چهار سال قبل، در 29 فبروری 2020، ایالات متحده و طالبان افغانستانی توافق نامه صلح دوحه را امضا کردند که پیش نیاز یک افغانستان باثبات بود.
این توافق دو هدف داشت – خروج نیروهای آمریکایی و ناتو از افغانستان و مذاکرات بین الافغانی برای ایجاد یک راه حل سیاسی. زمانی که طالبان در ماه اگست وارد کابل شدند و زمام امور افغانستان را به دست گرفتند، خروج نیروهای آمریکایی و ناتو بدون مشکل به پایان رسید. راه حل های سیاسی عمدتاً به دلیل اختلافات بین گروه های داخلی، امکان پذیر نبود.
تسلط طالبان بر کشور این بار مسالمت آمیز و کامل بود. طالبان از ابتدا بر اجرای امنیت، قانون و نظم تمرکز کردند. در عرض چند هفته پس از تشکیل دولت موقت افغانستان، تمام افغانستان برای افغان ها و همچنین خارجی ها قابل دسترسی و امن اعلام شد. به گفته ناظران مستقل، در دو سال و نیم گذشته، مقامات افغانستان بهبود قابل توجهی را در زمینه حکومت داری، جمع آوری عواید و پروژه های انکشافی از خود نشان داده اند.
برخی تناقضاتی وجود دارد که تلاشها را برای عادیسازی کامل تعامل افغانستان با سایر نقاط جهان از بین برده است. با وجود ثبات در افغانستان نسبت به هر زمان دیگری در پنج دهه گذشته، جامعه بین المللی همچنان بر انزوای اقتصادی و محدودیت های بانکی در افغانستان پافشاری می کنند.
در حالی که افغانستان به ظاهر در مسیر صلح و ثبات پایدار قرار دارد، روابط پاکستان و افغانستان در چند سال گذشته اوضاع خوبی را سپری نکرده است. به جای اینکه نگاهی کلان تر و بلندمدت به فرصت ها و مسائل مثبت داشته باشیم، به مسائل امنیتی و تروریسم به ویژه تحریک طالبان پاکستانی تمرکز کرده ایم. دولت موقت افغانستان به درخواست های پاکستان برای اقدامات قاطع علیه فرماندهان و عناصر تحریک طالبان پاکستان که از خاک افغانستان علیه پاکستان استفاده می کنند، پاسخ کافی نداده اند.
این وضعیت به بن بستی منجر شده است که در آن هیچ مکانیسمی مانند “برنامه عمل افغانستان و پاکستان برای صلح و همبستگی” یا یک پلت فرم مشابه قابل قبولی برای هر دو طرف کارساز نیست. یکی از پیامدهای آن، ایجاد فضایی از اتهامات متقابل است که به طور مداوم مانع تلاش ها برای نزدیکی به یکدیگر می شود.
این افت و کاهش در روابط پاکستان و افغانستان، پاکستان را از دیدگاه ژئواکونومیک خود منحرف ساخته است که در نخستین سیاست امنیت ملی این کشور که در 28 دسامبر 2021 توسط کابینه تصویب شد، که ایده اتصال و پیوندهای فرامرزی را برای به فعلیت رساندن پتانسیل پاکستان به عنوان هاب منطقه ای و وارد شدن به مشارکت های انکشافی برای دور شدن از وابستگی شدید به قرضه ها و کمک های خارجی به عنوان استراتژی بقای ملی تصویب کرد، منحرف می سازد. قابل ذکر است که ارتباط با افغانستان برای اجرای استراتژی ژئواکونومیک پاکستان از اهمیت کلیدی برخوردار است. همچنین به منافع افغانستان در جهت گسترش تعامل و پیوندهای اقتصادی با سایر نقاط جهان از طریق پاکستان آسیب می رساند.
فضای روابط پرتنش و عدم تعامل، از طریق کاهش تحرکات، تجارت دوجانبه، ترانزیت و تعاملات تجاری که با بسته شدن مرزها مشخص شده است، منعکس می گردد. در مسئله تجارت، ایران برای اولین بار جایگزین پاکستان به عنوان شریک تجاری پیشرو افغانستان شده است. در چنین شرایط نامناسبی، پروژه هایی مانند راه آهن سه جانبه بین پاکستان، افغانستان و ازبکستان یا راه آهن پیشاور – جلال آباد و کویته – قندهار احتمالاً برای مدتی متوقف خواهند ماند.
این موضوع در زمانی اتفاق می افتد که چین به آرامی اما بااطمینان خاطر در جهت تقویت تعامل با دولت موقت افغانستان پیش می رود. چین اولین کشوری است که سفیر آن به طور رسمی استوارنامه خود را به نخست وزیر موقت افغانستان تقدیم کرده است و رئیس جمهور شی نیز استوارنامه خود را از سفیر طالبان افغانستان در پکن دریافت کرده است. چین می داند که پیشبرد پروژه های ابتکار کمربند و جاده نیازمند روابط نهادی با حکومت افغانستان دارد.
کشورهای همسایه آسیای مرکزی افغانستان به ویژه ازبکستان و ترکمنستان و همچنین ایران در حال تعمیق تعامل اقتصادی خود با افغانستان هستند. خط راه آهن میان ازبکستان و افغانستان از طریق شهر حیرتان در حال حاضر عملیاتی شده است. کار بر روی خطوط راه آهن ایران و افغانستان نیز با سرعت بالایی در حال انجام است. قابل ذکر است که امیر خان متقی وزیر امور خارجه افغانستان به تازگی سفر خود به ترکمنستان را برای تقویت تعاملات سیاسی و اقتصادی به پایان رسانده است.
مسئله اینجاست که در این لحظات تعیین کننده، هم پاکستان و هم افغانستان تمایلی به استفاده از قدرت واقعی خود که پیوند مشترک بین مردم دو کشور است، ندارند. بیش از 50 هزار افغان تحصیل کرده از کالج ها و دانشگاه های پاکستان در افغانستان در موسسات دولتی و خصوصی کار می کنند. چنین نیروی انسانی بزرگ همراه با دانشجویان تحصیل کرده در پاکستان که اکنون در افغانستان حضور دارند، پتانسیل های مثبتی را فراهم می کند که باید از آنها استفاده کرد.
برای پیشبرد یکپارچگی اقتصادی و ارتباط منطقهای، دو کشور باید چارچوب گفتوگوی جامع و بدون وقفه را با دستور کار گستردهتری برای رسیدگی به همه موضوعات مورد علاقه متقابل ایجاد کنند.
چهار سال بعد، منطقی است که نتیجه بگیریم که توافق دوحه ابزاری برای انتقال صلح آمیز قدرت در افغانستان بود که به آن دست یافت. پرداختن به مسائل ثبات داخلی در افغانستان مانند چارچوب قانونی برای حکومت فراگیر، حقوق بشر و جلوگیری از استفاده از خاک افغانستان برای گروه های تروریستی جهت ناامن سازی خاک همسایگان، همچنان چالش های مهمی برای دولت افغانستان و مردم آن است.
برای عادی سازی روابط افغانستان با سایر کشورها، همسایگان آن باید نقش سازنده ای ایفا کنند. تعامل پاکستان و افغانستان در این زمینه همچنان از اهمیت حیاتی برخوردار خواهد بود و امیدواریم که دو طرف هر چه زودتر به آن پی ببرند.