دگردیسی ملاها در افغانستان: از زهد روستایی تا قدرت حکومتی

در کشوری مانند افغانستان که اسلام، ساختارهای اجتماعی را به ‌طور عمیق شکل داده، ملاها همواره در جایگاه واسطه‌ های دینی میان مردم و متون مذهبی ایفای نقش کرده ‌اند. با این ‌که از لحاظ نفوذ معنوی همواره در جوامع محلی جایگاه داشته ‌اند، وضعیت اقتصادی و اجتماعی آن‌ ها تا پیش از چهار دهه‌ی اخیر عمدتاً در سطحی پایین و حاشیه‌ ای قرار داشته است. اما با گذشت زمان و در پی تحولات سیاسی، جنگ، مهاجرت و بازسازی، زندگی ملاها نیز دچار دگرگونی‌ های بنیادینی شده که قابل تأمل و تحلیل است.

در گذشته، ملاهای روستایی معمولاً دارای سطح محدودی از تحصیلات دینی بودند و اغلب بدون آموزش‌ های رسمی از طریق حلقه ‌های محلی و غیررسمی تربیت می ‌شدند. شغل اصلی آنان اقامه نماز، برگزاری مراسم دینی، آموزش قرآن و ارشاد مذهبی بود. اما در اغلب موارد نه تنها حقوقی از نهادهای دولتی دریافت نمی ‌کردند، بلکه در زمره‌ ی فقیرترین اقشار جامعه محسوب می‌ شدند. آن‌ ها برای گذران زندگی به زکات، صدقات، مالیات‌ های سنتی مانند “سرسایه” و نیز کمک‌ های غیرنقدی مردم (گندم، سیب‌ زمینی، چوب سوخت و غیره) وابسته بودند. در چنین شرایطی، استقلال مالی نداشتند و نوعی وابستگی مطلق به حمایت اهالی روستا شکل گرفته بود. همین وضعیت سبب شده بود که در عرف عامه نیز ملاها گاهی با ویژگی ‌هایی چون «حرص» و «فقط گرفتن» شناخته شوند. مثل مشهور پشتو درباره ملا که می ‌گوید «ملا هیچ ‌گاه چیزی نمی ‌دهد، فقط می‌گیرد» بازتابی از همین نگرش مردمی است.

در نظام ‌های قبیله ‌ای جنوب‌ شرق افغانستان، شغل ملاگری اغلب موروثی بود. اگر پدری ملا بود، فرزندان او نیز عمدتاً همین مسیر را طی می‌ کردند، چه به دلیل سنت خانوادگی، و چه به ‌عنوان نوعی ادای نذر. اما زندگی آن‌ ها غالباً با فقر مزمن همراه بود، خانه ‌هایی ویران، پوشاکی اندک، غذای محدود و عدم دسترسی به منابع مالی مشخص. حتی برای اقامت در روستا، اغلب به خانه ‌های متروکه و غیرقابل سکونت بسنده می‌ کردند.

اما آغاز جنگ با شوروی و مهاجرت گسترده ‌ی مردم افغانستان به پاکستان و سایر کشورها، نظمی کهن را درهم شکست. ساختارهای اجتماعی سنتی فروپاشید، تمایزات طبقاتی کم ‌رنگ شد و همه ‌ی اقشار جامعه، از خان و ملک گرفته تا ملا، موقعیت پیشین خود را از دست دادند. در این میان، برخی ملاها وارد صفوف جهاد شدند، برخی دیگر به مدارس دینی مهاجرنشین پیوستند و گروهی نیز راهی بازار کار یا مهاجرت به کشورهای خلیج شدند. تجربه ‌ی پناهندگی و مهاجرت، دروازه‌ ای برای تغییر الگوهای فکری و اقتصادی این قشر گشود. ملاها که تا پیش از آن نقش خود را تنها در چارچوب عبادت و موعظه می‌ دیدند، حالا در پی یافتن معنا و معیشت در دنیای جدید بودند.

دهه ‌ی پس از سقوط طالبان در سال ۲۰۰۱، با ورود سرمایه ‌های خارجی، پروژه‌ های بازسازی، گسترش بازار کار و افزایش مهاجرت به کشورهای عربی، فرصت‌ های اقتصادی تازه‌ ای را در اختیار همه‌ ی اقشار جامعه قرار داد. ملاها نیز از این قاعده مستثنی نبودند. بسیاری از آن ‌ها وارد کسب ‌و کار شدند، برخی به فروشگاه ‌داری، برخی به مشاغل خدماتی در خلیج و برخی نیز به تجارت و انتقال پول روی آوردند. حتی برخی از آنان امامان مسجد باقی ماندند ولی به ‌موازات آن، در زمینه ‌هایی چون فروشگاه ‌داری، نجاری، تدریس در مکاتب خصوصی یا واسطه‌ گری در معاملات فعالیت کردند.

