جنگ جهانی علیه ترور که از سال ۲۰۰۱ به رهبری ایالات متحده آغاز شد، به یک پدیده پیچیده و پر از تضاد تبدیل شده است. در این جنگ، ایالات متحده خود را به عنوان پیشگام مبارزه با تروریسم در سطح جهانی معرفی نمود، با حمله به کشورهای مختلف، اعمال تحریم ها، و تلاش برای بسیج متحدانش تحت عنوان جنگ علیه ترور. اما در عمل، اقدامات ایالات متحده و هم پیمانانش نشان دهنده یک رویکرد گزینشی است که بیشتر بر اساس منافع استراتژیک، و نه اصول اخلاقی، هدایت می شود.
یکی از بارزترین نمونه های این دوگانگی به دوران جنگ سرد و عملیات سیکلون بازمی گردد، زمانی که ایالات متحده با حمایت از مجاهدین افغان علیه اتحاد شوروی در دهه ۱۹۸۰، به تجهیز و آموزش گروه هایی پرداخت که بعدها به طالبان و القاعده تبدیل شدند. این حمایت ها باعث ایجاد موجی از بی ثباتی در منطقه شد، اما پس از حادثه ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱، همان گروه ها به هدف اصلی ایالات متحده در جنگ علیه ترور تبدیل شدند. این نشان دهنده نوعی تناقض در سیاست های ایالات متحده است، که از یک سو به حمایت از گروه های افراطی پرداخته و از سوی دیگر علیه آنان اعلام جنگ کرده است.
در کنار این، ایالات متحده و هم پیمانانش همچنان از کشورهای حامی تروریسم مانند پاکستان حتی در حالی که این کشور به طور همزمان نیروهای افراطی را پرورش می داد، حمایت کردند،. این رفتار دوگانه به وضوح در بحران های اخیر مانند جنگ داخلی سوریه و وضعیت غزه نمایان است. در سوریه، ایالات متحده به طور غیرمستقیم از گروه های افراطی برای سرنگونی بشار اسد حمایت کرد، که در نهایت به پیدایش گروه هایی مانند داعش انجامید. در غزه نیز، ایالات متحده همواره از اسرائیل حمایت کرده و حتی در شرایطی که اتهامات جنایات جنگی علیه اسرائیل مطرح شد، همچنان از آن دفاع کرده است.
علاوه بر این، نهادهایی مانند گروه ویژه اقدام مالی (FATF) که به طور رسمی برای مبارزه با تأمین مالی تروریسم تشکیل شده اند، به ابزارهایی در دست سیاست های ژئوپلیتیکی ایالات متحده تبدیل یافته اند. آمریکا با وجود دشمنی که با کشورهایی مانند ایران دارد و یا با پاکستانی خصومتی دارد، به گونه پی هم بهعنوان حامیان تروریسم در لیست سیاه این نهاد قرار می گیرند، در حالی که کشورهای غربی و سعودی ها خود از افراط گرایی حمایت می کنند، کمتر فشار قرار نیستند.
در نهایت، سیاست جنگ علیه ترور نه تنها به یک جنگ بی پایان تبدیل شده بلکه به ابزاری برای پیشبرد اهداف سیاسی و اقتصادی ایالات متحده و هم پیمانانش تبدیل شده است. در این روند، اصول اخلاقی و انسانی کنار گذاشته شده و در عوض منافع استراتژیک بر تصمیم گیری ها حاکم شده است. بدون شک تا زمانی که این دوگانگی ها و استانداردهای دوگانه ادامه یابد، جنگ علیه ترور به عنوان یک نمایش جهانی فاقد اصول اخلاقی و شفافیت باقی خواهد ماند.
مطلبی از نشریه کانتر کرنت