران استراتژیک، معمولاً بر عوامل ساختاری تمرکز می‌کنیم و در اغراق در نقش افراد محتاط هستیم اما در این مقطع، اگر نتانیاهو همچنان توافقی را که همه به‌جز رهبر حماس، یحیی سنوار، پذیرفته‌اند رد کند، تنها نتیجه‌گیری این خواهد بود که تنها مانع غیرقابل عبور برای یک آتش‌بس که گروگان‌های اسرائیلی را به خانه بازمی‌گرداند، ترس نتانیاهو از پیامدهای شخصی برای خودش است. نتانیاهو نگران است که پایان جنگ در غزه به فروپاشی ائتلاف حامی او در کنست اسرائیل منجر شود و انتخابات جدیدی را رقم بزند که از شکست در آن واهمه دارد. او همچنین می‌داند که پس از جنگ، نوبت حساب‌کشی است: در یک سنت عمیقاً ریشه‌دار اسرائیلی، یک کمیسیون از افراد مستقل با یک واقع‌بینی بیرحمانه، در پی تعیین مقصر ناکامی در جلوگیری از حمله حماس در ۷ اکتبر، بزرگ‌ترین شکست امنیت ملی در تاریخ اسرائیل، خواهد بود. سران کنونی دستگاه‌های امنیت ملی اسرائیل به‌طور علنی مسئولیت و گناه خود را پذیرفته‌اند و انتظار دارند که با داوری‌های سختی روبه‌رو شوند اما نتانیاهو – کسی که بیشترین نقش را در فراهم کردن امکان رشد حماس ایفا کرده – درباره نقش خود سکوت کرده است.

فرصت طلایی

عوامل متعددی فرصت طلایی کنونی را برای اسرائیل فراهم کرده‌اند. نخست اینکه، حماس شکست خورده است! اگرچه کارزار نظامی طولانی‌تر و مرگبارتر از آنی شد که باید می شد اما حماس بیشتر رهبران نظامی خود و بیش از نیمی از مبارزان خود را از دست داده است و به شرطی که اسرائیل درس‌های درستی گرفته باشد، دیگر قادر به انجام کاری شبیه به حمله ۷ اکتبر نیست.

دوم، جو بایدن، رئیس جمهوری ایالات متحده و دولت او به‌طور کامل از اسرائیل حمایت کرده‌اند، با ارائه تسلیحات، مهمات و حمایت دیپلماتیک در سازمان ملل و جاهای دیگر. همان‌طور که یوآو گالانت به‌درستی اشاره کرد، استقرار نیروهای ایالات متحده در منطقه برای بازداشتن ایران بزرگ‌ترین نمونه از کمک نظامی ایالات متحده به اسرائیل از زمان جنگ عربی – اسرائیلی ۱۹۷۳ است. با توجه به چالش‌هایی که آمریکا از سوی چینِ در حال رشد در آسیا و روسیه‌ای که جنگ علیه اوکراین را در اروپا تشدید کرده، با آن روبه‌روست، حضور فعلی آمریکا در خاورمیانه نمی‌تواند به‌طور نامحدود ادامه یابد.

سوم، با وجود تلفات جانی تراژیک ناشی از جنگ اسرائیل در غزه، تحولاتی که در مهم‌ترین کشورهای عربی خاورمیانه در حال انجام است، در تاریخ ۱۳ آوریل به نقطه اوج خود رسید، زمانی که یک سامانه دفاع هوایی چندملیتی تحت هماهنگی آمریکا بزرگ‌ترین حمله موشکی، راکتی و پهپادی تاریخ را شکست داد. از بیش از ۳۰۰ سلاحی که توسط ایران شلیک شد و ۱۵۰ سلاحی که توسط نمایندگان آن شلیک شد، هیچ‌یک به اهداف خود اصابت نکرد. واکنش جراحی‌مانند اسرائیل در تاریخ ۱۹ آوریل سامانه دفاع هوایی پیشرفته ایران را نابود کرد، تأسیسات هسته‌ای ایران را تهدید کرد و آسیب‌پذیری ایران را نشان داد. کشورهای عربی منطقه، به‌ویژه عربستان سعودی، به‌طور فزاینده‌ای ایران را به‌عنوان تهدیدی بزرگ‌تر برای امنیت خود نسبت به اسرائیل می‌بینند. زمانی که جنگ در غزه به پایان برسد، عربستان سعودی، به‌عنوان نگهبان دو مکان مقدس اسلام، آماده است که وارد توافقی مشابه با پیمان ابراهیم با ایالات متحده و اسرائیل شود، دولت اسرائیل را به رسمیت بشناسد و روابط دیپلماتیک عادی را در چارچوب تضمین‌های امنیتی ایالات متحده برای عربستان سعودی برقرار کند.

