” هیچ جنگی نیست که به همهی جنگها پایان دهد. جنگ در جنگ رشد میکند. خونی را که بر اثر خشونت ریخته شده میبلعد، از بدنهای مجروح تغذیه میکند. جنگ موجودی کامل و خودکفاست.”
برگرفته از کتاب کافکار در ساحل، نوشته هاروکی موراکامی
مقدمه
در 23 آپریل 2015، جنرال گل مراد حلیموف، فرمانده پیشین نیروهای ویژه وزارت داخله تاجیكستان (قطعه مبارزه با تروریسم)، در جلسه ای با وزیر داخله حضور پیدا نکرد.
سه روز بود که کسی او را ندیده بود. تلفونش خاموش بود. با همسرش تماس گرفتند و او مدعی شد که مدتی است که حلیموف با همسر دوم خود زندگی می کند. وقتی با همسر دومش تماس گرفتند، او گفت که حلیموف به او گفته است که برای چند روز به یک مأموریت می رود. او اظهار داشت که این تنها چیزی بود که می دانست.
خبر به سرعت پخش شد. فرمانده نیروهای ویژ یکی از افراد نزدیک به خانواده رئیس جمهور امامعلی رحمان، ناپدید شده است. شایعات فراوان شد. آیا حلیموف به گروه های اپوزیسیون سیاسی پیوسته و به کوهستان ها پناه برده است؟ یا اینکه اختلافاتی که با پسر رحمان داشت، توسط وی سر به نیست شده؟. ممکن است که چنین چیزی اتفاق افتاده باشد. این مسئله توسط خانواده دیکتاتور رحمان، امکان پذیر است.
رسانه های مستقل شروع به تحقیق و بررسی این موضوع کردند. عبدالسلیم حلیموف، پدر گل مراد، که در ولسوالی ورزاب زندگی می کند، گفت که نمی داند پسرش کجاست. وی گفت: “یک ماه است که از او اطلاعای ندارم. نمی دانم چه اتفاقی افتاده است. من چیزی در مورد آن نمی دانم.» هفته ها بدون هیچ خبری گذشت اما بالاخره خبری منتشر شد.
در 28 می، چینل تلویزیونی آسیای مرکزی فاش ساخت که حلیموف پیدا شده است. او در سوریه حضور داشته و با دولت اسلامی عراق و سوریه (داعش) یکجا شده بود. این چینل تلویزیونی یک کلیپ ویدیویی از حلیموف منتشر ساخت. پیام وی به زبان روسی ضبط شده و همه مسلمانان روسیه و جمهوریهای شوروی سابق را مورد خطاب قرار داده است. در این پیام آمده است: “برادران منتظر ورود به تاجیکستان و روسیه و برقراری شریعت اسلامی هستند.”
بسیاری، تهدیدات موسوم به “داعش” را پس از شکست های همه جانبه آن در عراق و سوریه نادیده گرفتند. اما همانطور که حمله ماه جولای سال قبل در باجور پاکستان، حمله ماه جنوری در ایران و حمله تروریستی اخیر در مسکو نشان میدهد، توانایی گروه هایی همچون داعش برای اجرای اقدامات تخریبی در سراسر جهان همچنان باقی است. سوال این است که ماهیت این وحوش چیست و آیا باید نگران بود؟
گزارش های بعدی حاکی از آن بود که حلیموف به همراه 10 نفر دیگر از طریق روسیه به ترکیه گریخته و سپس از ترکیه وارد سوریه شده است. مقامات تاجیکستان از اظهار نظر در مورد فرار و گریز حلیموف خودداری کردند. آرکادی دوبنوف، کارشناس روسی مسائل آسیای مرکزی در موسسه تحقیقاتی کارنگی اظهار داشت که ویدیوی حلیموف معتبر و موثق است.
