جبهه مقاومت، از شعارهای ملی تا واقعیت ‌های انحصار، فساد و وابستگی

در میان گروه ‌های مخالف حکومت سرپرست در افغانستان، آن ‌چه خود را بیش از همه جنبشی ملی، فراقومیتی، عدالت‌ محور و ضد استبداد معرفی می ‌کند، «جبهه مقاومت» است. اما هنگامی که به ادعاهای آنان از دریچه عمل نگریسته شود، چهره ‌ای متفاوت از آنچه تبلیغ می ‌کنند نمایان می ‌گردد. شعارهای این جبهه از وحدت و عدالت سخن می‌ گویند، اما عملکردشان بر پایه بنیان ‌های قومی، تنظیمی و جغرافیایی استوار است، چیزی که به‌ جای وحدت، تفرقه را تقویت می‌ کند.

ساختار تصمیم ‌گیری این جبهه به دو حلقه بزرگ و کوچک تقسیم شده است، حلقه کوچک متشکل از اعضای خانواده رهبر این جبهه، احمد مسعود، است که مسئول تصمیم ‌گیری در امور مالی و سایر مسائل کلیدی ‌اند. حلقه بزرگ ‌تر، همان پنجشیری‌ هایی هستند که به پدرش، احمدشاه مسعود، نزدیک بوده‌ اند و در امور نظامی و اداری نقش اصلی را ایفا می‌کنند. دیگر افرادی که نام ‌شان با جبهه مقاومت پیوند خورده، تنها نقش نمادین دارند. این نوع تقسیم قدرت، خود گواهی است بر بطلان ادعاهای ملی و عدالت‌ محور بودن این جبهه.

مهم‌ تر از آن، این ‌که جبهه مقاومت خود را جنبشی ضد استبداد معرفی می ‌کند، در حالی ‌که بسیاری از چهره‌ های مستقر در آن، از مُهره ‌های اصلی استبداد و وحشت بوده‌ اند، کسانی که سال‌ ها در ازای کشتار مردم خود، معاش‌ های دالری و امتیازات ویژه دریافت کرده‌ اند، املاک دولتی و خصوصی را غصب نموده ‌اند و شبکه ‌های مافیایی برای خیانت ‌ها و فسادهای بی‌ شمار خود ساخته‌ اند. از این ‌رو، ادعای مخالفت با استبداد، آشکارا با عملکرد و پیشینه این افراد در تضاد است.

نکته مهم دیگر که ادعای ملی بودن این جبهه را زیر سؤال می ‌برد، درخواست‌ های مکرر آنان از نیروهای بیگانه است. رهبران این جبهه از آمریکا، اتحادیه اروپا و دیگر قدرت‌ های جهانی تقاضای کمک‌ های سیاسی، مالی و نظامی می‌ کنند. به ‌عنوان نمونه، می ‌توان به اظهارات اخیر عبدالله خنجانی، چهره سیاسی این جبهه، در یک مصاحبه رسانه ‌ای اشاره کرد. در حالیکه مسائل ملی ایجاب می‌ کنند که سرنوشت کشور در دستان خود مردم باشد، نه آن ‌که امید به مداخله خارجی بسته شود. این اتکا به بیگانگان، به‌ روشنی با ارزش‌ های استقلال ملی در تعارض است.

در پایان باید گفت که واقعیت ‌های پشت شعارهای جبهه مقاومت برای مردم قانع ‌کننده نیست. مردم دریافته ‌اند که در کل ساختار این جبهه، فردی وجود ندارد که به‌ راستی خیر ملت و کشور را بخواهد. شعارهای ‌شان فریبنده‌ اند و عملکردشان در خدمت منافع شخصی، عقده‌ ها و انحصارطلبی خودشان است.

مطلبی از صدای هندوکش

 

 

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
امان الله هوتکی تحلیلگر مسائل سیاسی: جبهه به‌اصطلاح مقاومت، صرفاً گروهی از قاچاقبران، آدم‌ربایان و مقام‌های فاسد پنجشیری است که در دوران جمهوری، اموال مردم را غارت می‌کردند. همین افراد طالبان را قوم‌گرا می‌خوانند، در حالی که تمام تشکیلات خودشان بر پایه تعصب قومی بنا شده است. این گروه تحت نام مقاومت، در واقع جاسوسان بیگانگان هستند.
آرین یون نماینده پیشین پارلمان: زلنسکی دقیقاً به سرنوشتی دچار شده است که ما شدیم. فرمانده اعلی قوای ما، رئیس‌جمهور غنی نیز به ما می‌گفت که هیچ شکی در نیت آمریکا نداشته باشید. پیشنهاد ما این بود که از دامن آمریکا رها شویم و مذاکرات واقعی با طالبان آغاز گردد، اما رئیس‌جمهور تأکید داشت که آمریکا از او حمایت می‌کند...
عبدالسلام ضعیف از بنیانگذاران امارت اسلامی: هر چیزی که می‌تواند باعث نابودی و شکست یک قوم یا جامعه بزرگ شود، اختلاف و نفاق است. پایه‌های وحدت همیشه مستحکم هستند و می‌توانند در برابر هر نوع فشار مقاومت کنند. دشمن همواره راه نفوذ به این چارچوب را در تفرقه جستجو می‌کند تا به هدف خود برسد.
به اوکراین گفتند عضو ناتو شود تا امنیتش را تضمین کنیم. اوکراین که درخواست عضویت داد و جنگ شد، شرق سرزمینش را به روسیه بخشیدند و معادنش را بالا کشیدند، رییس جمهورش را هم با خفت هر چه تمام، از کاخ سفید بیرون انداختند. این یکی از عجیب ترین فریب‌های تاریخ روابط بین‌الملل بود.
همان روزی که ناچار شد امضای خروج خفت‌بار خود از افغانستان را ثبت کند، پس از بیست سال اشغالی که با مقاومتی استوار و تسلیم‌ناپذیر روبه‌رو شد. توافق دوحه فقط یک سند نبود، بلکه گواهی بر شکست بزرگ‌ترین قدرت نظامی جهان در برابر اراده‌ی ملتی بود که سر خم نکرد.
تصویری از مزار شهید سیدحسن نصرالله
قبلی
بعدی
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x