سیاست چندوجهی روسیه در افغانستان

صلح و امنیت افغانستان ازجمله موضوعات مهم امنیت بین ‌المللی است که کشورهای زیادی ازجمله همسایگان این کشور  را در آسیای مرکزی درگیر خود نموده است. پیوستگی جغرافیائی و مرز مشترک افغانستان با سه کشور تاجیکستان، ازبکستان و ترکمنستان در آسیای مرکزی که طبق استراتژی سیاسی- امنیتی روسیه، به‌ عنوان مرزهای خارج نزدیک و حوزه منافع حیاتی این کشور شناخته می‌شود، جایگاه مهمی‌به افغانستان در سیاست خارجی و امنیتی روسیه داده است. بر این اساس مهم‌ ترین اولویت روسیه در روابط با افغانستان عموماً مسئله امنیت ذکر می‌شود که البته پیوند معنی داری با رویکرد ژئوپلیتیک روس‌ها در منطقه و جهان دارد. امنیت و ژئوپلیتیک در کنار زمینه‌های همکاری اقتصادی به ویژه در حوزه معادن زیرزمینی، انرژی و حمل ونقل و تسلیحات نظامی، اهمیت افغانستان را در سیاست خارجی روسیه دوچندان کرده و باعث شده است که این کشور تحولات افغانستان را از نزدیک رصد و تلاش کند به‌عنوان یکی از بازیگران اصلی این میدان نقش ایفاء نماید.

اهمیت افغانستان برای روسیه

افغانستان به صورت مشخص از نیمه دوم قرن 19 میلادی بخشی از میدان رقابت ژئوپلیتیک روسیه تزاری با امپراتوری بریتانیا گردید و این رقابت در نیمه دوم قرن 20 بین روسیه و ایالات متحده آمریکا نظام دوقطبی تداوم یافت. اشغال نظامی افغانستان توسط نیروهای شوروی در آغاز دهه 1980 و خروج شکست خورده آن‌ها در سال 1988 که پس از مدت کوتاهی با فروپاشی شوروی همراه شد باعث ناامنی در افغانستان گردید که تأثیر آن بر مناطق پیرامونی روسیه به ویژه کشورهای تازه استقلال یافته آسیای مرکزی اجتناب ناپذیر بود.

علاوه بر مسائل امنیتی، دو موضوع اقتصاد و ژئوپلیتیک افغانستان نیز برای روسیه از اهمیت زیادی برخوردار است. افغانستان کشوری سرشار از منابع غنی معدنی است و بر اساس اقدامات اکتشافی زمین شناسی که در زمان اتحاد جماهیر شوروی صورت گرفته، ذخایر معدنی دست نخورده این کشور ازجمله در بخش منابع کمیاب می‌تواند بیش از یک تریلیون دلار باشد. از طرفی ظرفیت های این کشور در بخش‌های دیگر به ویژه در بحث حمل ونقل اهمیت آن را بیشتر نموده است. رقابت ژئوپلیتیک نیز باوجود همکاری‌های اولیه روسیه با آمریکا و ناتو که در ادامه به آن اشاره خواهد شد، یکی از موضوعات مهم تأثیرگذار در رویکرد روسیه نسبت به افغانستان است.

رویکرد روسیه به افغانستان قبل و بعد از سال 2001

ظهور طالبان و تصرف کابل توسط این گروه در سال 1996 را می‌توان نقطه آغازین توجه جدی روسیه جدید به افغانستان ذکر نمود؛ موضوعی که ریشه در نگرانی روس ها از گسترش و ترویج اسلام رادیکال در بین مسلمانان این کشور و آسیای مرکزی و درنتیجه گسترش تهدیدات امنیتی به درون مرزهای این کشور داشت. این نگرانی باعث گردید روسیه از جبهه مخالف طالبان در افغانستان حمایت کند و در سال 2001 نیز که افغانستان موردتهاجم نظامی آمریکا و متحدان قرار گرفت با همه ظرفیت‌های اطلاعاتی و پشتیبانی در کنار آمریکا قرارگرفته و به موفقیت عملیات نظامی آن‌ها در افغانستان کمک نماید. همچنین اهمیت شکست طالبان برای روس‌ها به اندازه ای بود که به آمریکا اجازه داد در حوزه حیات خلوت خود و در کشورهای قرقیزستان و ازبکستان پایگاه نظامی دایر نماید.

