مشروعیت و به رسمیت شناختن همچنان از عوامل اصلی و مشکل ساز برای نظام طالبان به عنوان یک دولت شناخته شده بین المللی و ایفای مسئولیت های خود در نظام بین المللی است. به رسمیت شناختن یک کشور توسط جهان منجر به پذیرش نمایندگان آن به عنوان دیپلمات، امکان انعقاد قرارداد با سایر کشورها، صلاحیت برای دریافت کمک و پروژه های توسعوی و مشروعیت دسترسی به دارایی های آن در خارج از کشور می شود.
طالبان می دانند که بدون مشروعیت و به رسمیت شناختن، نمی توانند به طور مؤثر مسئولیت های دولتی خود را انجام دهند. آنها نه می توانند از حمایت افغان ها برخوردار شوند و نه می توانند موانع تعاملات با سایر کشورها را برای حل مشکلات مهم مالی، سیاسی و امنیتی موجود برطرف کنند، اما متأسفانه آنها به شدت از رویکرد تنگ نظرانه خود پیروی می کنند، به ویژه در موضوع رفتن زنان و دختران به مکتب و دانشگاه جلوگیری می کنند.
با وجود همه موانع و مشکلات فوق، مردم افغانستان و کشورهایی که از افغانستان نگران امنیت خود هستند، مانند همیشه نمی خواهند با طالبان بجنگند، از گروه های نیابتی حمایت کنند و یا به عنوان دشمن حمله کنند، چاره ای جز صرف نظر از استراتژی آزمایش شده و شکست خورده و خطرناک حمله ندارند. استراتژی مبتنی بر خشونت بدون در نظر گرفتن تعامل، راهبرد مؤثری برای بهبود وضعیت بحران کنونی نیست. بررسی دقیق، نظارت و گاهی سنجش سطح تعامل و تعدیل طالبان، کوشش بدی به نظر میرسد، اما انتخاب بسیار خوبی در میان انتخابهای بد خواهد بود.
کامیابی طالبان صلح و امنیت غیرعادی را در افغانستان ایجاد کرده است. پس از حکومت طالبان، میزان خونریزی در سراسر کشور کاهش چشمگیری داشته است، اما این بدان معنا نیست که همه چیز خوب است و نیازی به کوشش های اصلاحی نیست. برای مشروعیت و به رسمیت شناختن باید کارهای زیادی در داخل و خارج انجام شود.
در حالی که طالبان در تحکیم قدرت خود در افغانستان موفق بوده اند و هیچ جایگزین خوبی وجود ندارد، لازم است دولت ها و نهادها با طالبان و افغان هایی که زیر خط فقر زندگی می کنند دشمنی نکنند، کمک های بشردوستانه را متوقف نکنند. تعامل فقط نشان دهنده درک متقابل است، بحث مشروعیت جداست. این استراتژی کوتاه مدت می تواند به تدریج طالبان را به سمت اعتدال تشویق کند، ممنوعیت تحصیل زنان افغان، حمایت از حقوق بشر و ایجاد یک دولت همه شمول نه تنها برای جامعه جهانی، نگران کننده است بلکه خواسته های بسیار جدی افغانها نیز میباشد.
البته بزرگترین نگرانی جامعه جهانی حضور گروه های مسلح خارجی و تهدیدات امنیتی در منطقه است و بزرگترین خواسته مردم افغانستان رفع ممنوعیت تحصیل زنان است. با توجه به این نگرانی ها، جامعه بین المللی، از جمله کشورهای همسایه، باید به شدت از حمایت از جنگ یا حملات طیاره های بدون سرنشین خودداری کنند و همچنان به فشار سیاسی بر طالبان برای اعزام دختران به مراکز آموزشی و حقوق آنها در وعده های داده شده توسط طالبان در توافقنامه دوحه ادامه دهند.
علاوه بر این، مشارکت در اصلاحات، فرصت هایی را برای طالبان فراهم می کند تا نیروهای خود را مسلکی کنند. این نشان از ظرفیت بالای آنان در اجرای سیاست های خود در نتیجه آموختن از منتقدان در پرتو اصول بنیادین اسلامی، بیرون آوردن آنان از رنج روانی انتقام جویی و کمک به مقامات و نیروهای امنیتی دولت برای تطبیق عفو عمومی گذشته خواهد بود.
