حمایت پاکستان و اسرائیل از ترامپ برای صلح نوبل

جایزه صلح نوبل همواره یکی از معتبرترین و در عین حال بحث ‌برانگیزترین جوایز جهان بوده است. این جایزه که به افرادی یا سازمان‌ هایی اعطا می ‌شود که به ‌زعم کمیته نوبل، نقش برجسته ‌ای در ایجاد یا حفظ صلح ایفا کرده ‌اند، در بسیاری از موارد به چهره ‌هایی رسیده که اقدامات و کارنامه آن ‌ها محل جدل و ارزیابی‌ های متفاوت بوده است. اکنون، در سال ۲۰۲۵، نام دونالد ترامپ، رئیس ‌جمهور ایالات متحده، بار دیگر در محافل سیاسی و رسانه ‌ای به‌ عنوان یکی از نامزدهای احتمالی مطرح شده است؛ آن هم با حمایت رسمی شش کشور که هر یک به دلایلی خاص چنین گامی برداشته ‌اند. این اقدام، موجی از تحلیل‌ ها و واکنش ‌ها را در سطح بین ‌المللی برانگیخته و بار دیگر پرسش ‌هایی را درباره معیارهای واقعی اعطای این جایزه و نقش سیاست در آن مطرح کرده است.

شش کشور، شامل اسرائیل، پاکستان، ارمنستان، آذربایجان، کامبوج و گابن، به ‌طور رسمی از نامزدی ترامپ برای دریافت جایزه صلح نوبل ۲۰۲۵ حمایت کرده ‌اند؛ اقدامی که بازتاب گسترده ‌ای در فضای سیاسی و رسانه‌ ای جهان داشته است. این حمایت‌ ها بر اساس ادعاهایی درباره نقش ترامپ در میانجی ‌گری و تسهیل توافق‌ های صلح در مناطق مختلف جهان صورت گرفته، هرچند شواهد و ارزیابی‌ های مستقل نشان می ‌دهد که بخشی از این ادعاها محل تردید جدی است.

در میان این کشورها، اسرائیل نامزدی ترامپ را عمدتاً به دلیل نقش او در پیشبرد «توافق ابراهیم» و عادی‌ سازی روابط برخی کشورهای عربی با این رژیم مورد حمایت قرار داده است. این توافق که در دوران ریاست جمهوری ترامپ امضا شد، در ظاهر به‌ عنوان گامی در جهت کاهش تنش ‌ها در خاورمیانه معرفی شد، اما مخالفان آن را توافقی سیاسی و ابزاری برای تقویت موقعیت منطقه ‌ای اسرائیل می ‌دانند که مسائل ریشه ‌ای مناقشه فلسطین را حل نکرده است. با این حال، در محاسبات سیاسی اسرائیل، نقش ترامپ در ایجاد این چارچوب دیپلماتیک به اندازه ‌ای مهم ارزیابی می ‌شود که شایسته حمایت رسمی از او برای نوبل تلقی شود.

پاکستان نیز با وجود اختلافات دیرینه با هند و عدم دستیابی به توافق پایدار بر سر کشمیر، از نامزدی ترامپ پشتیبانی کرده است. این در حالی است که دولت هند به ‌طور رسمی هرگونه دخالت مؤثر ترامپ در برقراری آتش ‌بس میان دو کشور را رد کرده و آن را بی ‌اساس دانسته است. حمایت پاکستان، فارغ از واقعیت‌ های میدانی، می ‌تواند بخشی از تلاش اسلام ‌آباد برای ایجاد یا تقویت روابط با دولت کنونی ترامپ در آمریکا باشد، به ‌ویژه با توجه به رویکردی که ترامپ در دوره پیشین ریاست جمهوری‌ اش نسبت به پاکستان نشان داد.

ارمنستان و آذربایجان نیز که پس از جنگ قره‌ باغ وارد مرحله ‌ای از مذاکرات و توافق‌ های شکننده شده‌ اند، ترامپ را به‌ عنوان فردی که توانسته فضای گفتگو را تسهیل کند، شایسته نامزدی نوبل دانسته ‌اند. هرچند این جنگ در زمان ریاست جمهوری بایدن پایان یافت، اما گفته می‌ شود بخشی از زمینه ‌های دیپلماتیک آن در دوران ترامپ شکل گرفت. کامبوج و گابن نیز، هر یک به دلایل خاص و بعضاً مرتبط با روابط دوجانبه، به صف حامیان ترامپ پیوسته‌ اند، هرچند این کشورها نقش چندانی در منازعات مهم جهانی ندارند و حمایت آن‌ ها بیشتر جنبه نمادین دارد.

