در شرایطی که فضای منطقه ای و بین المللی پر از تنش و رقابت های ژئوپلیتیک است، روایت صحیح از رویدادها و جنگ ها اهمیت فراوانی دارد. یکی از مهم ترین نمونه ها، جنگ ۱۲ روزه ایران و رژیم صهیونیستی است که نه تنها در سطح منطقه بلکه در سطح جهانی توجه ها را به خود جلب کرد. آنچه رسانه ها و برخی جریان های غربی از این جنگ ارائه داده اند، اغلب ناقص یا تحریف شده است و از این رو نیاز به بازخوانی و تحلیل دقیق دارد، به ویژه برای کشورهایی مانند افغانستان که در نزدیکی جغرافیایی و سیاسی با ایران قرار دارند و می توانند از تجارب و دستاوردهای ایران در مدیریت بحران ها بهره ببرند.
جنگ ۱۲ روزه، که به دنبال حملات گسترده و ددمنشانه رژیم صهیونیستی و همراهی آمریکا علیه ایران شکل گرفت، نمونه ای روشن از مواجهه قدرت های منطقه ای و جهانی با یک کشور مستقل و مقاوم است. طبق روایت رسمی ایران، دشمن با محاسبات غلط خود و بهره گیری از توان نظامی و تکنولوژیک، تلاش کرد تا اهدافی را که در سطح تبلیغاتی و رسانه ای اعلام کرده بود، محقق کند. این حملات شامل ترور فرماندهان نظامی، دانشمندان هسته ای و افراد غیرنظامی از جمله زنان و کودکان بود و هدف آن ایجاد رعب و تضعیف روحیه ملی ایران بود. با این حال، فرماندهی هوشمندانه و راهبردی آیت الله خامنه ای، رهبر ایران، باعث شد که کشور نه تنها دفاع کند بلکه ضرباتی مؤثر بر دشمن وارد آورد و بزرگ ترین پایگاه استراتژیک آمریکا در منطقه را هدف قرار دهد.
تحلیلگران نظامی و امنیتی، ماهیت این جنگ را نه صرفاً یک تقابل منطقه ای بلکه تقابل خیر و شر، نور و ظلمت، حق و باطل می دانند. این جنگ ترکیبی از قدرت سخت، نیمه سخت و نرم بود و شامل عملیات سایبری، استخباراتی، شناختی، اقتصادی، روانی و دیپلماتیک شد. به همین دلیل نمی توان آن را محدود به نبرد ایران و اسرائیل دانست؛ بلکه اتاق فرماندهی آن در اختیار سنتکام آمریکا بود و ناتو و برخی کشورهای متحد غربی نیز به عنوان مجری نقش داشتند. بنابراین، رژیم صهیونیستی بدون کمک آمریکا و متحدان غربی خود، نه توان و نه جرأت حمله به ایران را داشت.
علیرغم تلاش دشمن برای برتری نظامی، ایران توانست با استفاده از قدرت بازدارنده خود، عمق اراضی اشغالی را هدف قرار دهد و ضربات مهلکی به دشمن وارد آورد. خسارات وارده بر رژیم صهیونیستی و نیروهایش، به ویژه در بخش های زیرساختی و نظامی، قابل توجه بود. مقام های اسرائیلی، از جمله لیبرمن، وزیر جنگ سابق، تأکید کرده اند که موشک های بالستیک ایران، حتی با تعداد محدود، خسارات شدیدی به اسرائیل وارد کرده است و تصور ادامه حملات با حجم بیشتر، نشان دهنده میزان آسیب پذیری رژیم صهیونیستی است. همچنین ترامپ، رئیس جمهور آمریکا، اعلام کرده است که اسرائیل در روزهای پایانی جنگ ضربه سختی خورد و بخش قابل توجهی از ساختمان ها و زیرساخت ها تخریب شد.
اهداف اصلی دشمن در این جنگ، سرنگونی نظام جمهوری اسلامی ایران و تضعیف قدرت منطقه ای آن بود. ایران با تکیه بر ایمان، دانش و توان دفاعی خود، نه تنها این اهداف را خنثی کرد بلکه پیامی روشن به همسایگان از جمله افغانستان فرستاد که می توان به یک کشور قدرتمند و قابل اعتماد در منطقه اتکا کرد. این پیام برای کشورهای همسایه اهمیت راهبردی دارد، زیرا نشان می دهد که مقابله با تهدیدات خارجی با برنامه ریزی دقیق، اتحاد داخلی و بهره گیری از توان دفاعی و بازدارنده می تواند امنیت ملی و منطقه ای را تضمین کند.
تجربه جنگ ۱۲ روزه همچنین نشان داد که تهدیدات غربی و اسرائیلی علیه ایران محدود به مسائل هسته ای نیست، بلکه مخالفت با استقلال، قدرت دفاعی و جایگاه اسلامی ایران نیز نقش تعیین کننده ای در استراتژی دشمن دارد. این موضوع در کشورهای دیگر منطقه، از جمله افغانستان، نیز قابل مشاهده است، جایی که ترس قدرت های غربی از استقلال و توان دفاعی کشورها، به ایجاد تنش و فشار منجر شده است. بنابراین، درک درست از اهداف و ماهیت دشمن، پیش شرط تدوین سیاست خارجی و امنیتی مؤثر است.
پیام دیگر این جنگ، اهمیت اتحاد منطقه ای است. ایران و افغانستان می توانند به عنوان متحدین استراتژیک یکدیگر در سیاست خارجی عمل کنند و با تبادل اطلاعات، همکاری های امنیتی و هماهنگی دیپلماتیک، قدرت خود را در برابر تهدیدات خارجی تقویت کنند. این اتحاد می تواند نقش مهمی در ایجاد ثبات منطقه ای، کاهش تنش ها و پیشبرد اهداف توسعه ای داشته باشد.
در نهایت، جنگ ۱۲ روزه ایران و اسرائیل نمونه ای بارز از اهمیت آمادگی نظامی، بازدارندگی استراتژیک، رهبری مقتدر و تحلیل دقیق دشمن است. پیامدهای این جنگ نه تنها امنیت ملی ایران را تقویت کرد بلکه جایگاه ایران در معادلات منطقه ای را ارتقا داد و برای همسایگان مانند افغانستان، الگوی مهمی از مواجهه با تهدیدات خارجی ارائه کرد.
اما سوال این است که چگونه کشورهای همسایه می توانند از تجارب ایران در مدیریت بحران های منطقه ای و مقابله با تجاوزات خارجی بهره بگیرند و این تجربیات را در سیاست خارجی و امنیتی خود به کار گیرند؟
جواب می تواند تا حدی این باشد که کشورهای همسایه می توانند با مطالعه و تحلیل دقیق تجارب ایران، برداشت های استراتژیک خود را شکل دهند و به مرور، بر اساس شرایط داخلی و منطقه ای خود، اقداماتی اتخاذ کنند که همزمان با حفاظت از منافع ملی و تقویت جایگاه سیاسی، ظرفیت های دفاعی و دیپلماتیک شان را نیز ارتقا دهد. این فرایند نیازمند درک عمیق از تعاملات قدرت، انعطاف پذیری در مواجهه با تهدیدها و آماده سازی برای سناریوهای مختلف است، اما نتیجه نهایی به سیاست ها و تصمیم گیری های خاص هر کشور بستگی دارد.