همزمان با تغییرات اقتصادی، تغییر در نگاه مردم به ملا نیز اتفاق افتاد. اگر پیش از آن، ملا را تنها به ‌عنوان مرجع دینی می ‌دیدند، حالا او به فردی با قدرت مالی و نفوذ اجتماعی تبدیل شده بود. افراد متمول از میان فرزندان ملاها ظهور کردند، خانه ‌ها و باغ‌ های بزرگ ساختند، مغازه ‌ها و دفترهای حواله راه انداختند. نمونه ‌هایی از ولایت خوست، پکتیا و غزنی نشان می ‌دهند که چگونه پسران یک ملا با مهاجرت به امارات و سرمایه ‌گذاری در تجارت، به صاحبان اصلی ثروت در قریه ها تبدیل شده ‌اند.

علاوه بر آن، فعالیت ملاها در حوزه‌ هایی چون نکاح ‌خوانی، دعانویسی، قضاوت و ارائه مشاوره‌ های حقوقی با دریافت دستمزدهای مشخص همراه شده است. حتی برخی از آنان در هر دعوای حقوقی تا ۲۰۰ دالر دریافت می ‌کنند. در گذشته، ارشاد مذهبی رایگان بود، اما اکنون بسیاری از خدمات دینی ملاها به ‌نوعی حرفه ‌ای و تجاری شده است.

با قدرت‌ گیری مجدد طالبان در سال ۲۰۲۱، ملاها بار دیگر نقش محوری یافتند. آنان نه تنها نیروی عقیدتی و سیاسی پشت ساختار طالبان بودند، بلکه حالا در ساختار حکومتی امارت اسلامی جایگاه ‌های رسمی دارند: از وزارتخانه ‌ها و شوراهای علما گرفته تا مکاتب دینی و دفاتر قضا. دولت تلاش دارد که با ثبت مساجد، تعیین امامان، پرداخت معاش ماهانه و تحمیل خطبه‌ های رسمی، کنترل کامل بر ملاها داشته باشد. بدین ترتیب، استقلال پیشین آنان در برابر دولت کاهش یافته و تبدیل به بخشی از دستگاه حاکم شده‌اند.

در این میان، یک نگرانی اساسی مطرح است: اگر روزگاری اعتبار اجتماعی ملاها ناشی از استقلال ‌شان از حکومت و وابستگی ‌شان به مردم بود، اکنون که به ‌طور مستقیم در ساختار دولت مشارکت دارند، مشروعیت اخلاقی آنان چگونه حفظ خواهد شد؟ به ‌ویژه اگر امارت اسلامی دچار تزلزل یا نارضایتی عمومی شود، آیا اعتماد مردم به ملاها نیز به همان میزان آسیب خواهد دید؟

از سوی دیگر، تغییر نقش ملاها تأثیراتی در رفتار دینی و اجرایی آنان نیز داشته است. برخی از آنان اکنون دیگر نگران از دست دادن کمک‌ های مردمی نیستند و می ‌توانند با صراحت بیشتری احکام اسلامی را اجرا کنند، حتی در برابر افراد بانفوذ یا مالداران روستا. همچنین، با درآمد بهتر، ملاها قادرند به آموزش‌ های دینی پیشرفته ‌تری در داخل و خارج از کشور دست یابند.

با این حال، دیدگاه‌ ها در درون خود ملاها نیز متفاوت است. عده‌ ای بر این باورند که کسب درآمد و تجارت، ظرفیت استقلال بیشتر و اجرای دقیق‌تر شریعت را فراهم می‌ سازد و آن را در مسیر سنت پیامبر اسلام می ‌دانند. اما گروهی دیگر، تجارت را دامی برای غفلت از آخرت و زوال صداقت دینی قلمداد می‌ کنند و بر فقر به‌ عنوان نشانه‌ ی اخلاص پای می‌ فشارند.

در نهایت، تحول جایگاه ملاهای روستایی افغانستان، نمونه ‌ی بارز از چگونگی پیوند دین با ساختارهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی است. آنان از جایگاهی فرودست و فقیر به موقعیتی با ثروت، نفوذ و نقش حاکمیتی رسیده‌ اند. این روند، نه تنها بازتابی از تحولات افغانستان مدرن است، بلکه آینه ‌ای از کشمکش میان سنت و تجدد، دیانت و دنیا، و وابستگی مردمی در برابر هم پیمانی با قدرت سیاسی. مسیر آینده ملاها، در گرو آن است که امارت اسلامی به چه سمت‌ و سویی حرکت خواهد کرد، و جامعه افغان چه نوع رابطه ‌ای با روحانیت خواهد پذیرفت.

مطلبی از نشریه شبکه تحلیلگران افغانستان

 

 

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x