به دنبال شناسایی دولت طالبان از سوی روسیه، سکوت و بی عملی اولیه ایالات متحده و متحدان غربی در قبال تحولات افغانستان، بسیاری از ناظران را به تعجب واداشت. اما الکساندر کنیازف تحلیل گر شناخته شده مسائل افغانستان، با اشاره به تحرکات اخیر در نهادهای بین المللی، معتقد است که این «سکوت»، بیش از آنکه نشانه بی تفاوتی باشد، احتمالاً بخشی از یک استراتژی تأخیری برای طراحی واکنشی مرحله ای است.
به باور او، تأیید ناگهانی حکم بازداشت هبت الله آخوندزاده توسط دیوان کیفری بین المللی و برگزاری نشست ویژه در سازمان ملل پیرامون وضعیت حقوق بشر در افغانستان را نمی توان تصادفی دانست. این دو رویداد که تقریباً هم زمان با اعلام مواضع روسیه رخ دادند، نشان می دهند که غرب هنوز افغانستان را از دایره توجه ژئوپولیتیک خود خارج نکرده است. با این حال، سناریوی مداخله نظامی مجدد غرب در افغانستان، بنا به ارزیابی کنیازف، بسیار بعید به نظر می رسد.
او در ادامه به واقعیتی اشاره می کند که در بسیاری از تحلیل ها نادیده گرفته می شود: عدم شکل گیری یک اپوزیسیون ساختاریافته و مؤثر در برابر طالبان. مشروعیت داخلی طالبان تا حد زیادی تثبیت شده و به مرور، برخی مظاهر مشروعیت خارجی نیز در حال ظهور است. گروه های تبعیدی ضدطالبانی، عمدتاً در سطح رسانه ای فعال اند و بدون حمایت خارجی، توان اثرگذاری میدانی در تحولات افغانستان را ندارند. در عین حال، وی هشدار می دهد که در صورت تأمین منابع مالی این گروه ها، می توان احتمال شکل گیری ائتلاف هایی خطرناک بین گروه های ضدطالبانی و جریان های تروریستی را منتفی ندانست؛ ائتلاف هایی که ممکن است ثبات نسبی فعلی را با تهدید مواجه سازند.
کنیازف با پرداختن به موضوع کانال قوش تپه نیز به جنجال آفرینی های سیاسی در این زمینه اشاره می کند. او تصریح می دارد که هرچند در دوره ای بین سال های ۲۰۱۸ تا ۲۰۲۱، ایالات متحده از طریق ادارۀ انکشافی بین المللی ایالات متحده ی امریکا مطالعه امکان سنجی این پروژه را تأمین مالی کرده بود، اما هیچ سندی وجود ندارد که نشان دهد پس از ۲۰۲۱، آمریکا در اجرای فیزیکی پروژه مشارکت داشته است. به گفته او، دولت سرپرست افغانستان تصمیم گرفته است این پروژه را به صورت مستقل، بدون حمایت فنی و مالی خارجی و در دو مرحله اجرا کند؛ تصمیمی که بیش از آنکه فنی باشد، بازتابی از اراده سیاسی برای نمایش خودکفایی و استقلال ملی است.
در زمینه تعاملات اقتصادی، کنیازف بر این نکته تأکید دارد که چارچوب های منطقه ای می توانند برای افغانستان بسیار کارآمدتر از رویکردهای بین المللی و ساختارهای فرامنطقه ای عمل کنند. به ویژه که روسیه نیز در این قالب نقش فعال تری ایفا می کند. اما در حوزه امنیت، نبود سازوکاری همانند ساختار دفاع جمعی در ناتو، همچنان یکی از نقاط ضعف سازمان همکاری شانگهای (SCO) محسوب می شود. افغانستان نیز تمایلی به پیوستن به هیچ گونه پیمان امنیتی یا بلوک سیاسی نشان نمی دهد و در نتیجه، تعاملات دوجانبه با کشورهای منطقه به ویژه روسیه، واقع بینانه ترین مسیر همکاری هاست.
کنیازف همچنین با نگاهی انتقادی به نقش ترکیه در تحولات امنیتی افغانستان اشاره می کند. او با یادآوری روابط گذشته سازمان استخبارات ملی ترکیه با برخی گروه های تروریستی ضدطالبانی، که بعدها بخشی از آنان به داعش خراسان پیوستند، تأکید می کند که نمی توان از تداوم این روابط در وضعیت کنونی غافل شد. این در حالیست که کشورهای آسیای مرکزی به شدت از هرگونه ارتباط با گروه های تروریستی دوری می جویند، چرا که اولویت آنان ثبات در مرزهای جنوبی شان است.
در جمع بندی این نوشته، می توان گفت که افغانستان در نظم در حال تحول جهانی، اگرچه همچنان بازیگری در حاشیه تلقی می شود، اما ظرفیت هایی دارد که می تواند به بازیگری تعیین کننده در معادلات منطقه ای و فرامنطقه ای بدل شود – به ویژه اگر تعاملات دوجانبه و منطقه ای آن در مسیر ثبات و توسعه هدایت شوند، نه در بستر منازعه و رقابت های نیابتی.
نویسنده: الکساندر کنیازف در مصاحبه با وستوچنی اکسپرس