در نهایت، بازدارندگی اسرائیل که در ۷ اکتبر و در ماه‌های ابتدایی جنگ در غزه فروپاشیده بود، به‌تدریج بازسازی و حتی تقویت شده است. عملیات موفقیت‌آمیزی که به حذف سران شاخه‌های نظامی حماس و حزب‌الله (محمد ضیف و فؤاد شکر)، حمله به اهداف حوثی در بندر حدیده در یمن، تخریب تونل‌ها و دیگر مسیرهای انتقال سلاح در طول به‌اصطلاح راهروی فیلادلفی بین مصر و غزه، ترور رهبر سیاسی حماس، اسماعیل هنیه، در تهران و حملات و دفاع فعال و موفقیت‌آمیز علیه حزب‌الله انجامید، همگی تعهد و توانایی اسرائیل در حفظ بازدارندگی برتر را نشان داده‌اند.

از این موضع قدرت، یک نخست‌وزیر در اسرائیل که بیشتر به امنیت کشورش اهمیت می‌دهد تا به منافع شخصی خود، می‌تواند چنین سخنرانی‌ای برای مردم اسرائیل ایراد کند: “اسرائیل قدرت و حقانیت خود را ثابت کرده است. من ملت را در مسیر پیروزی هدایت می‌کنم. حماس در غزه شکست خورده و بهای بسیار سنگینی برای جنایات ۷ اکتبر پرداخته است. سران ارتش‌های تروریستی حماس و حزب‌الله از بین رفته‌اند، و این بار دیگر ثابت می‌کند که هیچ مکانی از چشم تیزبین ما پنهان نمی‌ماند و هیچ جایی برای دست بلند ما بیش از حد دور نیست. پس از ده ماه، اهداف جنگ محقق شده است. حماس به‌عنوان یک بازوی نظامی سازمان‌یافته و دولتی کارآمد از هم پاشیده و نمی‌تواند ۷ اکتبر را تکرار کند. بنابراین، ما توافقی برای آزادسازی گروگان‌ها امضا می‌کنیم که اسیران ما را به خانه و کشته شدگان ما را به خاکسپاری شایسته در اسرائیل بازمی‌گرداند. این پایان جنگ است اما پایان مبارزه نیست. من به توافقی با ایالات متحده دست یافته‌ام که هرگونه بازسازی تسلیحاتی حماس، توجیهی رسمی برای اسرائیل خواهد بود تا جنگ در غزه را از سر بگیرد. امیدوارم که پایان جنگ در غزه، جنگ در شمال را نیز متوقف کند اما اگر از سوی حزب‌الله و ایران با واکنش جدی یا حملات مستمر مواجه شویم، از جنگ دوری نخواهیم کرد. اکنون به دیپلماسی فرصت می‌دهیم؛ برای اجرای قطعنامه ۱۷۰۱ شورای امنیت سازمان ملل، که حزب‌الله را به شمال رودخانه لیتانی عقب براند. در اینجا نیز با ایالات متحده توافق کرده‌ام که اگر این قطعنامه اجرا نشود، ما از حمایت کامل برای استقرار نیروهای دفاعی اسرائیل برای عقب راندن این سازمان تروریستی شیعه از مرز شمالی و تضعیف توانایی‌های تهدیدکننده اسرائیل برخوردار خواهیم بود. در همین حال، من در حال پیشبرد یک توافق تاریخی با عربستان سعودی هستم که بلافاصله پس از انتخابات آمریکا با حمایت دو حزبی دموکرات‌ها و جمهوری‌خواهان اجرایی خواهد شد. ما با هم بر هدف اصلی که من ۲۰ سال است درباره آن صحبت می‌کنم تمرکز خواهیم کرد: متوقف کردن نظامی شدن برنامه هسته‌ای ایران و تضعیف بازوهای تروریستی تهران و نمایندگانش در خاورمیانه.”

اگر صلح نه، پس چه؟

متأسفانه، به‌جای اعلام پیروزی که به اسرائیلی‌ها و آمریکایی‌ها اجازه می‌داد گروگان‌هایی را که اکنون در تونل‌های حماس در حال مرگ هستند، به خانه بیاورند، نتانیاهو در دام حماس و حامی‌اش ایران افتاده است. اگر نتانیاهو نتواند اکنون پیروزی را بپذیرد، به مسیری  برای شکست استراتژیک ادامه خواهد داد.

