با عقب نشینی نیروهای ایالات متحده و قدرت گرفتن طالبان در اگست 2021، روسیه فرصت استراتژیک نادری برای بازیابی جای پای خود در افغانستان پیدا کرد. با این حال، این فرصت از بین رفته زیرا مسکو تقریباً تمام توان نظامی و تفکر استراتژیک خود را به جنگ اوکراین اختصاص داده است.
سیاست روسیه در قبال طالبان و افغانستان امروز حداقل به نظر می رسد که ناسازگار است. این تلاش برای محافظت از نگرانی های امنیتی روسیه و در عین حال تلاش برای آرام کردن طالبان، به عنوان بخشی از تلاش نوپای چین برای پر کردن خلاء ناشی از خروج ایالات متحده و ناتو تقسیم شده است.
تسخیر قدرت توسط طالبان در اگست 2021 یک رویداد خوشایند برای روس ها بود. با این حال، امید مسکو برای گنجاندن نیروهای متحد و نیابتی اش در افغانستان در یک دولت ائتلافی به رهبری طالبان محقق نشد. گروه نامنسجم طالبان قدرت را در دست گرفتند و هرگونه همکاری با اشخاص و افرادی از جمله حامد کرزی، رئیسجمهور پیشین، عبدالله عبدالله رئیس شورای عالی مصالحه ملی، احمد مسعود، احزاب هزاره و یا حزب جمعیت اسلامی را رد کردند. در اکتبر 2021، سرگئی لاوروف، وزیر امور خارجه روسیه، گفت که روسیه تا زمانی که وعدههای طالبان از جمله تشکیل حکومت همه شمول عملی نشود، به رسمیت شناختن طالبان را دریغ میکند.
با این حال، طی چند ماه آینده، روسها مجبور شدند این حقیقت تلخ را بپذیرند و پلن بی خود را اجرایی سازند، یعنی به هر حال تعامل با طالبان را انجام دهند. جای تعجب نیست که سفارت روسیه در کابل همچنان فعال بود. در ماه جنوری 2022، روسیه، همراه با پاکستان، بر لزوم «تعامل عملی» با طالبان تأکید کرد. در آپریل 2022، روسیه سفارت افغانستان در مسکو را به نمایندگان طالبان تسلیم کرد.
واضح بود که مسکو تمایل داشت تا از سیاست تغییر یافته خود برای تثبیت اقتصادی و استراتژیک خود در افغانستان استفاده کند، مشروط بر اینکه طالبان بتوانند خود را به عنوان حاکمان توانمند کشور ثابت کنند. همچنین امیدواری بود که سلطه طالبان بر این کشور به نگرانی های امنیتی اولیه روسیه در مورد تهدید ناشی از القاعده و داعش پاسخ دهد. در 5 سپتامبر 2022، یک بمب گذار انتحاری متعلق به دولت اسلامی خراسان (ISKP) به سفارت روسیه در کابل حمله کرد و دو کارمند و چهار غیرنظامی افغان را کشت. مسکو مجددا ضرورت بررسی را برای خود در رابطه با افغانستان جدید، دید.
این نوسانات پی هم از امید تا بدبینی همچنان مشخصه سیاست روسیه در قبال افغانستان است. در یک سطح، مسکو از ناتوانی مزمن طالبان در اداره کشور و رسیدگی به بیشتر نگرانی های امنیتی خود آگاه است. به نظر می رسد ابتکار در جهت ایجاد یک رویکرد منطقه ای در افغانستان با محوریت نگرانی های تروریسم در جهت رفع همین موضوع باشد. در سطحی دیگر، مشغلههای روسیه با اوکراین، این کشور را مجبور میکند تا طالبان را بهعنوان «حکومتی بدون جایگزین» بپذیرد. مسکو اذعان دارد که روابط تجاری اش با طالبان نباید با امتناع طالبان از تغییر جهان بینی یا رویکردشان در اداره کشور محدود شود.
سرگئی شویگو وزیر دفاع روسیه در 28 آپریل سال جاری در جریان نشست وزیران دفاع سازمان همکاری شانگهای در دهلی بر تهدیدات گروه های مسلح مستقر در افغانستان برای کشورهای آسیای مرکزی تاکید کرد. شویگو با دعوت از اعضای سازمان همکاری شانگهای برای افزایش هماهنگی و تلاش های مشترک علیه تروریسم گفت: احتمال نفوذ سازمان های تروریستی بین المللی مختلف مانند داعش، القاعده، جنبش اسلامی ازبکستان و جنبش اسلامی ترکستان شرقی در حال افزایش است.
ذبیح الله مجاهد سخنگوی طالبان به سرعت اظهارات شویگو را رد کرد. وی در 30 آپریل گفت: “مقامات دولت روسیه باید درک کنند که در دو سال گذشته هیچ تهدیدی از سوی افغانستان برای امنیت کشورهای منطقه و جهان وجود نداشته است.” امیر خان متقی، وزیر امور خارجه طالبان، در فبروری 2023، اظهارات مشابهی را در رد ادعاهای روسیه مبنی بر تجمع هزاران شبه نظامی دولت اسلامی در شمال افغانستان و تهدید ثبات منطقه آسیای مرکزی ارائه کرده بود.
مسکو که دوباره در تنگنا قرار گرفت، در ماه می، یک هیئت طالبان را به مجمع جهانی اقتصاد روسیه-اسلام در کازان دعوت کرد. سرپرستی این هیئت را نورالدین عزیزی سرپرست وزارت صنعت بر عهده داشت. در حاشیه این نشست، هیئت طالبان با روسیه و کشورهای عضو سازمان همکاری اسلامی (OIC) فرصتهای بالقوه تجاری و اقتصادی در افغانستان را بررسی کردند.
معضل روسیه در افغانستان یک پدیده منحصر به فرد نیست. اکثر کشورهای منطقه در بازی بزرگ جدید در حال تکامل در افغانستان با سناریوهای مشابهی روبرو هستند. عدم شفافیت در مورد اجتناب یا پذیرش طالبان به نفع قدرت های موجود در کابل است. به جای اینکه کشورهای منطقه بتوانند بر امارت اسلامی فشار بیاورند، طالبان توانسته اند انگیزه تعامل با آنها را ایجاد کنند. از آنجایی که بازی رولت روسی در حال انجام است و ریسک ها همچنان بالاست، فقط به هدف ایجاد یک دولت فراگیر پرداخته می شود، و دست دادن های اجباری یک عرف است.