تحولات اخیر در روابط روسیه و طالبان نشان از چرخشی مهم در سیاست منطقه ای مسکو دارد، چرخشی که نه از سر نزدیکی ایدئولوژیک، بلکه بر مبنای تهدید مشترک و محاسبات واقع گرایانه صورت گرفته است. حذف نام طالبان از فهرست سازمان های تروریستی روسیه در اوایل سال ۲۰۲۴، اقدامی صرفاً نمادین نیست، بلکه بخشی از راهبردی کلان برای بازتعریف نقش روسیه در معادلات امنیتی آسیای مرکزی و جنوبی است.
مهم ترین عامل نزدیکی روسیه به طالبان، تهدید فزاینده ی داعش شاخه خراسان است، گروهی که مسئولیت حمله مرگبار مارچ ۲۰۲۴ به سالن کنسرت کروکوس در مسکو را برعهده گرفت، حمله ای که ۱۴۵ کشته برجای گذاشت. داعش خراسان در افغانستان حضور دارد و بارها منافع روسیه، از جمله سفارت این کشور در کابل، را هدف قرار داده است. در چنین شرایطی، طالبان و روسیه بهصورت ضمنی در یک جبهه قرار گرفته اند، هر دو گروه داعش را دشمن مستقیم خود می دانند.
در همین راستا، ضمیر کابلوف، نماینده ویژه روسیه در امور افغانستان، تصریح کرده است که «داعش دشمن مشترک ماست.» این موضع گیری، ه مراستا با تلاش های پیشین برای همکاری های اطلاعاتی میان دو طرف از سال ۲۰۱۵ به این سو، اکنون شکل رسمی تری به خود گرفته است.
از سوی دیگر، زمینه های اقتصادی نیز در حال تقویت این رابطه هستند. افغانستان در سال گذشته بیش از ۲۷۵ هزار تُن گاز مایع از روسیه وارد کرد که ارزشی بالغ بر ۱۳۲ میلیون دالر داشته و اکنون یکی از مشتریان اصلی آرد روسیه نیز محسوب می شود. در کنار این، رایزنی هایی درباره همکاری در حوزه معادن، انرژی و زیرساخت در حال انجام است و قرار است نشستی اقتصادی در کازان برای بررسی پروژه های مشترک برگزار شود. این تعاملات می تواند بخشی از بحران انسانی و اقتصادی افغانستان را کاهش دهد و در عین حال جایگاه روسیه در منطقه را تقویت کند.
اما این رویکرد روسیه بدون بستر ژئوپولیتیکی قابل درک نیست. با خروج نیروهای ناتو از افغانستان، خلأ قدرتی در منطقه ایجاد شده که رقابت برای پر کردن آن در جریان است. روسیه تلاش دارد با نزدیکی به طالبان، مانع از ورود بازیگران نظامی بیگانه به این خلا شود و خود را به عنوان ضامن ثبات معرفی کند. سرگئی لاوروف، وزیر خارجه روسیه، نسبت به بازگشت تجهیزات و نیروهای ناتو به افغانستان هشدار داده و آن را “بمب ساعتی” دانسته است.
از نظر تاریخی، این سیاست چرخشی آشکار نسبت به دوران جنگ سرد است، زمانی که روسیه از ائتلاف شمال در برابر طالبان حمایت می کرد. اما در دنیای امروز، مقابله با تروریسم فراملی اولویتی فراتر از مرزبندی های گذشته یافته است. از این رو، رویکرد “تعامل محتاطانه” در برابر “انزوای ایدئولوژیک” در حال شکل گیری است.
این تغییر صرفاً محدود به روسیه نیست. کشورهای منطقه، از جمله چین، ایران و جمهوری های آسیای مرکزی نیز در حال برقراری ارتباطاتی عملی با طالبان هستند. بهطور مثال، معاون نخست وزیر قزاقستان اخیراً به کابل سفر کرده تا درباره همکاری های تجاری رایزنی کند. این روند، البته به معنای بهرسمیت شناسی طالبان نیست، بلکه بیشتر نوعی پذیرش واقعیت سیاسی افغانستان کنونی است.
روسیه هنوز حکومت طالبان را به رسمیت نشناخته و به تحریم های سازمان ملل علیه اعضای آن پایبند است، اما در عمل مسیر همکاری عملی و حساب شده را در پیش گرفته است. این تعامل، محصول “واقع گرایی استراتژیک” است، تلاشی برای مهار تهدید، حفظ منافع ملی و تثبیت جایگاه منطقه ای در دورانی پرمخاطره و متغیر.
مطلبی از نشریه پالیسی سیرکل