در حال حاضر یک سرکوبی گسترده در پاکستان در جریان است که منجر به ایجاد تصورات منفی در افکار عمومی نسبت به این کشور شده است. هدف این سرکوب، نزدیک به 850 هزار افغان دارای کارت شهروندی (ACC) است که در پاکستان اقامت دارند. با نزدیک شدن به ضرب الاجل 31 مارچ برای خروج این افراد از پاکستان، حملات پلیس به خوابگاه های دانشجویی، مناطق مسکونی و مهمان خانه هایی که مظنون به اسکان دارندگان ACC یا افرادی با ویزاهای منقضی شده هستند، شدت یافته است.
این ضرب الاجل که به طور مشخص برای افغان های فاقد مدارک در نظر گرفته شده است، به ابزاری برای بازداشت هر فردی که مشکوک به حضور غیرقانونی است، تبدیل شده است. در این فرایند، با وجود نیت های به ظاهر خیرخواهانه، خسارت های بیشتری نسبت به دستاورد های آن ایجاد می شود.
گزارش های متعددی درباره آزار و اذیت، بازداشت و اخراج افراد، از جمله دانشجویان دختر، منتشر شده است. افراد تأثیرگذار پاکستانی به درخواست های مکرر برای کمک مواجه اند، اما تمایل مقامات برای سوءاستفاده از این شرایط به منظور منافع شخصی، اغلب بر روابط و توصیه ها سایه می افکند.
دولت پاکستان ادعا می کند که برای بازگشت کنندگان، امکانات کافی در حوزه غذا و بهداشت فراهم کرده است.
گزارش های رسانه ای نشان می دهد که نزدیک به 10 نهاد آموزشی و درمانی که توسط پناهجویان افغان یا برای آن ها در اطراف پیشاور اداره می شد، تعطیل شده و ده ها مرکز آموزشی و پزشکی دیگر نیز تا 31 مارچ در آستانه تعطیلی قرار دارند. تمامی معلمان، کسب و کارها و پزشکان افغان در پیشاور و دیگر مناطق خیبرپختونخوا از نهایی بودن این تصمیم مطلع شده اند.
این ضرب الاجل برای اخراج افغان ها، روابط بین دو کشور را به وضوح متشنج کرده و برای افغان هایی که سال هاست در این کشور زندگی می کنند، مشکلات بسیاری ایجاد کرده است. حتی پزشکان، معلمان و تجار نیز قربانی اقدامات پلیس و مقامات شده اند.
با وجود درخواست های مکرر کابل برای اجرای تدریجی این طرح و حفظ کرامت پناهجویان افغان، پاکستان همچنان به اجرای مصمم این طرح ادامه می دهد.
آنچه نگران کننده است، نحوه اجرای این دستورها توسط مقامات پاکستانی است. بسیاری از افغان هایی که روابط و کسب و کاری در پاکستان دارند نیز قربانی این اقدامات می شوند.
حتی نگرانکننده تر از اقدامات اجرایی، احساسات عمومی نسبت به پناهجویان افغان و دارندگان ویزاهای موقت است. اکثر واکنش ها به مقالات و پادکست های من (نویسنده این مطلب) در این مورد، منفی است و تقریباً همه بر خروج افغان ها از پاکستان تأکید دارند. برخی حتی به من پیشنهاد داده اند که به افغانستان نقل مکان کنم.
این احساسات منفی، نتیجه روایات تبلیغ شده در هر دو کشور است. دولت های کرزی و غنی، همواره پاکستان را بهعنوان “دشمن نزدیک” معرفی کرده و آن را عامل تمام مشکلات افغانستان دانسته اند. این روایت به شدت بر ذهنیت مردم افغانستان تأثیر گذاشته است، صرف نظر از اینکه در پاکستان زندگی بهتری دارند یا نه.
رویکرد کوتاهمدت همراه با رفتارهای برتری جویانه، سیاست های تجاری و ترانزیتی غیرمنطقی، واکنش های احساسی به حوادث مرزی و استراتژی ضعیف ارتباطات، دستاوردهای مثبت پاکستان در افغانستان را تحت الشعاع قرار داده است. عدم درک حساسیت های قبیله ای و محافظه کارانه جامعه افغانستان نیز یک نقص بزرگ است. البته این رفتار مختص پاکستان نیست، بلکه در میان کشورهایی که به دنبال تأمین منافع خود هستند، متداول است.
با در نظر گرفتن این شرایط، زمان آن فرارسیده است که رویکرد متفاوتی در قبال این مسئله اتخاذ شود. هرگونه اقدامات اعتمادساز یا امتیازدهی به افغان ها یا دولت آن ها، برای پاکستان سودمندتر است تا برای افغانستان.
ضروری است که در برخورد با جامعه قبیله ای افغانستان که با بحران های سیاسی و اقتصادی دست به گریبان است، از قدرت نرم استفاده شود. قدرت نرم در درازمدت اثربخش تر از قدرت سخت است. نخبگان حاکم بر پاکستان باید توسعه و گسترش قدرت نرم را به عنوان یک اهرم در اولویت قرار دهند و از رویکرد مطیع سازی به هر قیمتی، پرهیز کنند.
برای آینده بهتر در روابط پاکستان و افغانستان، حرکت به سوی واقعیت های جدید ضروری است.
مطلبی از نشریه اکسپرس تریبون پاکستان