تحلیل روند فکری و سیاسی حکمرانان پاکستان در مواجهه با نامزدی دونالد ترامپ برای جایزه نوبل صلح

روز پیش از آنکه ایالات متحده با حمله‌ ای تهاجمی به ایران، ثبات و امنیت جهان اسلام را به شدت تهدید کند، دولت پاکستان اقدام به راه‌ اندازی کمپینی برای نامزدی دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا، برای جایزه نوبل صلح کرد.

این اقدام، نه تنها واکنش‌ های گسترده و شگفتی جهانیان را برانگیخت، بلکه بار دیگر نشان‌ دهنده وابستگی فکری، سیاسی و فرهنگی حکمرانان پاکستان به قدرت‌ های استعماری بود.

این رفتار را نمی‌ توان صرفاً یک حرکت دیپلماتیک تلقی کرد، بلکه می‌ توان آن را نوعی تسلیم و تعظیم در برابر نظام سلطه و استعمار مدرن دانست. چنین اقدامی بیانگر نوعی نگرش است که نجات و رهایی را نه در چارچوب ارزش‌ های اسلامی و هویتی، بلکه در کسب رضایت و حمایت قدرت‌ های غربی جستجو می‌ کند. این رویکرد نشان می‌ دهد که پاکستان به جای آنکه کشوری با هویت و ایدئولوژی مستقل باشد، بیشتر به عنوان نیرویی تابع و فرامین‌ بردار در معادلات جهانی عمل می‌ کند.

بررسی شخصیت دونالد ترامپ که برای جایزه صلح نوبل نامزد شده، نکات قابل توجهی را آشکار می‌ سازد. وی سیاست‌ هایی را دنبال کرده است که از جمله آنها می‌ توان به ممنوعیت ورود مسلمانان به آمریکا، انتقال سفارت آمریکا به قدس، ترویج اسلام‌ هراسی به عنوان سیاست رسمی، تشدید خشونت‌ ها در افغانستان و سوریه، محاصره اقتصادی یمن و اعمال سخت‌ ترین تحریم‌ ها علیه ایران اشاره کرد. همچنین، ترامپ، مقاومت مظلومانه فلسطینیان در غزه را با تروریسم هم‌ سنگ دانسته و حمایت قاطع خود را از اسرائیل به عنوان متحد استراتژیک اعلام کرده است.

از این منظر، مطرح شدن نام وی برای جایزه صلح نوبل، محل تامل جدی است و این پرسش را پیش می‌ آورد که چگونه کشوری با اکثریت مسلمان می‌ تواند فردی با چنین سوابقی را به عنوان نماینده صلح معرفی کند.

این مساله فراتر از یک نامزدی صرف است و بازتاب‌ دهنده ذهنیتی بیمارگونه است که همیشه در پی کسب تایید و تحسین غرب است؛ ذهنیتی که به مرگ شهدا اندوهناک است اما به افتخار مدال قاتلان می‌ بالد.

از منظر آموزه‌ های اسلامی، «شدید بودن در برابر کافران و مهربانی نسبت به یکدیگر» (سوره فتح، آیه ۲۹) اصل اساسی رفتار است. اما آنچه در سیاست‌ های حکمرانان پاکستان مشاهده می‌ شود، رفتاری متضاد و خلاف این آموزه است؛ آنها در برابر دشمنان ملایم و با اهل ایمان سختگیر هستند. این تناقضات در قضاوت‌ های آنان درباره مجاهدین پاکستانی و طالبان افغانستان که با عناوین منفی شناخته می‌ شوند، در برابر پذیرش قاتلان آمریکایی به عنوان «علم‌داران صلح» بیشتر به چشم می‌ آید.

این تصمیمات بیانگر ذهیت وابسته و برده‌ وار بخش‌ هایی از حکومت و نظامی‌ های پاکستان است و شک و تردیدهای جدی درباره میزان آزادی و استقلال واقعی این کشور به وجود می‌ آورد. آیا آزادی زمانی معنا دارد که نخواهیم علیه اسرائیل سخن بگوییم، در برابر ظلم آمریکا سکوت کنیم، به خدمت ناتو افتخار کنیم و حتی ارزش‌ های دینی خود را به خاطر تعهدات بین‌ المللی زیر پا بگذاریم؟

این سوالات بنیادین درباره هویت و استقلال پاکستان مطرح است؛ آیا این کشور هنوز یک کشور با هویت ایدئولوژیک است یا صرفاً نوکری است که به زنجیرهای نوین استعمار افتخار می‌ کند؟

با وجود آنکه همه جوامع به صلح نیازمندند، اما باید توجه داشت که صلحی ارزشمند است که بر پایه عدالت استوار باشد و مطابق با اصول قرآن باشد نه صرفاً تعاریف سازمان‌ های بین‌ المللی. رهبری که به دنبال مدال نوبل برای قاتلان نیست و مقاومت در برابر ظلم را به عنوان شناسنامه خود بر می‌ گزیند، می‌ تواند نماینده واقعی ملت باشد.

در نهایت، این رفتار حکمرانان پاکستانی زنگ خطری است که تا زمانی که خودمختاری فکری، سیاسی و ایدئولوژیک را به دست نیاورند، نه سیاست خارجی این کشور آزاد خواهد بود و نه عزت و شرافت ملی بازخواهد گشت. از این رو، امت اسلامی باید نسبت به چنین رویکردهایی هوشیار باشد و آن را نقد کند تا بتواند راهی به سوی استقلال و عزت واقعی پیدا کند.

نوشته ی احسان‌الله احسان سخنگوی پیشین تحریک طالبان پاکستان

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x