با شکل‌گیری دولت مرکزی در افغانستان به ریاست آقای حامد کرزی در سال 2002، سیاست روسیه حمایت از این دولت بود؛ سیاستی که در دوره اول رئیس جمهوری آقای اشرف غنی نیز به نسبت متفاوتی ادامه یافت. مهم ترین شاخص سیاست خارجی روسیه طی این دوران، هماهنگی با غرب برای مقابله با طالبان باوجود برخی اختلافات ازجمله گسترش ناتو به شرق و بروز انقلاب‌های رنگین در قفقاز و آسیای مرکزی بود. در سال‌های 2009 تا 2011 بر اساس برنامه توزیع شمالی (NDN)، بخش زیادی از سوخت و اقلام غیرنظامی نیروهای ایساف (ISAF) از طریق روسیه به افغانستان ارسال گردید. همچنین طی این مدت، بازنمودن فضای هوائی روسیه و کشورهای آسیای مرکزی برای هواپیماهای نظامی آمریکائی و ناتو باعث شد حجم بالائی از ارسال تجهیزات و نیروهای نظامی ایساف به افغانستان از این مسیر صورت گیرد؛ اما این همکاری‌ها نه تنها باعث تضعیف طالبان نشد، بلکه با تسلط بیشتر آن‌ها بر مناطق گسترده تری از افغانستان مرحله ای جدید از تغییر رویکرد سیاست خارجی روسیه نسبت به افغانستان آغاز گردید.

پیروزی‌های طالبان در مناطق مختلف افغانستان و ناتوانی دولت مرکزی در جلوگیری از پیشروی آن‌ها را می‌توان از عوامل تغییر رویکرد روسیه در افغانستان دانست. به ویژه آنکه از زمان حضور نیروهای ائتلاف در سال 2001 در افغانستان، تولید مواد مخدر که مهم ترین منبع تأمین مالی طالبان بود تا سال 2017 چهل برابر افزایش یافته بود. روسیه بنا به اعلام رسمی آن کشور از سال 2015 با طالبان در تماس بوده اگرچه منابع غربی مانند رویتر مدعی هستند این تماس‌ها به سال 2007 برمی‌گردد. به هرحال به اذعان مقامات روس این تماس ‌ها از سال 2015 وجود داشته است و آقای ضمیر کابلوف (Zamir Kabulov) نماینده ویژه روسیه در افغانستان در دسامبر 2015 تائید می‌کند که طرف روس با طالبان کانال ارتباطی داشته و بین آن‌ها تبادل اطلاعات صورت می‌گیرد.

اعلام آشکار روابط روسیه و طالبان در سال 2015 را نمی‌توان جدای از تحولات مهم این سال تحلیل نمود. بحران اوکراین و ضمیمه شدن کریمه به خاک روسیه، قدرت گیری داعش در عراق و سوریه، اعزام نیروهای نظامی روسیه به کشور سوریه باهدف مقابله با داعش و گروه‌های تروریستی اتفاقاتی بود که ضمن تشدید اختلافات روسیه با غرب موجب اعمال تحریم های سنگین اقتصادی علیه این کشور توسط آمریکا و اروپا گردید. از طرفی برخی تحولات در افغانستان مانند پیشروی طالبان در مناطق مختلف این کشور، فعال شدن داعش، گسترش ناامنی و افزایش تولید و قاچاق مواد مخدر، مبین این واقعیت بود که نیروهای ائتلاف به رهبری آمریکا یا توانائی مقابله با تحولات فوق را نداشتند و یا قادر به برخورد جدی با این تحولات نبودند.

به هرحال تغییر رفتار روسیه نسبت به افغانستان به ویژه در گفتگو با طالبان طی سال های 2016 تا سال 2020 جنبه آشکارتری گرفت. ضمیر کابلوف، نماینده ویژه رئیس جمهور پوتین در افغانستان، در ژانویه 2016، صریحاً تصدیق کرد که منافع طالبان ازنظر عینی با منافع کشورش تطابق دارد. وی ادامه می‌دهد «طالبان افغان و پاکستان گفته‌اند که آن‌ها داعش را به رسمیت نمی‌شناسند و البغدادی رهبر داعش را به عنوان خلیفه قبول ندارند و این بسیار مهم است. ما برای تبادل اطلاعات با طالبان کانال های ارتباطی داریم.»

