دو روز قبل (سهشنبه، ۲۴ جنوری) روز جهانی آموزش در جهان بود. همه کشورهای دنیا میدانند که هرچه نظام آموزشیشان بهروزتر، بهبودیافتهتر و کاراتر باشد، مردمشان زندهگی بهتر و آینده روشنتری خواهند داشت. کشورها میدانند که سرمایهگذاری روی آموزش، یعنی سرمایهگذاری روی آینده چندین نسل. انسانها از طریق آموزش به سلامت جسم و روح و به شکوفایی عقل و ذهن دست مییابند و بازتاب آن در زندهگی اجتماعیشان ثبات و استقرار و به تبع آن پویایی و بالندهگی خواهد بود.
عناصر اصلی آموزش را شاگرد، معلم، برنامه آموزشی، محیط آموزشی و مواد درسی تشکیل میدهد و آنچه همه اینها را به سرانجام دلخواه میرساند، فلسفه آموزشی است که چشماندازهای کلان و اهداف نهایی را ترسیم میکند. سیاستگذاری آموزشی نیز بر پایه چنین فلسفهای صورت میگیرد. برای هریک از عناصر یادشده، ویژهگیها و شرطهایی هست که متخصصان به آنها پرداختهاند و امروزه حجم عظیمی از کتاب و مقاله و تیوریهای منسجم در این باره وجود دارد. در حقیقت جهان پیچیده امروز و زندهگی پیچیده بشر در این عصر، بدون نظام آموزشی شایسته و همتراز با نیازهای این زمان، به بنبستی عبورناپذیر خواهد انجامید.
همه ملتهای جهان کوشش و تقلا دارند که کارایی نظام آموزشی خود را به حد اعلا برسانند تا هم زندهگی مردم خود را بهبود ببخشند و هم از کاروان پیشرفت عقب نمانند. در جهان، رقابت سخت و نفسگیری برای تصاحب آینده جریان دارد و قلمرو آینده از کره زمین تا فضای بیکران گسترده شده است. در زندهگی زمینی تکیه بر تسهیل زندهگی و بهرهبرداری از منابع طبیعی به کمک رباتها و ماشینها است و در برنامههای فضایی تمرکز بر کشف امکانها و فرصتهای نهفتهای که ممکن است زندهگی نوع بشر را از پایه دگرگون کند. پرسشهایی که در این مسیر وجود دارد، امکان طولانی ساختن عمر برای چند صد یا چند هزار سال، امکان غلبه بر پیری و حتا امکان شکست مرگ و رسیدن به مرز نامیرایی است.
همچنان، آیا امکان خواهد داشت که با سرعت نور در قلمرو کیهان به پیش رفت؟ آیا میتوان کرمچالهها را پیدا کرد و راه میانی برای نقبزدن به آن سوی کهکشانها یافت؟ آیا از جهان بیزمان درون ابرسیاهچالهها میتوان آگاهی حاصل کرد؟ آیا دانش کوانتمی پرده از جهانهای موازی و ابعاد دیگر هستی کنار خواهد زد؟ در این طرف دنیا اما نظام آموزشی در افغانستان آخرین نفسهایش را میکشد. نه به حقوق معلم توجهی میشود و نه به جایگاهش. امکانات آموزشی از مرز حداقلی فراتر نمیرود. برنامه آموزشی در حال استحاله به نظامنامهای ایدیولوژیک است که اوهام و خرافات را جایگزین دانش و معرفت کند و بهجای پرسش و جستوجوگری، تقلید و دنبالهروی را آموزش دهد.
فلسفه آموزشی حاکم، تربیت جنگجو و تروریست برای راهاندازی جنگهای نیابتی در راستای منافع قدرتهای بزرگ، به هدف ناامنسازی کشورهای همسایه و به بحران کشاندن منطقه است. روزی را که جهان برای تجلیل از آموزش اختصاص داده است، در افغانستان به روز عزاداری و سوگواری نظام آموزشی تبدیل شده و از آیندهای تاریک و ترسناک خبر میدهد، از نسلهایی مالیخولیایی که افکار افراطی تا مغز استخوانشان نفوذ کند و با چشمانی بسته و جانهایی انباشته از عقده، شیپور نبردی آخرالزمانی را به صدا درآورند.