از زمان خروج امریکا از افغانستان در سال 2021، سه موضوع عمده بر تعامل و تمرکز سیاست ایالات متحده بر افغانستان مسلط بوده است: 1) حمل و نقل هوایی اتباع باقیمانده ایالات متحده، شهروندان و متحدان، جابجایی و یافتن اسکان دائم برای متحدان افغان خود در ایالات متحده؛ 2) رسیدگی به بحران های انسانی و اقتصادی و 3) تحت فشار قرار دادن طالبان برای رسیدگی به حمایت از حقوق بشر. حتی با وجود اینکه ایالات متحده طالبان را مشروعیت نداده است، واشنگتن مجبور شده است تا سطح محدودی از تعامل با این گروه برای رسیدگی به این دو موضوع داشته باشد. تا به امروز، موضع گیری آمریکا با طالبان را می توان به عنوان تعامل محتاطانه توصیف کرد که به موجب آن ایالات متحده از لغو تحریم ها، رفع انسداد ذخایر خارجی و به رسمیت شناختن دیپلماتیک خودداری می کند. از آنجایی که طالبان در عرصه بین المللی با انزوای بیشتری مواجه است، احتمالاً حمایت دیپلماتیک و مالی به پکن را خواهد داشت.
اندکی پس از سقوط کابل به دست طالبان در آگست 2021، احیای این گروه با یک کمپین جذاب دیپلماتیک همراه بود، از جمله اولین کنفرانس مطبوعاتی آن که در 17 اگست 2021 برگزار شد، که به دنبال کاهش وجهه تندرو این گروه بود و تضمین می کرد که این گروه کابینه خود را تشکیل خواهند داد و دولت فراگیر، متوسل به اقدامات تلافی جویانه و ناقض حقوق زنان و اقلیت ها نشود. با این حال، روشن نبود که منظور طالبان از اینکه زنان میتوانند «در چارچوب اسلام» درس بخوانند و کار کنند، چیست. یکی از سرکوبگرانه ترین اقدامات، جایگزینی وزارت امور زنان با وزارت امر به معروف و نهی از منکر بود که این وزارتخانه وظیفه ارشاد مردم را بر عهده گرفت. این وزارتخانه احتمالاً محدودیتهای شدیدتری را در طول حکومت خود بر زنان افغان اعمال کرده است، از جمله به آنها دستور داده است که در مکانهای عمومی پوشش کامل داشته باشند ……
افغانستان بار دیگر در میانه رقابت قدرت های بزرگ بر سر مسائل منابع طبیعی، ژئوپلیتیک، ژئواستراتژیک و امنیتی گرفتار شده است. خروج آمریکا از افغانستان به رهبری ایالات متحده منجر به آمریکایی زدایی از منطقه شد و راه را برای نوع جدیدی از سیاست های نیابتی با پیچیدگی بیشتر و با بازیگران منطقه ای بیشتری که به دنبال تامین منافع استراتژیک، اقتصادی و امنیتی خود بودند، باز کرد. در حالی که دولت سابق افغانستان یک پیوند نیم بندی را با غرب و سایر دموکراسیها مانند هند ایجاد کرد، تحت حاکمیت طالبان، پاکستان، روسیه، چین و ایران احتمالاً نقش بزرگتری در این کشور ایفا میکنند که بخشی از همسویی مجدد است که میتواند تغییری در ژئوپلیتیک منطقه ایجاد کند.
جامعه بینالمللی خود را در یک دوراهی میبیند، نه در مورد «آیا» درگیر شدن با طالبان، بلکه در مورد «چگونه» و «چه شرایطی» همراه با آشتی با فرآیندهای اخلاقی و سیاسی. اگرچه هیچ کشوری به رسمیت شناختن دیپلماتیک طالبان را نپذیرفته است، اما واقعیت این است که این گروه برای ماندن آمده است، و این پذیرش ضمنی برخی کشورها را بر آن داشته است تا سفارت های خود را در افغانستان بازگشایی کنند.
تعامل چین با رژیم جدید در امور تجاری، اقتصادی و امنیتی قوی بوده است. پکن در ماههای اخیر تقریباً هر هفته جلساتی را با نمایندگان طالبان در افغانستان برگزار کرده است. طالبان از قدرت اقتصادی چین آگاه است، اگرچه چین بازیگر بزرگی در زمانی که این گروه در دهه 1990 قدرت داشت، نبود.
در حال حاضر طالبان، منابع طبیعی را در ازای پروژههای اقتصادی به پکن ارائه میکند، این گروه متوجه شده اند که تشکیلات سیاسی این کشور ممکن است در بحبوحه تحریمهای بینالمللی و مسدود کردن ذخایر خارجی بهعنوان یک کشور گوشهنشین دست و پنجه نرم کند.
کارشناسان دیگر، مانند جنیفر بریک مرتازشویلی، استدلال کرده اند که تعامل اقتصادی و زیرساختی چین در افغانستان با انگیزه منافع امنیتی است، مانند فعالیت های افراطی یا شورشی (جنبش اسلامی ترکستان شرقی) که به قلمرو آنها سرایت کرده یا منطقه را بی ثبات می کنند.
با این حال، مشارکت چین در افغانستان در راستای حفظ منافع خود و پیشبرد روایت خود در کوتاه مدت تا میان مدت محدود بوده است
(موسسه تحقیقاتی میدل ایست / 21 فبروری 2023)