اقدامات روسیه هم زمان با تحرکات آمریکا

روسیه از سال 1395 هم زمان دو چارچوب گفتگوی رسمی و غیررسمی‌ پیرامون افغانستان را در دستور کار خود قرار داد. در بخش رسمی‌ گفتگوهای سه جانبه با چین و آمریکا، چهارجانبه با چین، پاکستان و آمریکا، 6 جانبه با چین، ایران، هند، پاکستان و افغانستان و همچنین، نشست 2+6 (همسایگان افغانستان بعلاوه روسیه و آمریکا) و گفتگوهای تکمیلی با شامل نمودن همه کشورهای آسیای مرکزی را طراحی و اجرا نمود. هم زمان گفتگوهای بین افغانی از مهم ترین اقدامات روسیه بود که برگزاری نشست نوامبر 2018 با حضور نمایندگان طالبان نقطه عطف آن محسوب می‌شود. اقدامی‌که مورد خوشایند طرف آمریکائی نبود و دولت افغانستان نیز با وجود حضور برخی از اعضای شورای عالی صلح به صورت رسمی در آن حضور نداشت.

در تبیین چرائی فعال شدن سیاست روسیه در افغانستان دلایل متعددی قابل ذکر است که برخی از آن‌ها به شرح زیر است:

  • فعال شدن داعش در افغانستان و نگرانی از تهدیدات امنیتی این گروه در آسیای مرکزی و به تبع آن در روسیه.
  • شروع مذاکرات صلح آمریکا با طالبان در سال 2018 در دوحه باهدف خروج تدریجی نیروهای غربی از این کشور درحالی که ناامنی‌ها در افغانستان تشدید شده بود.
  • رایزنی آمریکا با چین و پاکستان در ابتدای امر و نادیده گرفتن کشور روسیه در مذاکرات صلح که می‌توانست به معنی عدم به رسمیت شناختن روسیه حتی به عنوان یک قدرت منطقه ای باشد.
  • تشدید رقابت‌های ژئوپلیتیک بین روسیه و غرب در اوکراین و سوریه و تلاش روسیه برای درگیر نگه داشتن آمریکا در افغانستان در مدیریت بهتر سایر حوزه‌های رقابت.

از طرف دیگر روسیه با آگاهی از ظرفیت های همسایگان افغانستان و اینکه هیچ مذاکره و گفتگویی بدون حضور آن‌ها نتیجه‌ای در بر نخواهد داشت، طی اقدامی‌برنامه‌ریزی‌شده در مراحل بعدی آن‌ها را در مذاکرات دخیل نمود. ازجمله این موارد ایجاد چارچوب مذاکراتی با چین و پاکستان در مراحل اولیه و نادیده گرفتن دولت افغانستان و دو کشور مهم همسایه یعنی ایران و هند بود که البته در مراحل بعدی اصلاح و تکمیل گردید. همچنین تلاش دیگر روسیه مشارکت در مذاکرات دوحه و مشارکت دادن آمریکا در ابتکارات روسی بود. امری که به نظر می‌رسد درنهایت نتوانست آمریکا را مجاب نماید که در مذاکرات صلح دوحه با طالبان جایگاهی قابل اعتناء به روسیه بدهد.

نتیجه‌گیری:

تحولات کشور افغانستان که بیش از 4 دهه است درگیر جنگ با نیروهای اشغالگر خارجی و جنگ‌های داخلی است از اهمیت زیادی برای همسایگان این کشور برخوردار بوده است. ناامنی، افراط‌گرایی، تولید و قاچاق مواد مخدر و مهاجرت غیرقانونی در کنار حضور نیروهای آمریکائی و ناتو حساسیت کشورها را نسبت به تحولات افغانستان بیشتر نموده است. اگرچه اولویت امنیتی باعث همکاری گسترده روسیه با نیروهای ائتلاف و آمریکا در دهه اول هزاره جدید گردید، اما رقابت ژئوپلیتیک این کشور با آمریکا در دهه دوم به‌ویژه از سال 2015 میلادی از اهمیت بالاتری برخوردار گردید. مضافاً آنکه روسیه احساس می‌کرد با تقویت طالبان و حضور داعش در افغانستان، ورای اقدامات ظاهری آمریکا و نیروهای ائتلاف، اهدافی برای ایجاد مزاحمت برای کشورهای حوزه پیرامونی افغانستان وجود دارد.

