نفرت، زنان افغانستان را تحت تعقیب قرار خواهد داد و آنها را بیشتر به تاریکی سوق می دهد، زیرا به نظر می رسد رهبران جهان این حقیقت ترسناک را نادیده می گیرند که تلاش های طالبان برای حذف نیمی از جمعیت این کشور برای تسلط آنها بر قدرت مرکزی است.
رهبران طالبان میگویند که سیاستهای زنستیزانه آنها آغشته به مذهب، سنت و احترام به زنان است. آنها به مقامات غربی می گویند که محدودیت های زندان مانند، به زودی کاهش یافته و تنها در این صورت است که آنها را تشدید می کنند. برای زنانی که منزوی هستند، افغانستان به جایی تبدیل شده است که هیچ کس نمی تواند فریاد آنها را بشنود.
ریچارد بنت، گزارشگر ویژه سازمان ملل متحد در امور افغانستان، روز جمعه گزارش ناخوشایندی دیگری را منتشر کرد و بار دیگر از طالبان خواست که به تعهدات خود در قبال حمایت از حقوق بشر احترام بگذارند و از کشورهای عضو سازمان ملل متحد خواست تا “وضعیت حقوق بشر زنان و دختران را تضمین کنند.”
افغانستان در تمامی تصمیمات سیاسی و تعامل با طالبان نقش اساسی دارد. سازمان های حقوق بشر به طور گسترده در مورد جنایات طالبان گزارش می کنند و اقدامات ضد زن را به عنوان “جنایت علیه بشریت”، “آپارتاید جنسیتی”، “جنگ علیه زنان” و “زن کشی” توصیف کرده اند.
زنان افغان از اصطلاحات تخصصی استفاده نمی کنند. آنها گفتند که طالبان به سینه و اندام تناسلی آنان میزدند تا نتوانند آثار شکنجه را نشان دهند. این زنان همچنین گفتهاند که متجاوزان جنسی بر صورتشان ادرار میکردند. از آن بدتر، آنها از بستگانی می گویند که به بردگی جنسی ربوده شده اند تا به عنوان “همسر” طالبان خدمت کنند، یا به دلیل مقاومت توسط “پولیس امر به معروف و نهی از منکر” به قتل رسیده اند، اجساد آنها در کنار جاده ها پیدا شده یا در درختان آویزان شده اند. در مصاحبه با فارین پالیسی، زنان گفتند که افشای هویتشان حکم اعدام خواهد بود.
نابرابری و زن ستیزی به سختی منحصر به افغانستان، یا به طور گستردهتر برای بسیاری از مذاهب بنیادگرا است، اما طالبان در حال فروکش کردن عمقی هستند که کمتر کسی در خارج از کشور قادر به درک آن است. سوال این است که چرا زن ستیزی در جهان بینی طالبان مرکزیت دارد. طالبان پیش از این هم در طول اولین حاکمیت خود، بین سالهای 1996 و 2001، نسبت به زنان بسیار وحشیانه رفتار میکردند و اکنون آنها بدتر از گذشته شده اند.
به نظر می رسد که آنها به طرز ماهرانه ای محافظه کاری مذهبی را که در اکثر گروه های قومی و مذهبی افغانستان ثابت بود، دستکاری کرده اند تا بیانی اساسی از معنای “خوب” بودن یک مسلمان باشد. سختی های جنگ، که با تهاجم شوروی در سال 1979 آغاز شد، مسلماً منجر به انحراف مردان افغانستان شد که مردانگی خود را در کنار موقعیت ضعیف تر زنان قرار دادند. با ورود ایالات متحده در سال 2001 و هزینه کرد میلیاردها دالر برنامه برای آموزش و رهایی زنان، مفهوم فمینیسم می تواند به راحتی به عنوان حمله دیگری به نظم طبیعی فرهنگ و مذهب کشور، که در آن مردان مسلط بودند، به تصویر کشیده شود.
فعالان حقوقی و دانشگاهیان گفتند که طالبان از خشونت زبانی و فیزیکی خود علیه زنان استفاده کرده اند تا از حمایت جوامع محافظه کار و مذهبی برخوردار شوند. اینها اکثراً، هرچند نه منحصراً، پشتونهای سنی هستند که در جنوب افغانستان غالب هستند و بر اساس یک قانون اسطورهای زندگی میکنند که میهمان نوازی گرم را حتی به القاعده و سایر تروریستها گسترش میدهد و زنان را تقریباً از همه حوزههای زندگی عمومی جدا میکند. طالبان این ایدئولوژی را در حالی که با نیروهای به اصطلاح کافر تحت رهبری ایالات متحده و اعضای دولتی دست نشانده در طول شورش 20 ساله موفق خود برای به دست آوردن کنترل کشور میجنگیدند، اصلاح و تشدید کردند.
