به مناسبت #هشت_مارچ روز جهانی زن
در دو دههٔ جمهوریت در افغانستان، یکی از پررنگ ترین شعارهایی که از سوی حکومت و جامعهٔ بینالمللی مطرح شد، حمایت از حقوق زنان بود. میلیاردها دالر کمک مالی برای بهبود وضعیت زنان اختصاص یافت، سازمانهای مختلف با نام دفاع از حقوق زنان شکل گرفتند، و مقامهای دولتی پیوسته از پیشرفت های به دست آمده در این زمینه سخن گفتند. اما امروز، با سقوط جمهوری و بازگشت امارت اسلامی، این سؤال جدیتر از هر زمان دیگری مطرح است: آیا حمایت از حقوق زنان در افغانستان یک تلاش واقعی برای تغییر بود، یا صرفاً پروژهای برای پر کردن جیب برخی افراد؟
پروژه گیران و خیانت به آرمان زنان
با نگاهی به دو دهه گذشته، بسیاری از نهادهای مرتبط با حقوق زنان بیشتر از آنکه برای تغییر واقعی مبارزه کنند، به محافلی برای دریافت بودجه های کلان خارجی تبدیل شدند. شماری از مسئولین حکومتی و مدیران سازمان های غیردولتی، از نام زنان سوءاستفاده کردند و به جای اجرای برنامه های مؤثر، پروژه هایی را راه اندازی کردند که تنها در گزارش های رسمی وجود داشتند.
این پروژه گیران که اغلب ارتباط نزدیکی با حلقات قدرت داشتند، برنامه های آموزشی، کارآفرینی و توانمندسازی زنان را در ظاهر پیش می بردند، اما در عمل، بسیاری از این پروژه ها هیچ نتیجهای در زندگی زنان عادی نداشتند. در حالی که زنان در ولایات و مناطق دوردست همچنان از حقوق ابتدایی خود محروم بودند، بودجه های کلانی که به نام آنان تخصیص داده می شد، در کابل و برخی مراکز شهری حیف و میل می شد.
فساد در نهادهای دولتی و غیردولتی
وزارت های مربوط به امور زنان، نهادهای مدافع حقوق زنان و سازمان های غیردولتی که ادعای کار در این بخش را داشتند، اغلب درگیر فساد گسترده بودند. از جعل اسناد برای دریافت بودجه های بیشتر گرفته تا برگزاری سمینارهای نمایشی، همه نشان از آن داشت که هدف اصلی بسیاری از این افراد، نه تغییر وضعیت زنان، بلکه بهره گیری از این موج برای منافع شخصی بود.
در حالی که شعارهایی مانند “توانمندسازی زنان افغان” و “آموزش برای همه” بر زبان بسیاری از مقامها جاری بود، در عمل، زنان افغان همچنان با مشکلاتی مانند فقر، بی سوادی، خشونت خانوادگی و نبود فرصت های شغلی مواجه بودند. حتی در عرصه سیاست، بسیاری از زنانی که به مقام های بلند دولتی رسیدند، به جای دفاع از حقوق زنان، به ابزارهای تبلیغاتی حکومت تبدیل شدند.
پس از سقوط جمهوریت؛ حقیقت آشکار شد
پس از سقوط نظام جمهوریت، وضعیت زنان به طرز فاجعه باری تغییر کرد. اما نکته قابل تأمل این بود که همان هایی که سال ها به نام حقوق زنان پروژه گرفته بودند، به سرعت از کشور خارج شدند و زندگی خود را در غرب ادامه دادند، در حالی که زنانی که واقعاً به حمایت نیاز داشتند، در میان بی سرنوشتی ها رها شدند.
این مسئله ثابت کرد که در بسیاری از موارد، حمایت از زنان در افغانستان نه یک تعهد واقعی، بلکه صرفاً یک پروژه برای دریافت بودجه و کسب جایگاه های حکومتی بود. اگر در این سال ها تغییرات واقعی ایجاد شده بود، امروز نباید وضعیت زنان افغان اینگونه به قهقرا میرفت.
نتیجه گیری
مسئله حقوق زنان در افغانستان در دوران جمهوریت بیشتر به یک تجارت تبدیل شده بود تا یک جنبش واقعی. بسیاری از مسئولین حکومتی و فعالان خود خوانده، به جای مبارزه برای تغییرات ساختاری، از این مسئله بهعنوان ابزاری برای ثروت اندوزی و کسب قدرت استفاده کردند. امروز که زنان افغان بیش از هر زمان دیگری نیاز به حمایت دارند، جای خالی همان مدافعان پروژه ای بیش از پیش احساس میشود. این وضعیت نشان می دهد که اگر عدالت و حقوق زنان در افغانستان بخواهد معنای واقعی پیدا کند، باید از دست سیاست بازان و پروژه گیران خارج شده و به یک مبارزه اصیل و مردمی تبدیل شود.