در 8 سپتامبر 2017، کمی بیش از دو سال پس از پیوستن حلیموف به داعش، شبکه های روسی گزارش دادند که وی در یک حمله هوایی در نزدیکی شهر دیرالزور کشته شده است. در آن زمان، حلیموف به سرعت در صفوف داعش ارتقا درجه پیدا کرد و وزیر جنگ این گروه شد. او به عنوان یک نظامی، توسط نیروی ویژه نخبه روسیه (اسپتسناز) و هم بعداً توسط شرکت خصوصی نظامی آمریکایی، بلک واتر آموزش دیده بود.
مرگ حلیموف هرگز توسط مقامات تاجیکستان تایید نشده است. در فهرست افراد تحت تعقیب این کشور همچنان نام و عکس حلیموف دیده می شود. در زمان غیبت وی از تاجیکستان، دو برادر، برادرزاده و یکی از همسایگانش در 30 کیلومتری مرز تاجیکستان و افغانستان توسط نیروهای امنیتی تاجیکستان کشته شدند. نیروهای امنیتی مدعی شدند که آنها بخشی از یک هسته گروه داعش بوده و قصد داشتند به افغانستان بروند. پسر بزرگ حلیموف از همسر اولش نیز به اتهام تروریست بودنش دستگیر شد و بعدها در جریان شورش زندان کشته شد. او 20 سال سن داشت.
داعش پس از اینکه از سوریه و عراق بیرون رانده شدند، آیا دیگر اهمیت دارند؟ این سوال بسته به اینکه از چه دریچه ای به آن نگاه کنیم و چه چیزی به عنوان تهدید داعش در نظر گرفته می شود، می تواند پاسخی به ما دهد.
توانایی نظامی گروه اصلی برای تصرف قلمرو در سوریه و عراق به شدت آسیب دیده که هزینه های جانی و مالی زیادی به همراه داشته است. بعید به نظر می رسد که این گروه به این زودی ها جایگاه ارضی در جایی به دست آورد. و این می تواند خبر خوبی باشد.
خبر بد این است که با از دست دادن خلافت خودخوانده خود در سوریه و عراق، به بخشهای مختلف تقسیم شده است، فعالیتهایش به صورت زیرزمینی هدایت میشود و اکنون به حملات تروریستی کلاسیک متکی است تا در یک اکوسیستم یا زیست بوم جهادی رقابتی باقی بماند. با این حال، این تاکتیک ها و تلاش مستمر دولت اسلامی (داعش) برای یافتن فضاهایی که توسط دولت کنترل نمی شود مخصوصا در کشورهای ضعیف به این معنی است که این گروه و ایدئولوژی آن همچنان یک تهدید باقی می ماند.
چرا تاجیکستان؟
رادیکال شدن در میان برخی از جوامع مسلمان در آسیای مرکزی به اوایل دهه 90 برمی گردد. با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، نزدیک به یک قرن احساسات مذهبی سرکوب شده در میان جوامعی که در بسیاری از موارد سنتی و عقب مانده باقی مانده بودند، افزایش یافت.
جهاد افغانستان نیز نقش عمده ای در ایجاد روحیه جدید اسلام گرایی ایفا کرد. جمهوریهای آسیای مرکزی پس از اتحاد جماهیر شوروی نیز نتوانستند حکومتداری دموکراتیک و پیشرفت اقتصادی داشته باشند، اکثر آنها توسط کمونیستهای سابق که حکومت حزبی را به حکومت سلسله ای تبدیل کردند، دستگیر شدند.
فرآیندهای دوگانه افراط گرایی و سرکوب به ویژه در تاجیکستان (فقیرترین کشور منطقه) حاد است. در گزارشی به نقل از رحمان آمده است که «در سه سال گذشته، 24 تاجیک در 10 کشور، مرتکب حملات تروریستی شده اند یا برای آن برنامه ریزی کرده اند». دلایلی برای این افراط گرایی وجود دارد.
بلافاصله پس از استقلال این کشور، تاجیکستان وارد یک جنگ داخلی (1992-1997) شد و نزدیک به 100 هزار کشته بر جای گذاشت. رحمان از سال 1994 تا کنون توانسته است بر کشور حکومت کند و قرار است پس از برکنار وی، این وظیفه به رستم امامعلی، پسرش واگذار می شود.
