خلیلزاد و غنی: پسران بیروتی که با افغانستان نامدار شدند و بالاخره سقوط کردند.

در محافل سیاسی کابل، این دو شخص به عنوان “پسران بیروتی” شناخته می شوند، بخشی از نسل رهبران افغان که سیاست خود را در دالان های ماسه سنگی دانشگاه امریکایی بیروت، جایی که در دهه ۱۹۷۰ با هم تحصیل می کردند، شکل دادند.

تا سال ۲۰۱۸، زلمی خلیل زاد نماینده ویژه ایالات متحده در امور صلح افغانستان نصب گردید و اشرف غنی رئیس جمهور افغانستان بود. آنها دو نیمه از معادله ایالات متحده و افغانستان برای یافتن راه حلی برای احیای مجدد طالبان بودند، طالبانی که در سراسر افغانستان در حال گسترش بود و در عین حال در مذاکرات صلح با دولت افغانستان در دوحه، سر سازش ناپذیری را پیش گرفته بودند.

این دو، اغلب با هم اختلاف داشتند. سوء ظن متقابل آنها و در نهایت عدم توافق آنها تا حدی عامل بلایی بود که سرانجام در ماه اگست برای دولت افغانستان اتفاق افتاد، زمانی که طالبان کابل را تصرف کردند و آقای غنی بدون تشریفات ارگ را ترک کرد.

روز دوشنبه، بیش از دو ماه پس از آن وقایع، آقای خلیل زاد استعفا داد.

اولین باری که زلمی خلیلزاد و اشرف غنی با یکدیگر آشنا شدند نه در بیروت و نه در کابل بود. در تابستان ۱۹۶۶ در منهتن امریکا بود، زمانی که آنها در میان تعداد انگشت شماری از متعلمین افغان بودند که برای یک برنامه تبادل یک ساله در آمریکا انتخاب شدند. رفتن آنها به نیویورک به منظور سازگاری آنها با زندگی آمریکایی بود. برای خلیل‌زاد جوان، اولین بار بود که سوار بر لفت یا حمام شاوردار می گرفتند. افغانستانی که انها از آنجا آمده بودند، یکی از فقیرترین نقاط جهان بود و مقامات سفارت آمریکا در کابل آن دو را در میان بهترین و درخشان ترین افراد در کشور تشخیص دادند.

بنابراین تعجب آور نبود که چند سال بعد، آنها بورسیه های اداره انکشاف بین المللی ایالات متحده  را دریافت کردند تا به بیروت بروند، جایی که در آنجا زیر نظر اساتید عرب و آمریکایی به اموزش سیاست پرداختند، زیرا شاهد فرو رفتن تدریجی لبنان به سمت جنگ داخلی بودند.

به یک معنا، بسیاری از آنچه در سه سال گذشته در افغانستان رخ داده است، در بیروت نوشته شد. به گفته افرادی که در آن زمان آنها را می شناختند، فضای هولناک دانشجوی سیاسی بودن در شهری پر از سیاست، آقای خلیل زاد و آقای غنی را به افراد بسیار متفاوتی تبدیل کرد.

آقای خلیل زاد فردی با ایدئولوژی خاصی نبود. او دوست داشت به اصطلاح در اتاقی کار کند و در گوشه ای کارهای خود را انجام دهد. در مناظرات دانشگاه درباره جنگ جاری میان فلسطین و اسرائیل، او از راه حل دو کشوری بر این اساس که “بسیار معقول” بود حمایت کرد – دیدگاهی که اکثر دانشجویان در آن زمان آن را مضحک می دانستند. وی همچنین پس از ایراد سخنرانی در مورد افزایش نفوذ کمونیستی در افغانستان به عنوان رئیس انجمن دانشجویان افغانستان انتخاب شد. رقیب ان وقت وی، او را به “بی احساس در مورد سیاست” و “طرفدار آمریکا” متهم کرد. در مورد دوم، آقای خلیل زاد در خاطرات خود می گوید که همینگونه بوده است.

از سوی دیگر، آقای غنی اهل کتاب و مطالعه بود و بیشتر حالت محافظه کاری را برای خود اتخاذ کرده بود. او یک سوسیالیست سرسخت بود و عملگرا بود. زمانی که داوود خان، یک ژنرال مستبد، سلطنت افغانستان را در سال ۱۹۷۳ سرنگون کرد، آقای غنی برای تدریس در دانشگاه کابل به خانه بازگشت. از سوی دیگر، افغانستانِ داود خان، جایی نبود که آقای خلیلزاد بخواهد به آن بازگردد، سیاست های رادیکال کشور از نظر او بخشی از یک الگوی منطقه ای بود که فقط حس میهن پرستی او را از بین می برد.

در بیروت، خلیلزاد و غنی افراد بسیار متفاوتی شدند!

تا سال ۲۰۱۸، دولت آقای غنی در خطر بود و او اغلب از ایالات متحده درخواست کمک فوری می کرد. در واقع، او به آقای خلیل زاد متوسل می شد که در آن زمان به عنوان دیپلمات ارشد آمریکا در همه امور افغانستان تبدیل شده بود، و مدت کوتاهی را نیز به عنوان سفیر واشنگتن در عراق و سازمان ملل گذرانده بود. اگرچه آقای غنی به عنوان رئیس جمهور افغانستان عنوان بزرگتری داشت، اما از بسیاری جهات آقای خلیلزاد همتای واقعی آمریکایی او بود تا اینکه نماینده کاخ سفید باشد.

جدای  رفاقت و گذشته ای که با یکدیگر داشتند، اما این بار مسئله امریکا و افغانستان در میان بود.