هدر بار، مسئول حقوق زنان در دیده بان حقوق بشر گفت: از سال 2001 تا 2021، فکر میکنم که آنها به گونهای تکامل یافتند که دیدگاههای توهینآمیز آنها در مورد زنان و دختران، کانون هدف قرار گرفته است. بنابراین منطقی است که آنها روی این موضوعات عقب نشینی نکنند، زیرا این ایدئولوژی و این رفتار، آنها را به پیروزی رساند.
بخشی از دلیلی که زن ستیزی در طالبان جدید تا این حد مرکزیت پیدا کرد به دلیل روشی بود که این گروه با شستشوی مغزی میلیون ها پسر نوجوان در مدارس دینی یا مدارسی در مناطق مرزی کوهستانی بین افغانستان و پاکستان، خود را تبلیغ می کردند. آنها آینده طالبان بودند، سپس خوراک آنها و اکنون مجریان آنها هستند. مدارس مردانه ای که آنها را از داشتن خانواده نیز محروم کرد.
مرجان متین، معاون سابق وزیر معارف گفت: «آنها همیشه از نیمی دیگر از جمعیت به دور بودند. اگر با زنان خانواده خود روابط محترمانه داشته باشید، برای زنان نیز احترام قائل خواهید شد. نظام مدرسه آنها را از این امر محروم کرده است.»
او گفت که بیسواد نگهداشتن زنان نیز یکی از اصلیترین بخشهای ساخت دولت جدید طالبان بود. او گفت که سرکوب زنان “عمیقاً ریشه در مفاهیم سنتی مردسالاری دارد، اما آنها سعی می کنند با توسل به اسلام و فرهنگ آن را توجیه کنند.”
او در تحلیل سیاست زنستیزانه طالبان به فارن پالیسی گفت است: «یک زن تحصیلکرده پایگاه قدرت طالبان را تهدید میکند. به همین دلیل، محروم کردن زنان از تحصیل و عاملیت یک موضوع راهبردی برای این گروه است.»
اکنون طالبان که به قدرت رسیده است، در ساختن اقتصاد و شغل برای مردم ناتوان است. تنها چیزی که آنها می توانند به میلیون ها مرد جوان، بی سواد و بیکار ارائه دهند، زنان هستند. بار میگوید: “پادشاه خانه بودن و کنترل کامل بر «زنانشان» ممکن است تمام قدرت و شناخت آنها باشد.”
دیوید آزبورن، از گروه نظارتی «شاهد افغان» به فارن پالیسی گفته است که این سازمان حقوق بشری بیش از ۱۴۰ گزارش از «کشته شدن زنان، اغلب در شرایط خشونت و بیرحمی شدید» جمعآوری کرده است.
او افزود که با توجه به محدودیت دسترسی به اطلاعات، آمار خشونت و قتلها بسیار بیشتر از این رقم است. به گفته آقای آزبورن، با لغو قوانین دولت قبلی به نفع تفسیر ناروشن از قوانین شریعت، «عدالت در مورد قربانیان و خانوادههای آنان به ندرت به نتیجه رسیده است.»
او میگوید که براساس تحلیل این نهاد از بررسی گزارشهای خشونت علیه زنان، در حال حاضر فرهنگ معافیت از مجازات برای زنکشی در افغانستان رایج است.
افغانستان حتی قبل از بازگشت طالبان به قدرت در آگست 2021، بهشتی برای زنان نبود، و مرتباً بدترین مکان در جهان برای تولد به عنوان یک زن ارزیابی می شد. فقدان حقوق آنها در رژیم اول طالبان به عنوان یکی از توجیهات تهاجم سال 2001 به رهبری ایالات متحده پس از حملات تروریستی 11 سپتامبر مورد استفاده قرار گرفت: لورا بوش همسر رئیس جمهور پیشین امریکا در یک سخنرانی رادیویی «وحشیگری طالبان علیه زنان و کودکان» را محکوم کرد. او گفت که با حذف “طالبان” زنان دیگر در خانه های خود زندانی نمی شوند.
بلافاصله پس از آن، قانون اساسی جدید حقوق زنان را تضمین کرد و پیشرفت تدریجی وجود داشت.
توافق خروج دونالد ترامپ، رئیس جمهور سابق ایالات متحده آمریکا با طالبان در سال 2020، همه چیز را واژگون نمود و تصمیم رئیس جمهور جو بایدن برای پایبندی به خروج ایالات متحده، افغانستان را به دوران تاریک طالبان بازگرداند.