جان بولتون، مشاور پیشین امنیت ملی آمریکا، در واکنش به این موج حمایت‌ ها، با صراحت گفته است که ترامپ بیش از هر چیز به دریافت جایزه صلح نوبل علاقه ‌مند است و رهبران سیاسی جهان به ‌خوبی این نقطه ضعف یا علاقه شخصی او را می ‌شناسند. به گفته بولتون، افرادی مانند بنیامین نتانیاهو، نخست ‌وزیر اسرائیل، و سایر سیاستمداران خارجی، می‌دانند که  پیشنهاد نامزدی نوبل برای ترامپ می ‌تواند راهی مطمئن برای جلب توجه و حمایت او باشد.

اظهارات بولتون در واقع بر این نکته تأکید دارد که چنین حمایت ‌هایی الزاماً بازتاب ‌دهنده یک دستاورد واقعی دیپلماتیک یا نقش تاریخی در برقراری صلح نیست، بلکه بیشتر بخشی از بازی قدرت و تعاملات سیاسی میان رهبران کشورها و شخص ترامپ است. جایزه صلح نوبل، به ‌رغم جایگاه نمادین و اعتبار تاریخی ‌اش، همواره در معرض انتقاد بوده که گاه به افرادی اعطا شده که نقش آن‌ ها در ایجاد صلح پایدار محل تردید جدی است.

در نگاه منتقدان، اقدام این شش کشور را می ‌توان تلاشی برای بهره ‌برداری از عطش ترامپ برای کسب این جایزه دانست. چنین حرکتی می‌ تواند روابط دوجانبه آن‌ ها با واشنگتن را در دوران ترامپ تقویت کند و جایگاه ویژه ای برایشان در ذهن او ایجاد نماید، بدون آنکه الزاماً نیازی به تغییر واقعی در سیاست‌ هایشان یا پیشبرد پروژه‌ های صلح ‌آمیز در سطح جهانی داشته باشند.

همچنین باید توجه داشت که جایزه صلح نوبل معمولاً با بررسی دقیق سوابق، نتایج و تأثیرات اقدامات فرد نامزد شده از سوی کمیته نوبل اعطا می ‌شود. با این حال، تجربه نشان داده که فشارهای سیاسی، فضای رسانه ‌ای و لابی‌ گری‌ های بین‌ المللی می ‌تواند بر فرآیند نامزدی و حتی انتخاب برندگان اثرگذار باشد. از این منظر، موج حمایت شش کشور از ترامپ، پیش از آنکه تضمینی برای دریافت جایزه باشد، بیشتر یک ابزار تبلیغاتی و سیاسی برای طرفین است.

از سوی دیگر، تحلیلگران سیاسی با نگاهی انتقادی، این حمایت ‌ها را بیش از آنکه نشانه دستاوردهای واقعی ترامپ در عرصه صلح جهانی بدانند، اقدامی نمادین و تاکتیکی برای بهره ‌برداری از علاقه شخصی او به جایزه صلح نوبل توصیف می ‌کنند. به گفته داکتر سامی چان، تحلیلگر روابط بین ‌الملل، این حمایت‌ها بیشتر شبیه «بازی قدرت و لابی ‌گری بین کشورها برای جلب توجه رئیس ‌جمهور آمریکا» است و نمی ‌تواند معیار واقعی برای سنجش نقش ترامپ در صلح جهانی محسوب شود. او تأکید می ‌کند که چنین اقداماتی، حتی اگر رسانه ‌ای و رسمی باشند، لزوماً به معنای تأثیرگذاری دیپلماتیک واقعی نیست و بیشتر در چارچوب محاسبات سیاسی کوتاه ‌مدت قرار دارند.

به این ترتیب، فارغ از نتیجه نهایی جایزه، آنچه در حال حاضر شاهد آن هستیم، نمونه ‌ای از درهم ‌تنیدگی سیاست، دیپلماسی و منافع متقابل میان دولت ‌ها و رئیس ‌جمهور جنجالی آمریکا است، که همزمان می ‌تواند تصویر ترامپ را در سطح جهانی تقویت کند و هم پرسش ‌هایی جدی درباره معیارهای واقعی جایزه صلح نوبل ایجاد نماید.

 

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x