پیگیری نتانیاهو برای «پیروزی کامل» به معنای ادامه جنگ در غزه به قیمت نادیده گرفتن دشمنانی در جبهه‌های دیگر است که اکنون تهدیدی بزرگ‌تر برای اسرائیل نسبت به حماس به شمار می روند. ادامه عملیات کنونی در غزه نه تنها به نابودی حماس منجر نخواهد شد بلکه اسرائیل را به یک جنگ طولانی و پرهزینه ضدچریکی و تشدید همزمان در سایر عرصه‌ها خواهد کشاند. گروگان‌ها همچنان در تونل‌های حماس جان خود را از دست خواهند داد؛ اقتصاد اسرائیل همچنان رو به زوال خواهد بود؛ جایگاه آن در جهان به سطوح تازه ای از پایین‌ترین‌ها سقوط خواهد کرد و نبرد حقوقی در دادگاه‌های بین‌المللی شدت خواهد گرفت. در واقع، استراتژی «پیروزی کامل» به نفع ایران خواهد بود: گرفتار کردن اسرائیل در یک جنگ فرسایشی ناتمام در چندین جبهه به‌طور هم‌زمان تا زمانی که خود را خسته کند.

این مسیر همچنین اسرائیل را به سمت درگیری شدیدتری با دولت بایدن سوق خواهد داد، که بردباری اش را از اینکه اسرائیل به تعهدات خود در چارچوب توافق مشترک برای آزادسازی گروگان‌ها عمل نکرده، از دست داده است. واشنگتن می فهمد که دنبال کردن یک «پیروزی کاملِ» دست‌نیافتنی در غزه احتمالاً یک جنگ منطقه‌ای بزرگ‌تر را تحریک خواهد کرد که ممکن است نیاز به مداخله آمریکا داشته باشد، یعنی آخرین چیزی که دولت در هفته‌های پایانی پیش از انتخابات ریاست‌جمهوری ۵ نوامبر آمریکا به آن نیاز دارد.

شاید نتانیاهو قصد یک جنگ منطقه‌ای را نداشته باشد اما این همان رخدادی است که آنچه او انجام می دهد و نمی دهد، به آن منجر خواهد شد. جنگ طولانی‌مدت در غزه در حال شعله‌ور کردن درگیری‌ها در شش عرصه دیگر است – ایران، عراق، لبنان، سوریه، کرانه باختری و یمن – که می‌تواند به بروز یک جنگ منطقه‌ای چند جبهه‌ای منجر شود. چنین نتیجه‌ای آرزوی سنوار (و حامیان ایرانی او) است: جنگ در غزه که شش جبهه دیگر را شعله‌ور کرده و متحد می‌کند، یک حلقه آتش در اطراف اسرائیل ایجاد می‌کند که موجب می‌شود اسرائیل از درون فروپاشد. اسرائیل برای چنین سناریویی، یک استراتژی قابل‌اجرا ندارد. علاوه بر این، تنش‌ها و کاستی های درون خود اسرائیل، که از همه جبهه ها مهم‌تر است، روز به روز در حال تشدید است: از ناکامی در اجرای قانون، از جمله مقاومت در برابر سربازی یهودیان ارتدوکس و تلاش‌ها برای تضعیف قوه قضاییه، تا نفوذ به پایگاه‌های ارتش اسرائیل و خشونت‌های افراطی علیه فلسطینی‌ها.

اسرائیل نمی‌تواند در صورتی که درگیر جنگ‌های بی‌پایان و غیرقابل پیروزی با همسایگانش باشد، دوام بیاورد.

اسرائیل به‌طور تاریخی فهمیده است که جنگ‌های فرسایشی اقتدارش را تضعیف می‌کند (قدرت قاطع) و ضعف آن (پایداری) را برجسته می‌سازد. اسرائیل باید به دکترین امنیتی اثبات شده خود بازگردد: جنگ‌های کوتاه در قلمرو دشمن، پیروزی در هر نبرد، حمایت ابرقدرتی همچون ایالات متحده، ائتلاف منطقه‌ای برای مقابله با محور افراط و تمرکز بر ملت‌سازی، بازیابی اقتصادی، و کل پروژه صهیونیستی. این استراتژی نیازمند شکست دشمنان و حذف تهدیدات آن‌ها به‌طور متوالی و اولویت‌بندی شده است.

