زمانی که امریکایی ها به همراه کشورهای عضو ناتو به افغانستان حمله کردند، در ابتدا دولت بوش مواضع و نظرات متفاوتی درباره جنگ سالاران افغان داشت، برخی از دیپلمات ها و جنرال ها چشم خود را بر اعمال بد جنگ سالاران گذشته میبستند و با آنها روابط شخصی خود را حفظ میکردند، از این رو، فرماندهان جنگ به عنوان دوستان حیاتی آنها به شمار می رفتند و با دادن پول و هدایای دیگر، وفاداری و رضایت آنان را جلب می کردند.
اما برخی دیگر آنقدر نسبت به جنگ سالاران نفرت داشتند که پس از عقب نشینی طالبان در دوره اول، آنها را مستحق مرگ و زندان میدانستند؛ دولت بوش می خواست که با این جنگ سالاران دست نشانده خود حکومت کند و چشم بر تمام اقدامات گذشته و جنایات علیه بشری آنها بندد، اما بیشتر افغان هایی که از جنگ سالاران بیزار بودند، این کار را نمی پسندیدند و آنها را موجوداتی فاسد و اصلاح ناپذیر می دانستند.
طالبان به دلیل مذهبی بودن و وفادار بودن، برای مردم عزیزتر از جنگ سالاران بودند، زیرا این واقعیت را ثابت کردند که طالبان افغانی و پیرو فرهنگ اصیل آنها هستند، همچنین طالبان در دوره اول خود کارهای مثبت قابل توجهی درباره کشت خشخاش انجام دادند و کشت خشخاش را به صفر رساندند که این خواسته جهانیان نیز بود.
در دوره بوش، رئیس سیاست مواد مخدر پنتاگون (آندره هالیس) می گوید که مایه تاسف است که امریکایی ها مسیر بد و زشتی را برای برخورد با جنگ سالاران انتخاب کرده اند و آنها را برای کشت خشخاش حمایت کردند، این به نفع ایالات متحده نیست و ممکن است به منافع استراتژیک آن نیز لطمه بزند.
و همانگونه هم شد زیرا برخی از جنگ سالاران به یک مافیای بین المللی مواد مخدر تبدیل شده اند.
اما سیاستگذاران امریکایی در افغانستان به جای اتکا به کسانی که به نفع آنها هستند، سعی کردند به جنگ سالارها نزدیک شوند، همین اشتباه باعث شکست تاریخی آنها شد.
یک دیپلمات درجه دو در کابل (ریچارد نورلند) با یک جنگ سالار منفور افغان به نام دوستم در خانه اش ملاقات می کرد و به او وعده کمک داد، این جنرال افغانی را هیچ یک از دوستان یا غریبه هایش دوست نداشتند، زیرا او تندخو، بی ادب و بدخلق بود. او علاقه خاصی به ویسکی و شراب داشت، او کسی بود که در سال 1992 کابل را ویران کرد و در سال 2001 صدها طالب را کشت، بنابراین ایالات متحده می خواست برای ترساندن افغانها دست خود را به سمت این جنرال هم دراز کند.
دوستم در صفوف جنگ سالاران نقش و شهرت ویژه ای داشت، یادآوری جنایات او هم شرم آور است، استفاده از او توسط امریکایی ها هم به ضرر امریکا تمام شد، این جنگ سالار تندخو که تیغه ای تیز داشت از دهه 1980 با مجاهدین به نفع نظام کمونیستی می جنگید و به ازای هر زمین تسخیر شده از نجیب پول می گرفت.
با این حال، در دسمبر 2006، دیده بان حقوق بشر کمیته ای را تشکیل داد تا جنگ سالاران را به خاطر جنایاتی که در دهه 1990 مرتکب شدند، پاسخگو باشد، اسامی برخی از جنایتکاران قدرتمند نیز منتشر شد، اما این عدالت خواهی باعث شد که بر زخم های کهنه امریکا نمک ریخته شود.
برای همین امریکا هرگز نخواست که مردمی که در افغانستان به آنها تکیه کرده بودند تحت آزار دیده یا رانده شوند، در لیست اسامی جنایتکار نام افرادی نیز دیده میشد که در دولت تحت اشغال مقام و منصب های بالای داشتند.
جنایات آنها به اندازه خورشید برای افغان ها روشن بود، اما هیچ کس به آنها هیچ چیزی نمیگوید، این فهرست همچنین این حقیقت تلخ را آشکار کرد که امریکا به افرادی در افغانستان که متهم به جنایات بزرگ علیه بشریت هستند تکیه کرده است.
امریکا جامعه افغانستان را درست شناسایی نکرد، دزد ناشناس به جای اینکه به خانه بیاید، به طویله میرود، به همین دلیل ویتلاک در صفحه 159 تاریخ پنهان جنگ افغانستان با الفاظ روشن و واضح نوشت:
[ما دست دوستی را به سوی جنگ سالاران علیه طالبان دراز کردیم و آنها را به قدرت رساندیم، اما این را نفهمیدیم که طالبان در نزد مردم عادی افغانستان، صد برابر محترم تر از جنگ سالارها هستند]
منبع: روزنامه شریعت