بر اساس برآوردهای صندوق بین المللی پول، وضعیت اجتماعی و اقتصادی تاجیکستان درمیان کشورهای آسیای مرکزی بدترین وضعیت را داراست و این کشور بر اساس شاخص تولید ناخالص سرانه در رتبه 162 جهان قرار دارد. نزدیک به 70 درصد از تاجیک ها در مناطق روستایی زندگی می کنند.
بر اساس بسیاری از گزارش ها، در حالی که فقر و نابرابری بیداد می کند، آنها احساس بی عدالتی می کنند و باعث می شود تا مردم در معرض دیدگاه های افراطی قرار گیرند. خانواده رحمان و گروه حاکمه وی به طرز شگفت انگیزی ثروتمند هستند، که در تضاد شدید با وضعیت اقتصادی کشور است. از نظر سیاسی، رحمان هر کاری کرده تا همه مخالفان را از بین ببرد، تا جایی که مردم هیچ ابزار قانونی برای مبارزه با بی عدالتی ندارند. همانطور که تاجیکان مقیم در خارج از کشور اظهار می دارند که رادیکالیزه شدن تنها راهی است که و برای بسیاری هموار می باشد.
گروههای تروریستی بینالمللی مدتهاست که به تاجیکستان بهعنوان یک منطقه مناسب برای جذب نیرو نگاه میکنند.
استراتژی داعش
از آنجایی که توجه نخستین جهان به رقابتها و درگیریهای بیندولتی در حال ظهور معطوف شده است، مسئله داعش و سایر گروههایی از این قبیل – از جمله باندهای جنایتکار در هائیتی و نیجریه – همچنان ادامه دارد. برای داعش، مهمترین استراتژی، پس از از دست دادن قلمروشان در عراق و سوریه، یافتن فرصتهایی برای حملات چشم گیر اما نه محدود به پایتختهای اروپایی و امریکایی است.
حمله مسکو را باید از این منظر دید. این استراتژی نه تنها به داعش اجازه میدهد مهم باقی بماند، بلکه آن را به رقیبی سرسخت برای سایر بازیگران و گروههای غیردولتی تبدیل میکند. اکوسیستمِ در حال تغییر جهان به آن کمک میکند تا فضاهایی را پیدا کنند، بهویژه فضاهایی که حاکمیت دولت ها در آن کم است، جایی که میتواند رشد نمایند و فعالیت داشته باشند.
در حالی که دفعات حملات داعش شاخه خراسان در داخل پاکستان کاهش یافته است، حتی با افزایش حملات گروه هایی همچون تحریک طالبان پاکستان و بلوچ، تهدید داعش شاخه خراسان از بین نرفته است. این گروه هر زمان که احتمالی پیش بیاید، نیروهای امنیتی، غیرنظامیان – به ویژه پاکستانیهای شیعه و غیرمسلمان – و همچنین علمای مذهبی را که «بدعتگذار» میدانند، هدف قرار میدهد.
چالش های جهانی و ژئوپلیتیک
کاتال جی نولان، مورخ نظامی، در کتاب خود تحت عنوان جذابیت جنگ ها: تاریخچه ای از چگونگی پیروزی و شکست در جنگ ها، می نویسد: ” اگر جنگهای طولانی که منجر به تغییر مسیر تاریخ جهان شدند، موجب ویرانی و رنج های بیشتر نمی شدند، اهمیت چندانی نداشتند.”
انسان ها به دنبال وضوح و روشنی هستند. بنابراین میل به نبردی سرنوشت ساز برای پایان دادن به خشونت و دستیابی به امنیت – چیزی که آلمانی ها، نبرد سرنوشت سازی نامیدند – قابل درک است. وقتی با پیچیدگی سر و کار داریم، سعی می کنیم آن عاملی را که می تواند معما را برای ما حل کند، تحلیل و بررسی کنیم.