اختلاف اصلی نتانیاهو با گفت‌وگوگرانش درباره توافق آتش‌بس در غزه و تبادل اسرا، بر سر خروج نیروهای ارتش از غزه است. از زمانی که نیروهای اسرائیلی در واکنش به حمله ۷ اکتبر وارد غزه شدند، دو کریدور را ایجاد و تقویت کرده‌اند تا از واردات تسلیحات توسط حماس از مصر یا انتقال آن‌ها بین مناطق مختلف غزه جلوگیری کنند: کریدور فیلادلفی در امتداد مرز مصر و غزه و کریدور نتساریم که رفح و بقیه جنوب غزه را از شمال جدا می‌کند. این دو کریدور تحت نظارت دائمی اطلاعات اسرائیل و گشت نیروهای دفاعی اسرائیل قرار دارند. سران موساد، شین بت، و نیروهای ارتش اسرائیل، از جمله هرزی هالوی و یوآو گالانت، همگی توافق کرده‌اند که اسرائیل می‌تواند بدون به خطر انداختن امنیت خود از این دو کریدور خارج شود. با این حال، نتانیاهو این اجماع را رد می‌کند. در یک جلسه اخیر دولت، تنش‌ها به حدی بالا گرفت که برپایه گزارش ها در یک مقطع، نخست‌وزیر گفت‌وگوگران خود را به «ضعف» متهم کرده است. در یک جلسه هفتگی با خانواده‌های گروگان‌ها، او بارها تکرار کرده است که اسرائیل از هیچ‌یک از کریدورهای فیلادلفی یا نتساریم خارج نخواهد شد.

یک احتمال این است که واشنگتن اصرار کند که این توافق به عنوان یک پیشنهاد «یا قبول کن یا رد» برای هر دو طرف، یعنی اسرائیل و حماس، مطرح شود. برای نتانیاهو، این یک سناریوی برد – برد خواهد بود: اگر سنوار این توافق را بپذیرد، تمام مزایای مذکور برای اسرائیل محقق خواهد شد. اگر سنوار آن را رد کند – که یک احتمال واقعی است – نتانیاهو با حمایت تقویت‌شده ایالات متحده برای ادامه اقدام علیه حماس در غزه و حزب‌الله در لبنان ظاهر خواهد شد.

آینده نامعلوم اسرائیل

پس از ناکامی در انجام این کار در این سه ماهی که از زمان ارائه طرح کنونی بایدن می گذرد، چرا باید امیدوار بود که نتانیاهو اکنون این گزینه پیروز را انتخاب کند؟ او در درجه اول یک حیوان سیاسی بسیار باهوش است که می‌داند چگونه زنده بماند و همین امر او را به طولانی‌ترین نخست‌وزیر در تاریخ اسرائیل تبدیل کرده است. او باید درک کند که به جای ادامه دادن به راهی که به شکست نهایی برای خودش و کشورش منجر خواهد شد، در راستای منافع خود اوست که مرحله اول توافق را اکنون بپذیرد، گروگان‌ها را در ازای یک آتش‌بس شش هفته‌ای به خانه بازگرداند، و این شانس را بپذیرد که با حرکت سایر مهره‌های شطرنج، گزینه‌های او بهبود یابد.

کنست تا ۲۷ اکتبر در تعطیلات است، به این معنی که دو بلوک راست‌گرای افراطی که تهدید به ترک و در نتیجه نابودی ائتلاف نتانیاهو کرده‌اند، تقریباً به مدت دو ماه قادر به انجام این کار نخواهند بود. اگر آتش‌بس مرحله اول شکست بخورد و نیروهای ارتش  اسرائیل مجبور به از سرگیری جنگ در غزه شوند، احتمالاً این احزاب دوباره به ائتلاف نتانیاهو باز خواهند گشت. اما اگر این توافق موفق به کاهش تنش‌های منطقه‌ای شود (و تضمین کند که نه حزب‌الله و نه تهران برای تلافی بیشتر اقدام نمی‌کنند)، گروگان‌های اسرائیلی را به خانه بازگرداند و اجازه دهد روند عادی‌سازی با عربستان سعودی پیش برود، جایگاه نتانیاهو در نظرسنجی‌ها ممکن است به اندازه‌ای قوی شود که او بتواند پیروزی را اعلام و انتخابات دیگری برگزار کند که در آن شانس خوبی برای پیروزی خواهد داشت. (انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا که در حال نزدیک شدن است، متغیر دیگری است که می‌تواند گزینه‌های جدیدی برای نتانیاهو باز کند.)