 در این راستا روسیه به‌عنوان کشوری که برای دهه‌ها هم بر تحولات افغانستان تأثیر گذاشته و هم تأثیر پذیرفته در تلاش بوده است ضمن انجام اقداماتی برای امنیت خود، در مقابل رفتار یک‌جانبه قدرت رقیب یعنی آمریکا و ناتو، نقشی فعال در شکل‌دهی تحولات افغانستان ایفا نماید. ایجاد فضای مذاکراتی و گفتگو بین گروه‌های بین افغانی و با حضور طالبان در مسکو و انجام گفتگوی رسمی‌با دولت افغانستان و همسایگان ازجمله اقدامات مهم این کشور به‌موازات اقدام آمریکا در مذاکرات صلح با طالبان در دوحه بوده است. بااین‌حال توافق نهائی صلح دوحه با حضور آمریکا امضاء شد. امری که باعث موضع‌گیری متفاوت سخنگوی وزارت خارجه روسیه در 13 عقرب سال جاری گردید. خانم زاخاروا (Maria Zakharova) با اشاره به اینکه آمریکا و نیروهای این کشور در افغانستان به اختیار خود حضور ندارند و تحت مأموریت شورای امنیت اقدام می‌کنند، اظهار داشت: “می‌خواهیم بدانیم آن‌ها در طول سال‌های حضور در افغانستان چه‌کار کردند و بدون مسخره کردن می‌خواهم بگویم چه موفقیت‌هایی به دست آوردند چون در آن کشور وضعیت بسیار دشوار است و قربانیان انسانی زیادی چه در بین نظامیان و چه ساکنان غیرنظامی وجود دارد. چه تعداد جرائم در مدت حضور نیروهای غربی در افغانستان رخ‌داده و از افکار عمومی‌پنهان‌شده است. آن‌ها باید بیایند درباره اقدامات خود گزارش دهند. در شورای امنیت باید رایزنی صورت گیرد و جامعه جهانی که مجوز عملیات در افغانستان داده است حق دارد بداند در این کشور چه‌کارهایی انجام‌گرفته است.”

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
برخی از احزاب و گروه ها به جای اینکه از خود محافظت کنند، مشکلات خود را حل کنند و اقتصاد خود را بهبود بخشند، به دیگران مشوره میدهند، نگران ما هستند و دنیا را از ما می ترسانند. به آنها باید گفت به جای نصیحت کردن، مشکلات داخلی خود را حل کنند و اول غم خودشان را بخورند. افغان ها...
مشکلات و خطراتی را که او (آصف درانی) به افغانستان نسبت داد، در واقع امکان همه اینها از پاکستان دیده می شود. افغانستان اکنون یک کشور امن و با ثبات است که به جای اتکا به قرضه ها و کمک های کشورهای خارجی، با استفاده از منابع خود برای خودکفایی اقتصادی تلاش می کند.
من متن سخنرانی هشدار دهنده طولانی نتانیاهو را خواندم. من دقیقا غرور جورج بوش را هنگام حمله به افغانستان در سال 2001 در آن دیدم. نتانیاهو تهدید کرده است که غزه را نابود خواهد کرد و به کسی رحم نخواهد کرد. او به قدرت خودش مغرور بود، که ادعای خدایی نکند، همین شروع سقوطش هست تصمیم نابودی را پروردگار می...
میراث تلخ 20 سال اشغال نظامی امریکا در افغانستان، گروه‌هایی از مردان، زنان و کودکان معتاد است که در کنار جاده‌های غبارآلود، زیر پل‌ها و در کناره‌ رودخانه های آلوده کابل خوابیده‌اند. ملموس ترین هدیه 20 سال حضور نظامی ایالات متحده در افغانستان چیزی جز فقر، میلیون ها معتاد و انزوای کشور نیست.
من بار دیگر پیش حاکمان فعلی دست نیاز دراز میکنم تا نفرت را از طریق برادری از بین ببرند. دشمنان قسم خورده افغانستان شبانه روز در اینجا تنفر را بیشتر می کنند. پاکستان در اسلام آباد یک استودیو به افغانستان انترنشنال داده است و تلویزیون نامبرده فقط بر طبل جنگ های داخلی می کوبد. شرایط را درک کنید
امریکا با ائتلاف جهانی به بدماشی کامل به بهانه ۹/۱۱ بر ملتی اتهام ویران کردن برج های نیورک وارد کرد؛ که از شدت فقط توان رفتن به بازار قریه خود را نداشت. بوش متکبر با زور خود بدون شنیدن استدلال حمله کرد. اما با پایان حمله با چنان عجله ای فرار کرد که عامل خنده تمام رقباء شد.
قبلی
بعدی
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x