از نظر امنیتی، افغانستان تحت حاکمیت طالبان نسبت به دو سال پیش، به طور قابل توجهی صلح آمیزتر است، اما اگر با اصلاحات مؤثر جلوی ناامنی ها گرفته نشود، نشانه هایی از چنین تهدیدهای بزرگی برای بروز جنگ و مشکلات دیگر وجود دارد که هیچ نیرویی قادر به جلوگیری از آن نخواهد بود.
با توجه به سطح کنونی مخالفان مسلح دولت در افغانستان و پسزمینه بدنام جنگهای داخلی، طالبان با تهدید بزرگی برای تحکیم قدرت مواجه نیستند، اما هنوز چالشهای بزرگی وجود دارد. به نظر نمی رسد چالش ها به این زودی حل شود و ممکن است اثراتی فراتر از مرزهای افغانستان داشته باشد که می تواند چالش های بزرگی برای کشور ما ایجاد کند.
من جنبه مخفی استخباراتی این مشکل را نمی دانم، اما ظاهراً بر اساس گزارش ها، به نظر می رسد که طالبان اقداماتی را برای کنترل گروه های شبه نظامی انجام داده اند، مانند اعزام جنگجویان خارجی از نقطه صفر به شهرها و کمپ های مهاجرین، حملات برون مرزی را دشوار و به راحتی توسط مقامات طالبان ردیابی می کنند. بسیار مهم است که برای جلب حمایت افغان ها و رفع نگرانی کشورهای همسایه و منطقه، طالبان باید تمام تعهدات و مسئولیت های خود را که در چارچوب توافقنامه دوحه پذیرفته اند، انجام دهند.
سناریوی حساسی که می تواند منتج به خراب شدن امنیتی شود و باید از وقوع آن جلوگیری کرد. آن این است که گروه شبهنظامی از حمایتهای داخلی یا دیگر حامیان جنگ نیابتی خارجی حمایت قابل توجهی دریافت کند. همانطور که در دو دهه گذشته اتفاق افتاده است. برخی از کشورهای منطقه گاهی روابط گرم خود را با گروه های ضد طالبان نشان می دهند که نگرانی طالبان را عمیق تر می کند.
خوشبختانه برخی از مقامات ارشد ایالات متحده، انگلیس و اتحادیه اروپا اظهاراتی مبنی بر عدم حمایت مستقیم یا غیرمستقیم از مخالفان مسلح طالبان داشته اند که باید به عنوان حسن نیت تلقی شود. اتخاذ چنین موضعی از سوی جامعه جهانی و امتناع از حمایت از کسانی که به دنبال تغییر سیاسی از طریق مقاومت مسلحانه هستند، در واقع نشانه های امیدواری است. این استراتیژی نشانه تمدن، بازتاب واقعیت افغانستان و کمک به مردم است. ممکن است در اثربخشی فشار سیاسی مفید باشد. همسایگان، احزاب منطقهای و غربی دیدگاههای متفاوتی در مورد تهدیدات علیه افغانستان تحت حاکمیت طالبان دارند، اما همه آنها نگرانیهای مشترک و قابل درک در مورد امنیت خود دارند.
پس از حاکمیت طالبان، هنوز تغییرات مثبتی وجود دارد، اما به دلیل رفتار منفی و غیر واقعی حاکمان کنونی، حتی به تغییرات مثبت نیز با تردید نگاه می شود. در حال حاضر هیچ جایگزینی برای مذاکره با طالبان وجود ندارد، بهترین گزینه این است که امیدوار باشیم که این کشور به بخشی از جغرافیای بین المللی برای افغان ها و سایر نقاط جهان تبدیل شود و از تهدیدات امنیتی جلوگیری کنند.
با وجود این واقعیت که طالبان امیدوار اند بیشتر با جهان تعامل داشته باشند، اما متاسفانه همچنان به سیاست های تندرو خود ادامه می دهند. ممنوعیت تحصیل دختران و برخی مسائل مهم دیگر همچنان معلق است. توصیه می شود که طالبان به طور جدی درک کنند که تاریخ بیش از چهار دهه افغانستان نشان می دهد که زمان زیادی طول نمی کشد که یک گروه جایگزین و مقاومت مسلحانه علیه نظام کنونی ظهور کند. حتی اگر کشور به یک جنگ داخلی بدنام تبدیل نشود، رنج ها، فجایع و بلایای افغان ها ادامه خواهد داشت.