اسرائیل همیشه یک ملت محاصره شده بوده و برای آینده قابل پیش‌بینی نیز چنین خواهد بود. همانطور که نخست‌وزیر سابق، دیوید بن گوریون، به‌درستی تأکید کرد، «سرنوشت کشور به دو چیز وابسته است: قدرتش و درستکاری اش.» او به این واقعیت پی برد که بدون یک دفاع قوی و مؤثر در برابر تهدیداتی که اسرائیل را احاطه کرده‌اند، این کشور از نقشه محو خواهد شد اما او همچنین به لزوم پایبندی به ارزش‌های عدالت و آزادی که اساس هویت و مشروعیت اسرائیل به عنوان یک دولت یهودی دموکراتیک است نیز واقف بود.

هر نوع صلحی که اسرائیل بتواند با هفت میلیون فلسطینی که با آن‌ها از رودخانه تا دریا هم‌مرز است، و همچنین با صدها میلیون عرب و مسلمان دیگری که در منطقه زندگی می‌کنند، برقرار کند، همیشه یک صلح مسلح خواهد بود اما اسرائیل نمی‌تواند در صورتی که درگیر جنگ‌های بی‌پایان و غیرقابل پیروزی با همسایگانش باشد – به‌ویژه در حالی که با تهدید وجودی احتمالی یک جمهوری اسلامی ایران مسلح به سلاح هسته‌ای روبه‌روست – دوام بیاورد. بقای آن نه تنها به یک بازدارندگی قوی بلکه به تمایل به ایجاد شرایطی سیاسی نیاز دارد که در آن همسایگانش زندگی با اسرائیل را به جنگیدن با آن ترجیح دهند. انتخابی که امروز نتانیاهو با آن روبه‌روست، در نهایت یک انتخاب برای برداشتن یک گام مهم به سوی آن آینده است.

فارن افیرز

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
برخی از احزاب و گروه ها به جای اینکه از خود محافظت کنند، مشکلات خود را حل کنند و اقتصاد خود را بهبود بخشند، به دیگران مشوره میدهند، نگران ما هستند و دنیا را از ما می ترسانند. به آنها باید گفت به جای نصیحت کردن، مشکلات داخلی خود را حل کنند و اول غم خودشان را بخورند. افغان ها...
مشکلات و خطراتی را که او (آصف درانی) به افغانستان نسبت داد، در واقع امکان همه اینها از پاکستان دیده می شود. افغانستان اکنون یک کشور امن و با ثبات است که به جای اتکا به قرضه ها و کمک های کشورهای خارجی، با استفاده از منابع خود برای خودکفایی اقتصادی تلاش می کند.
من متن سخنرانی هشدار دهنده طولانی نتانیاهو را خواندم. من دقیقا غرور جورج بوش را هنگام حمله به افغانستان در سال 2001 در آن دیدم. نتانیاهو تهدید کرده است که غزه را نابود خواهد کرد و به کسی رحم نخواهد کرد. او به قدرت خودش مغرور بود، که ادعای خدایی نکند، همین شروع سقوطش هست تصمیم نابودی را پروردگار می...
میراث تلخ 20 سال اشغال نظامی امریکا در افغانستان، گروه‌هایی از مردان، زنان و کودکان معتاد است که در کنار جاده‌های غبارآلود، زیر پل‌ها و در کناره‌ رودخانه های آلوده کابل خوابیده‌اند. ملموس ترین هدیه 20 سال حضور نظامی ایالات متحده در افغانستان چیزی جز فقر، میلیون ها معتاد و انزوای کشور نیست.
من بار دیگر پیش حاکمان فعلی دست نیاز دراز میکنم تا نفرت را از طریق برادری از بین ببرند. دشمنان قسم خورده افغانستان شبانه روز در اینجا تنفر را بیشتر می کنند. پاکستان در اسلام آباد یک استودیو به افغانستان انترنشنال داده است و تلویزیون نامبرده فقط بر طبل جنگ های داخلی می کوبد. شرایط را درک کنید
امریکا با ائتلاف جهانی به بدماشی کامل به بهانه ۹/۱۱ بر ملتی اتهام ویران کردن برج های نیورک وارد کرد؛ که از شدت فقط توان رفتن به بازار قریه خود را نداشت. بوش متکبر با زور خود بدون شنیدن استدلال حمله کرد. اما با پایان حمله با چنان عجله ای فرار کرد که عامل خنده تمام رقباء شد.
قبلی
بعدی
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x