در 14 سپتامبر 2001، رئیس جمهور وقت ایالات متحده، جورج دبلیو بوش، استراتژی امنیت ملی آمریکا را امضا کرد، که در آن جزئیات “جنگ جهانی علیه تروریسم” توضیح داده شده بود. در حالی که این استراتژی اذعان داشت که “مبارزه با تروریسم جهانی با هر جنگ دیگری در تاریخ ما متفاوت است”، با این وجود ابراز اطمینان کرد که “پیشرفت از طریق انباشت مداوم موفقیت ها حاصل خواهد شد.”
از آن زمان تاکنون، خیلی چیزها تغییر کرده است، اما همچنان بدون تغییر باقی مانده است. توانایی گروه های تروریستی برای هدف قرار دادن ایالات متحده کاهش یافته است، اما پیرامون و ساحات اطراف آن ناپایدار و متزلزل است. این گروهها به جذب نیرو ادامه دادهاند که بتوانند کشورهای آسیای غربی و مرکزی، خاورمیانه و شمال آفریقا، شاخ آفریقا و ساحل را بیثبات نگه دارند.
این وضعیت با جنگ های داخلی در عراق، سوریه، لیبی، یمن، سودان و غیره تشدید شد. سایر کشورها مانند افغانستان، تاجیکستان و قرقیزستان به دلایلی ضعیف باقی مانده اند، در نتیجه اکوسیستم های ایده آلی را برای احیای مجدد گروه های تروریستی فراهم می کنند.
چهار چالش استراتژیک
دوران پس از جنگ سرد و دوران تک قطبی آمریکایی به پایان رسیده است. رقابت جهانی بین ایالات متحده و چین و تا حدی بین روسیه و ایالات متحده در جریان است. جنگ روسیه و اوکراین همچنان اوکراین و به همراه آن اروپا را بیثبات نگه میدارد. نسلکشی مداوم در غزه و سرزمینهای اشغالی فلسطین، به سرعت بین آمریکا و آنچه که بهعنوان جنوب جهانی توصیف میشود، شکاف ایجاد میکند.
دموکراسی ها، حتی در کشورهای توسعه یافته، شاهد افزایش کثرت گرایی، در امتداد گسل های مذهبی و قومی – نژادی هستند. این تحولات، به ویژه در مناطقی که درگیری های تاریخی دارند، احتمالاً سرایت خواهند کرد.
فناوری های نوظهور، به ویژه هوش مصنوعی و کاربردهای نظامی آن، چالش دیگری را ارائه می دهند. تاکنون هیچ سازوکار حقوقی بینالمللی برای کنترل این فناوریها وجود ندارد. همراه با پیامدهای ناخواسته آنچه ممکن است این فناوری ها به دنبال داشته باشند، جهان با تعدادی چالش ها و معضلات امنیتی، قانونی و اخلاقی-اخلاقی مواجه است.
گزارش های متعدد نخبگان و دانشمندان برتر در سراسر جهان به وضوح نشان داده است که دولت ها و جوامع با یک فاجعه آب و هوایی قریب الوقوع روبرو هستند. این امر مستلزم همکاری جهانی است که با توجه به عوامل مختلف، دستیابی به آن دشوار است. تغییرات آب و هوایی منجر به کمبود آب، ناامنی غذایی، افزایش بیماریهای واگیردار و کمبود انرژی خواهد شد. درگیریها شدت وضعیت را افزایش خواهند داد و منجر به اختلال در زنجیره تامین غذای جهانی و افزایش قیمتهای بینالمللی کالاها میشوند.
این مسئله منجر به یک چرخه دلخراش ژئوپلیتیک می شود که بر این چالش های مشترک تأثیر می گذارد و این چالش ها به نوبه خود تأثیر منفی بر ژئوپلیتیک می گذارد. این چالش های مشترک، مسائل حاشیه ای ثانویه به ژئوپلیتیک نیستند. آنها هسته اصلی امنیت ملی و بین المللی را تشکیل می دهند و باید با فوریت به آنها رسیدگی شود.
متأسفانه، ما باید با این چالش ها در یک محیط رقابتی بین المللی مقابله کنیم، جایی که رقابت ژئوپلیتیکی، ملی گرایی و پوپولیسم تشدید شده این همکاری را دشوارتر می کند و ما را ملزم به تفکر و عمل به روش های جدید می کند.