آقای غنی در یکی از اولین دیدارهایشان پس از آغاز گفتگوهای صلح بین کابل و طالبان به آقای خلیلزاد گفت: “این در مورد خلیلزاد و اشرف نیست. در حال حاضر مسئله کنونی، مربوط به ایالات متحده و افغانستان است.”

و با این حال، بسیاری از آن مسائل، شخصی به نظر می رسید، و در راستای این که «خلیلزاد» و «اشرف» چه کسانی هستند، توضیح میدهیم. آقای غنی در افغانستان به عنوان یک پوپولیست تا حدودی فردی دیکتاتور شناخته شد و از سازش با دشمنان خود امتناع کرد و مکرراً شکست های دولت خود را به گردن سیاست‌های ایالات متحده می انداخت. آقای خلیل زاد، در رسیدگی به منافع آمریکا در افغانستان، اغلب به این اتهامات جان می بخشد. بر اساس گزارش ها، این دو نفر غالباً با هم رقابتی داشتند که در آن آقای خلیل زاد آقای غنی را به لجاجت متهم کرد و آقای غنی آقای خلیل زاد را به بی مسلکی متهم کرد.

در حالی که آقای غنی از گفتگو با طالبان خودداری کرد، آقای خلیل زاد “در اتاقش مخصوص خود روی مسئله کار می کرد”. او از دوران تصدی خود به عنوان فرستاده صلح برای پروسه مذاکرات با طالبان در مورد معاملات بین ایالات متحده و طالبان استفاده کرد، از جمله توافقنامه دوجانبه معروف فبروری ۲۰۲۰ که در آن ایالات متحده یک جدول زمانی برای عقب نشینی خود با شرایط دروغین تعیین کرد. این توافقنامه بدون مشورت با دولت افغانستان به امضا رسید و ممکن است مورخان آن را آغازی برای پایان جمهوریت در افغانستان بدانند.

امروز برای بسیاری از افغان‌ها روشن است که پنج دهه پیش برای آقای غنی و هم صنفی اش خلیل‌زاد مشخص بود: آقای غنی عمیقاً در یک دیدگاه منحصر به فرد و احتمالاً غیرقابل اجرا برای افغانستان ریشه دوانده بود. آقای خلیل زاد اصلاً از هر بینشی جدا بود.

قابل توجه است که این آقای غنی بود که کشور را پیش از موعد ترک کرد و آقای خلیل زاد بود که بیش از آنچه بیشتر افغان ها می خواستند در آنجا ماندگار شد.

اکنون که آقای غنی در تبعید است و آقای خلیل زاد خودش را از آینده افغانستان خارج کرده ، دوران پسران بیروتی به پایان رسیده است. آنچه در مورد خلیلزاد و اشرف بود تمام شد. و آنچه در مورد ایالات متحده و افغانستان بود نیز به پایان رسیده است.
نشنال نیوز
۲۰۲۱/۲۰/۱۰

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
برخی از احزاب و گروه ها به جای اینکه از خود محافظت کنند، مشکلات خود را حل کنند و اقتصاد خود را بهبود بخشند، به دیگران مشوره میدهند، نگران ما هستند و دنیا را از ما می ترسانند. به آنها باید گفت به جای نصیحت کردن، مشکلات داخلی خود را حل کنند و اول غم خودشان را بخورند. افغان ها...
مشکلات و خطراتی را که او (آصف درانی) به افغانستان نسبت داد، در واقع امکان همه اینها از پاکستان دیده می شود. افغانستان اکنون یک کشور امن و با ثبات است که به جای اتکا به قرضه ها و کمک های کشورهای خارجی، با استفاده از منابع خود برای خودکفایی اقتصادی تلاش می کند.
من متن سخنرانی هشدار دهنده طولانی نتانیاهو را خواندم. من دقیقا غرور جورج بوش را هنگام حمله به افغانستان در سال 2001 در آن دیدم. نتانیاهو تهدید کرده است که غزه را نابود خواهد کرد و به کسی رحم نخواهد کرد. او به قدرت خودش مغرور بود، که ادعای خدایی نکند، همین شروع سقوطش هست تصمیم نابودی را پروردگار می...
میراث تلخ 20 سال اشغال نظامی امریکا در افغانستان، گروه‌هایی از مردان، زنان و کودکان معتاد است که در کنار جاده‌های غبارآلود، زیر پل‌ها و در کناره‌ رودخانه های آلوده کابل خوابیده‌اند. ملموس ترین هدیه 20 سال حضور نظامی ایالات متحده در افغانستان چیزی جز فقر، میلیون ها معتاد و انزوای کشور نیست.
من بار دیگر پیش حاکمان فعلی دست نیاز دراز میکنم تا نفرت را از طریق برادری از بین ببرند. دشمنان قسم خورده افغانستان شبانه روز در اینجا تنفر را بیشتر می کنند. پاکستان در اسلام آباد یک استودیو به افغانستان انترنشنال داده است و تلویزیون نامبرده فقط بر طبل جنگ های داخلی می کوبد. شرایط را درک کنید
امریکا با ائتلاف جهانی به بدماشی کامل به بهانه ۹/۱۱ بر ملتی اتهام ویران کردن برج های نیورک وارد کرد؛ که از شدت فقط توان رفتن به بازار قریه خود را نداشت. بوش متکبر با زور خود بدون شنیدن استدلال حمله کرد. اما با پایان حمله با چنان عجله ای فرار کرد که عامل خنده تمام رقباء شد.
قبلی
بعدی
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x